۱۴ پاسخ

ربطی به آلرژی نداره
ببرش مهد کودک

عزیزم منم یه مدتی شرایطم مثل شما بود
غربت و تنهایی و دست تنها بودن....
هیچکس مشکل شمارو متوجه نمیشه جز یکی که تو شرایط شما باشه
جدی میگم
اما اینو باید درک کنید که بچه ها از یک تا سه سالگی همه همینن
میخوان فرمانروا باشن
بازی های خونگی رو با هم انجام بدید
البته بذارید نقش شما کمرنگ تر بشه
بذارید یاد بگیره خودش به تنهایی سر خودشو گرم کنه اما حضور شمارو هم داشته باشه
آب بازی
رنگ انگشتی
نقاشی
آشپزی
کتاب خوندن
خاله بازی
گاهی هم که میرید بیرون و پارک و...
ولی باور کنید تنهایی بچه رو بزرگ کردن صدبرابر بهتر از دخالت اطرافیانه
الان سخت هستی اذیت میشی اما ذهنت از خیلی حرفا و دخالتا راحته
فقط باید سر دختر خوشگلت رو گرم کنی

اصلاوابدا مهدکودک رو توصیه نمیکنم
کارگاه مادروکودک خانه بازی ببر اونجا هم مهارت یادمیگیره هم دوست پیدامیکنه
مهدکودک اصلاگزینه درستی برای جلوگیری ازبهونه گیری بچه وازتنهایی دراومدنش نیست

پسر منم همه‌ی حالت هایی ک گفتی و داره صبح تا شب باباشو میخاد

کارتون نگاه نمیکنه براش بزاری؟

متاسفانه زیاد بهش بها میدی مگه هرروز پارک وخانه بازی میشه رفت بعد اینکه باهاش بازی کن خونه سازی نقاشی قصه خلاصه یجوری هواسشو پرت کن خودت بی حوصله تری واینکه چرا همش میخوایی دنبال عیب تو بچه بگردی اون هیچیش نیست فقط دلش بازی میخواد

تو این سن متاسفانه همین جوری هستن پسرمنم به شدت لجبازه از موقعی‌که از شیر گرفتمش تازه مدتی هست شبا بهتر میخابه و لجبازی نمیکنه خیلی باید به حرفش باشیم من میگم بسکه باباش به حرفاش گوش داده لجباز شده

به نظر من یه بچه کافیه هیکدوم دیگه اعصاب نداریم

هر روز بیرون نبر بهونه گیر میشه بیقرار میشه دختر منم وقتی هر روز میبردم از خواب که بیدار میشد بیقرار بود حالا چند روز یبار میبرم آروم تر شد

کاش من جای تو بودم خودم تنها بودم من روانی شذم ازشلوغی هم حودم هم بچه هام خیلی میان خونمون قوم شوهر احه تو یه ساختمونیم خدا نمیدونه کیو راضی کنه همه بچه ها تو این سن اینحورن من دوتا دارم بزرگه ده سالشه روانیم کرده کوچیکه هم پدرم دراورده مدام میزه پایین میاد بالا تو پله عا به هوای مادرشوهرم اونم مدام جیغ میکشه خسته شذم بخدا

اره خب ببر اونجا بازی می کنه یک خورده خودت نفس می کشی ،شاید وابستگیش هم کمتر شد ،

عزیزم کلا این رفتارها اقتضای سنشونه
دختر منم اینجوریه

وای چقدددددد مثل منی
دختر من حتی شبا تا صبح جیغ میزنه و گریه میکنه
از صبح ک بیدار شده حتی همین الان داره گریه میکنه روانیم کرده
اینجام هیشکیو ندارم روانی شدم روانی
از صبح عین دیوونه ها انقد تو سر خودم زدم و گریه کردم از دستش

بنظر من یه بچه دیگه بیار مشکلت حل میشه

سوال های مرتبط