منم زایمان کردم دخترا 😍
واس اب دور جنین دکتر بهم گفته بود یه هفته وقت داری یعنی ۳۹ هفته باید ختم بارداری بشی ولی هر دو روز باید بری برای نوار قلب منم پنجشنبه رفتم نوار قلب بیمارستان نوار قلب گرفتو دکتر گف به نظرم همین امروز باید بستری بشی واس زایمان منم بستری شدم بدون هیچ دردی فقط یه سانت بودم رفتم بستری شدم هی میومدن مایعنم میکردن سرم زدن ساعت ۵ بستری شدم ساعت ۱۰ شب هی شکمم سفت میشد درد میکرد هی کمرم درد میگرفت کم کم شدید میشد تا ساعت ۲ که شدم ۴ سانت دردام هی زیاد شدن باز اومدن مایعنه ۲ نیم ۳ دیگه خیلی شدید شد صدام در اومد گفتم بی حسی بیار گف یه سانت دیگ مونده گف برو زیر دوش اب گرم به زور رفتم و با مایعنه کیسه ابمو پاره گرفت خیلی بد بود دیگ نمیتونستم تحمل کنم جیق میکشیدم که دکتر بیحسی اومدم امپولو زدو دیگ انگار اب رو اتیش شد خیلی عالی بود دیگ درد نداشتم و راحت زور میزدم بچم هم ۵ نیم دنیا اومد ۹ هم رفتم بخش و الانم خداروشکر حال دوتامون خوبه
گفتم تجربمو بگم شاید به دردتون خورد❤️
انشالله همتون بسلامتی زایمان کنید

۱۰ پاسخ

خدارو شکر انشاالله به سلامتی قدمش مبارک 💐

اولین بار درپیام رسان ایتا

✅کانال ایثار فرشتگان
باهدف احیای سنت حسنۀ وقف واحسان
ومقابله بااسراف ومصرف گرایی
وحمایت مادران باردار وشیرده
درروز احسان ونیکوکاری، افتتاح گردید
درصورتی که وسیله ای برای وقف یاإحسان دارید
یادرصورتی که به وسایل موجود درکانال نیاز دارید میتونید به ادمین پیام بدین
اگر کسی لینکشو خواست بهم پیام بده تا بفرستم براش

سلام عزیزم زایمان طبیعی بدون درد انجام دادی؟
بی حسی از کمرت زدن؟

به سلامتی و دلخوشی 🧿🧿🥰🥰

مبارک ب سلامتی❤️🥰🌹

قدمش مبارکه قشنگم...عزیزم میشه بگی چند سالته لاغر بودی یا چاق قبل بارداری؟؟؟ کاش منم طبیعی بتونم استرس دارم

منم میخام برم زایمان بدون درد
موقع بچه دنیا اومدنم خیلی درد داشتی ؟!!!یا امپوله که زدی دیگه اروم شدی

چشمت روشن عزیزم
مبارک باشه ان شاءالله 💐

عزیزم اول اینکه مبارک باشه به سلامتی زیر سایه پدر ومادر بزرگ بشه ،یه سوال گلم بی حسی همون اپیدورال زدی ؟

بسلامتی عزیزم😍ایشالا ک همیشه حالتون خوب باشه

مقالات مرتبط

آزمایشات نوزادان بستری در NICU
آزمایشات نوزادان بستری در NICU چیست؟
خواب نوزاد چگونه باید باشد؟
خواب نوزاد چگونه باید باشد؟
عارضه‌های نوزادان بستری در بخش NICU
عارضه‌های نوزادان بستری در بخش NICU
درد هنگام مدفوع بعد از زایمان
درد هنگام مدفوع بعد از زایمان و علت آن

