مامانا من خیلی عصبی شدم همش شاکی ام از همسرم از همه ...انقد عصبی شدم که ی چیزی عین سنگ رو کمرمو پشتمه هرقدر آمپول میزنم شیاف قرص بی فایدس من این نبودم چرا آخه اینجور شدم 😔😔😔

منم یسرع میپرم‌ب شوهرم البته ناراحت نیستم چون مردی ک درک ندارن کمک کنه تو خونه بچه همه چی باید سرش داد زد دعوا کرد واقعا به سرم میزند برم از این. زندگی اما میگم چطور بچمو ول کنم بره زیر دست کی بزرگ‌ بشه بعد توقع رابطه ام داره این برام عجیبه ک‌انقد پرویه حرفم میزنی میگه من میرم سره کار تو از صبح تا شب خابی 🥲🥲🥲

دقیقا منم همش سر شوهرم پسرم داد میزنم
اشکم لب مشکمه

وای خدا چقدر ما مامانا گناه داریم
بعضی وقتا میگم ای کاش مرد بودم
بچه داری اونم تنهایی
منم واقعا عصبی شدم
خدایا خودت کمکمون کن

منم همون جایی آمپول بیحسی زدن برا دقیقا انگار یه سنگ روش ساق پام انگار شکسته از بس بچه ها رو پامن الآنم سرما خوردن اومدم پیش مامانم خودش هم همش درگیر کار شوهرمم نیست واقعا خیلی سخت داره میگذره این روزا

وای خدا چقدر ما مامانا گناه داریم
بعضی وقتا میگم ای کاش مرد بودم
بچه داری اونم تنهایی
منم واقعا عصبی شدم
خدایا خودت کمکمون کن

میگه برو فیزیو تراپی
گفتم اگه وقت داشتم دراز میکشیدم اینجپری نمیشدم

عزیزم بخاطر درک نشدن و فشار کار و بچس منم مثه تو میشم گاهی اوقات استراحت کن اهنگ شاد بزار

طبیعیه عزیزم از خستگیه

منم همین جورم تنها نیستی