سوال های مرتبط

مامان پسرم💙🫂 مامان پسرم💙🫂 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
من از ۱۱ درد داشتم محل نزاشتم گفتم اینا طبیعیه شبش ایقد پیاده روی کردم بعدش اومدم خونه خوابیدم صبح پاشدم یهو یه درد شدیدی گرفتم که نمیتونستم نفس بکشم دیگ زنگ زدم شوهرم که از سرکار کار بیاد رفتم دوش آب گرم گرفتم دردام هی داشت شدید میشود بیمارستان هم تا خونمون یک ساعت فاصله داشت همش میگفتم بچه تو راه دنیا نیاد😂
دیگ شوهرم اومد رفتیم بیمارستان معاینه که کردن کیسه آبم کلا پاره شد و دهانه رحمم ۴ سانت باز شده بود بهم گفتن برو یک ساعت دیگ بیا منم دردام شدید بود رفتم یکم پیاده روی کردم زنگ زدم ماما همراه اومد دیگ رفتم بستری شدم دیگ ماما همراه شروع کردیم به ورزش کردن خیلی درد داشتم ولی به زور ورزش میکردم دوتا سوزن فشار زدن ساعت ۲ ظهر بستری شدم ساعت ۱۲ شب دهانه رحمم ۹ سانت باز شد رفتم اتاق زایمان و نیم ساعته پسرمو گذاشتن توی بغلم قشنگ ترین حس دنیا بود🥹♥️
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان فندوق مامان فندوق ۶ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مشاهده ۱۹ پاسخ دیگر
مامان افرا❤️ مامان افرا❤️ ۶ ماهگی
خانما دیروز دکتر به من گف یه هفته دیگ میتونیم نگه داریمت ولی باید استراحت کنی وزن بچم ۲۶۰۰ بود یعنی تا دوشنبه چقد میشه به نظرتون چون آب دورش هم کمه دیگ گف پنجشنبه باید بیای یه نوار قلب بدی دوشنبه هم باید بیای بستری بشی
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان همتا 🧸🧡 مامان همتا 🧸🧡 ۱ ماهگی
پارت ۳ تجربه زایمان
رسیدم بیمارستان و معاینه شدم گفت سه سانتی باید بستری شی دیگه کارای بستری و کردیم و ساعت ۹ و نیم بستری شدم و رفتم بالا بدون ماما همراه بودم ولی مامایی که پیشم بود خیلی خوب بود واقعا کمکم میکرد هر کاری که میگفت و انجام میدادم و با اینکه درد زیاد داشتم ولی اصلا جیغ نمیزدم و حرف شو گوش میکردم ساعت ۱۱ تقریبا معاینه شدم ۱۰ سانت بودم گف فول شدی حالا باید بری روی توپ که سرش بیاد پایین یه نیم ساعتی روی توپ بودم و معاینه شدم گف خوب اومده پایین اگه هم کاری کنی تا ساعت یک و نیم زایمان میکنی گف موقع دردا زور بزن و من واقعا با تموم وجودم زور میزدم اون قد زور زدم ک واقعا فشارایی ک بهم وارد میشد خیلی بد بود  همین طور هی فشار میومد و من زور میزدم دوباره معاینه شدم گف دارم موهاشو میبینم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان دلانا مامان دلانا ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی💕 پارت 1💕
من ۳۸ هفته رفتم پیش دکترم برای معاینه لگن گف یک سانت دهانه رحمت باز شده برو هفته دیگه بیا دوبارع برای معاینه☹️
۳۹ هفته رفتم معاینه کرد گف دو سانت باز شده و لگنت خیلی عالیه بد اون روز اصن تکون نخورده بود به دکتر گفتم نامه داد برو زایشگاه رفتم و بستری کردن اولش نوار قلب گرفتن همه چی خوب بود فقد تکون نمیخورد درد هم نداشتم یه پرستار اومد یه قرص فشار بهم داد بعد یک و نیم ساعت دردا شروع شد اول کم بود در حد درد پریودی هعی میگرفت ول میکرد بعد هعی فاصله دردا کمتر شد و دردا زیاد و ول کردن ها کم بهم گفتن ۴ سانت کح بشی ماما همراهت میاد بالا سرت ساعت ۱ و نیم دردام شروع شد ساعت ۴ دیگه ماماهمراهم اومد خیلی خوب و کار بلد بود هعی ماساژم میاد وقتی دردام میگرفت وقتی هم ول میکرد بهم خرما با ابمیوه میداد کح حالم بد نشع
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان دنیز💓🦋 مامان دنیز💓🦋 ۷ ماهگی
پارت_دو
۴ ساعت بستری شدم توی قسمت زایشگاه
بعدش اورژانسی ( نمایشی) عمل سز شدم
وقتی رفتم داخل زایشگاه گفتم درد دارم و یه اب ازم اومده بچمم از دیشب حرکت نداشته
دیگ گف بخواب نوار قلب بگیرم
گف خوبه ک گفتم کجاش خوبه میگم تکون نخورده
گفت باید معاینت کنم دیگ اصرار نکردم ک انجامش ندع شک میکردن
برا همین گذاشتم معاینه کنن
ک گف رحمت نیم سانت بازه زیاد نیس
انقد بدجور معاینه کرد ک واقعا واقعا کیسه ابم سوراخ شد و نشتی پیدا کرد
سریع بستری شدم از ساعت ۱۰ تا ۲ بستری بودم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان مهیار و ماهور مامان مهیار و ماهور ۱ ماهگی
صبحونه خوردم خونه رو مرتب کردم وسایلمو آماده کردم ب مامانم و همسرم زنگ زدم اومدن دوش گرفتم ب مامای همراه زنگ زدم گفت بیا بستری شو درد هم داشتم ولی درد آنچنانی نبود. ساعت دوازده رفتم بیمارستان تا معاینه کرد گفت ۲ فینگری برو بستری شو. تا بستری بشم یساعتی طول کشید از استرس داشتم میمردم بیمارستان هم خلوت خلوت بود اصلا زایمانی جز من نبود. دکتر برام یه قرص زیر زبانی داد همون اول کار یدونه سرم زدن تا ساعت ۳ شدم سه سانت مامای همراهم رسید کیسه ابمو ک زدن دردام شروع شد هی نوار قلب میگرفتن ازم منم ب خودم میپیچیدم ساعت ۵ نوار قلب و ازم جدا کردن من شروع کردم ب ورزش کردن و نشستن رو توپ. خیلی خیلی موثر بود مامای همراهم خیلی بهم رسیدگی میکرد موقعی ک درد نداشتم خرما و کمپوت آناناس و آب میداد تا فشارم نیوفته دیگ ساعت ۶ بود دکتر گفت بذار معاینت کنم دید شدم ۷ سانت خیلی پیشرفت کرده بودم (من از ۳۶ هفتگی پیاده روی رو شروع کرده بودم هر روز تو خونه هم آروم قر ریز میدادم هفته آخر بیشتر بود )
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان دلارام و مهراد مامان دلارام و مهراد ۲ ماهگی
پاشدم پد گذاشتم سرفع کردم دیدم اب خارج میشد. رفتم دوش گرفتم اومدم رفتم بیمارستان ماماهم قبلش زنگ زدم اومد چهارسانت بودم بستری شدم رفتم رو توپ دردم داشتم ولی شدید زیاد نبود با تتفس اروم میکردم خودمو ساعت نه دیگ شدید شد داد بیداد میکردم انقد جیغ میکشیدم ساعتی یبارم معایتم میکرد میگفت پیشرفتد خوبه ساعت نه دیگ هفت سانت بودم ماما معاینم کرد گفت هر وقت من گفتم زور بزن میخام کمکت کنم ک دهانه رحمت بیشتر باز بشه. منم باش همکاری کردم البته ب سختیییی بعد ورزش بهم داد اسکات اینا ساعت ده گفت برو روتخت دوباره ی معاینه و زور گفت فولی همه اومدن برا زایمان . قسمت سختش همینجا بود سر بچم بزرگ بود هی زور میزدم نیم ساعت زور زدم تا اخرش مهرادم اومد ساعت ن ده نیم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان شاهان مامان شاهان ۲ ماهگی
من نشتی کیسه اب داشتم اما خودم متوجهش نبود ی بیمارستان بود همیشه میرفتم اونجا نوار قلب میگرفتم ۳شنب رفتم گرفتم ولی دکتر اونجا هم ی سونو برام نوشت گفت انجام بده فردا بیار ببینم بازم نوار قلب بگیر عصرش رفتم سونو اب دور بچم ۵ شده بود بردمش بیمارستان گفت احتمال عفونت هست و باید بستری شی گفتم ن گفت شوهرت باید رضایت بده ک اگ اتفاقی واسه بچت افتاد دیگ باخودتونه خب منم ترسیدم بعد کلی گریه و زاری بستری شدم چون من اصلا امادگی زایمان طبیعی نداشتم حتی یبارم پیاده روی نکرده بود در این حد فعالیتم صفر بود اومدن معاینه کردن گفته دهانه رحمت۳ سانت بازه ساعت ۹ شب بستری شدم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان لیانا مامان لیانا ۷ ماهگی
۱۰ ب خاطر حال بدی ک داشتم اسهال و استفراغ داشتم بچه تکون نمی‌خورد رفتم بیمارستان گفتن قلبش خیلی ضعیفه معاینه کردن گفتن برو خونه فردا بیا
فرداش از صبح دل درد گرفتم هعی می‌گرفت ول می‌کرد تا افطار،ک دیگه رفتم بیمارستان ولی بستری نمیکردن نوار قلب از بچه گرفتن گفتن خیلی تکون میخوره نوشابه بخور راه برو و بیا تا دوباره نوار قلب بگیریم و ۱ سانت باز شدی
رفتم پله و راه رفتم و دوباره رفتم معاینه ک کرد گفت کیسه آبت پاره شده الان باید بستری شی ۲ سانت ولی باز شدی. ساعت ۱۰ شب بستری کردن تا ساعت ۱۱ گفت تازه ۳سانت باز شدی و امپول فشار زدن ک دردام تا ۱۲ خیلی بیشتر شد
۱۲ و ربع ک شد ۵ سانت باز بودم ولی بچه داشت بدنیا میومد و گفتن فولی من اصلا جیغ نمیزدم و سعی کردم بیشتر زور بزنم تموم توانم گذاشتم واس زور زدن
ک ۱۲ونیم بچه داشن فشار میورد دکتر گفت دیگ زور نزن ولی نتونستم و بچه بدنیا اومد ولی چون زور اضافه زدم و دهانه رحم ۵ سانت فقط باز بود پاره شد و بخیه زدن
مامانی گلی ک میخاید زایمان کنید سعی کنید جیغ نزنید ک دیگ‌توانی واسه زور زدن نداشته باشید
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان کارن مامان کارن ۳ ماهگی
آخرش مامانم به یکی از ماما ها زیر میزی داد زنگ زد تا دکترو پیدا کنه دکتر بیاد خیلی طول کشید منم که نسبت به صبح دیگه شدید تر شده بود آب زیاد میومد جوری که دیگه هم زیر لباسم هم شلوارم کلا خیس بود نوار بهداشتی هم که گذاشته بودم خیس خیس بود
از بیمارستان گفتن تا دکترت بیاد زیاد طول میکشه باید بستریت کنیم
منم که نمیخواستم زایمان طبیعی انجام بدم خیلی میترسیدم تا دکترم بیاد زیاد طول کشید دردام داشت خیلی کم شروع میشد
تا اینکه دکترم اومد ساعت شد ۱۲و۴۰دقیقه از منم هی نوار قلب میگرفتن
دکتر اومد پیشم ماینه کرد گفت ۲ونیم سانت باز شدی بستری شو گفتم میترسم از زایمان طبیعی باید برام نامه بدی برم تبریز بستری بشم که گفت خیلی خطر داره برا بچه آبت خیلی کم شده اکسیژن نمیرسه بهش تا تو بری بستری کنن باید طبیعی انجام بدی منم مجبور شدم بستری شدم دردام هم شروع شده بود قابل تحمل بودن دردا تا ۳ ساعت اینا بهم امپول زدن دردم شدیدتر شد بهم ورزش میدادن با آب گرم کمرمو ماساژ میدادن چند بار ماینه کردن از بچه هم نوار قلب برمیداشتن من دیگه حالم خوب نبود خیلی درد داشتم برام تنفس مصنوعی گذاشتن نفسم در نمیومد هی میگفتن زور بده اینجوری کنی بچه نمیاد زور میدادم دکتر میگفت موهاشو میبینم دوباره که دردم خیلییییییی شدید شد یکم بریدن… تا بچه بیاد با یه زور بچمو گذاشتن رو سینم🥹 خیلی حس خوبی بود با تموم دردایی که کشیده بودم همش یادم رفت فقط به بچم فکر میکردم بعد پرستار بچمو برد

بقیش تاپیک بعدی…..
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان رایان مامان رایان ۸ ماهگی
سلام خانما خوبید میخوام تجربه زایمان طبیعی مو بگم بهتون با تاخیر ببخشید🫣دوستداشتم بگم ک چی گذشت بهم...اینم بگم ک من نامه سزارین گرفتم از دکتر ربیعی برای ۱۴م اسفند ک برم بوعلی ولی بعدازظهر روز ۱۱م زیر دلم و کمرم ی نمه نمه درد میکرد منم فک میکردم ک دردای کاذب چون توی ۳۸هفته و سه روز بودم..بعد دیگ توجه نکردم بهش تا غروب ک رفتم حموم تا موهای بدنمو بزنم هرچی ک میگذشت دردام منظم تر میشد ولی نمیخواستم ک باور کنم درد زایمانه😉تا اینک همونجا توی حموم ی لکه ی قهوه ای دیدم ک مطمئن شدم دردای زایمانه و باید برم بیمارستان معاینه شم..دیگ تا رفتم بیمارستان ساعت هشت شب بود معاینه کردن و گفتن ک یک سانت باز شدی برو خونه اگ دردات شدید شد بیا...منم رفتم خونه و دردامو ک هرچی میگذشت بیشتر میشد تحمل کردم تا ساعت ۳نصف شب ک دیگ خیلی شدید شد و تحملش سخت...ساعت ۳ رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن سه چهار سانت باز شدی و باید بستری بشی...دیگ بستری شدم رفتم داخل ی اتاق ماما بهم گفت ورزشارو انجام بده دوش آب داغ بگیر تا زودتر زایمان کنی...
دیگ من همونجا ورزشارو انجام میدادم و دردامم بیشتر و بیشتر میشد ولی من صدام در نمیومد تا ساعت پنج ک ماما اومد و کیسه آبمو پاره کرد تا زودتر زایمان کنم وقتی کیسه آبمو پاره کرد دردام خیلی بیشتر شد دیگ نمیتونستم تحملش کنم فقط جیغ میزدم بخاطر همین ماما اومد و دهانه رحمم تحریک کرد تا بازتر بشه و من فقط داد میزدم جوری ک صدام کل بیمارستان رو برداشته بود..دیگ نزدیکای ساعت شیش صبح بود ک سه چهار تا زور اومد سراغم ک دست خودم نبود با درد شدید ک باعث شد رایان کوچولوی من ساعت ۶صبح روز شنبه ۱۲م ب دنیا بیاد ک شیرین ترین و عزیزترین لحظه ی عمرم بود...
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آرسام🩵آسنا🩷 مامان آرسام🩵آسنا🩷 ۳ ماهگی
سلام دخترا بیاین تا تجربه زایمانمو بگم زایمان دوم
از صبح بچه کم تکون میخورد منم گفتم برم ضربانشو بگیرم
ساعت ۱۰شب رفتم زایشگاه معاینه کرد گفت ۱سانتی
فشارمم گرفت فشارم ۱۴بود دو س دفعه گرفت پایین نمیومد
گفت بستری دیگ تا بستری شدم شد ۱۱
کیسه ابمو زدن چشمتون روز بد نبینه تا زدنش مردم دهنه رحمم بالا بود ب بدبختی زدن
دیگ ساعت ۳درد شدید منو گرفت
مردم و زنده شدم تا گذشت ساعت اولش شدم ۲سانت بعدش شدم ۳یهو شدم ۵ یهو شدم ۱۰ سانت ساعت ۵صبح زایمان کردم
مشاهده ۲۷ پاسخ دیگر
مامان پسته💞السانا مامان پسته💞السانا ۳ ماهگی
تجربه زایمان
پارت اول
دیروز ساعت ۱۲ ظهر ترشح ژله ای همراه با خون دیدم ساعت ۲ دردام شروع شد هر یکساعت نیم ساعت می‌گرفت دوش آب گرم گرفتم ورزش کردم وراه رفتم اصلا زمین نشستم ،فاصله دردام کم کمتر شد ساعت ۸ شب رفتم بیمارستان ۳ سانت بودم خلاصه ۹ شب بستری شدم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان کوچولو مامان کوچولو ۴ ماهگی
سلام خانما اومدم تجربه ام از زایمان طبیعی بنویسم
پارت 1
من از ۱۱ونیم ظهر درد خفیف داشتم تو کمرم فکر میکردم درد کاذبه دیگه ساعت ۳ که شد دردا هر نیم ساعت یبار شدن فهمیدم درد زایمانه سریع دوش گرفتم ژیلت زدم تا لباس پوشیدم شد ۴ونیم رفتم دسشویی ترشح صورتی دیدم دیگه گفتم برم بیمارستان رفتم تا رسیدم ساعت ۵ بود گفتن ۲ سانتی نوار قلب گرفتن و اینا شد ۶ که بیمارستانم عوض کردم رفتم یه بیمارستان دیگه ۷ونیم رسیدم معاینه کردن و نوار قلب گرفتن گفتن برو پیاده روی ۹ونیم بیا منم رفتم ولی دردا زیاد شد نتونستم تا ۹ونیم تحمل کنم ۸ونیم برگشتم بهشون گفتم درد دارم دیگه نامه دادن ب همراهم گفتن برو فرم پر کن و وسایلش بخر تا بستریش کنیم دیگه تا فرم پر کردن و برگشتن ۹ونیم شده بود بردن بهم نوار قلب وصل کردن و آمپول فشار اینجا ۳ سانت شده بودم هر ۱۵ دقیقه چک میکردن ولی رو ۳ سانت بودن دیگه کیسه آب زدن و دردام هی بیشتر و بیشتر میشد و غیرقابل تحمل که پمپ درد برام آوردن تا موقعی که ۷ سانت شدم پمپ درد ازم گرفتن گفتن دیگه نمیشه استفاده کنی بردنم حموم گفتن دوش آب گرم بگیر و به حالت برعکس رو دسشویی فرنگی بشین و زور بزن
مشاهده ۵ پاسخ دیگر