بنظرم تدریجیم هی بچه میخاد و هی نه میگی اسیب خودشو داره. منم هنوز نگرفتم هی میخوام تدریجی بگیرم دخترم همش با ترفندای مختلف و التماس میاد دلم میسوزه انگار فکر و ذکرش التماس برای جی جیه. یه روز میاد بوسم میکنه میگه عشق منی مامان منی جی جیه من. یه روز از کنارم رد میشه پخخخ میکنه میگه وااای ترسیدم مامان فکر کردم جی جی میخوای. یه روز مثل نی نیا حرف میزنه میگه رزا هنوز کوجیکه باید جی جی بخوره
عزیزم یهو بگیر این همه نسل یهو گرفتن چی شد نسل های الان سرهرچیزشون پدرماباید دربیاد
این کارو بکن نتیجه شو بهم بگو
عزیزم فلفل قرمز بزن نوک سینت بگو اوف شده ببین اوفه بزار بیاد مزه کنه فرار میکنه نمیخوره یه خورده هم بزار پیشت که نبینه اون بار بعدی خواست بیاد بخوره قبلش بزن به سینت که نبینتت داری میزنی بهش یواشکی بعد اگه اومد بگواوووف اوف شده اگه اصرار کرد بزار بیاد مزه کنه بعد خودش گریه میکنه میره دفعه بعد بزن بهش بعد اگع گفت میمی بگو اووف شده دیگه نمیاد سراغت کمی هم سرگرمش کن برنامه کودک دانلود کن بزار ببینه من دخترم و همینطوری از شیر گرفتمش دیگه روزا نمیومد برا شیر بعدشم شب ها که بیدار میشد گریه میکرد یه خورده اب میزاشتم بالا سرم بیدار که میشد بهش میدادم و میدیدم وای نمیسته میزاشتمش رو پام تکون میدادم تا خوابید میزاشتمش سر جاش گاهی هم من و شوهرم شبا میزاشتیمش رو شونمون سر پا تکون میدادیم تا میخوابید میزاشتیم سر جاش گاهی هم دیدی بیدار میشه بعدا ها سرجاش که دراز کشیده پیشت کمی اب بهش بده بعد درازش کن بزار به پهلو پیشت پشت کمرشو بمال میخوابه من یه هفته بود دیگه هم خودش خوابش راحت شد هم خودم
من یهو گرفتم و الان ۶ماهه دیگه شیر نمیدم تدریجی خیلی سخت بود هم من اذیت میشدم هم خودش چند روز اول یکم بهانه میگیره ولی کم کم خوب میشه یکی دو هفته باید سختی رو تحمل کنی
سلام من 12 اسفند از شیر گرفتمش. یهویی.
صبح که از خواب بیدار شدم تصمیم گرفتم بهش شیر ندم. حیلی سخت نبود، البته شیر خشکی بود و زیادم وابسته نبود. خداروشکر راحت بود
عزیزم سلام ،من الان تقریبا ۱۸ روزه گرفتم اولش میخواستم تدریجی بگیرم ک مثلا آسیب نبینه ولی مثل بچه شما شدیدا وابسته بود ی روز رفتم عطاری قطره تلخک گرفتم دو قطره زدم بعد پسرم ک گفت شیر میخاد بهش گفتم جی جی تلخه نی نی ها ک بزرگ میشن جی جی خودش تلخ میشه قبول نکرد گریه کرد گفتم بیا بخور خودت ببین سینه رو دهنش گذاشت سریع بیرون آورد بس ک تلخ بود گفتم دیدی بهت گفتم تلخ شده بعد هر یکساعت کمیومد سمتم یادآوری میکردم تا چن روز میگفت منم دوباره همون داستان و میگفتم تا اینکه کلا بیخیال شد چن شب اولم بیدار میشد آب میدادم ینی انقد خوب قبول کرد ک خودمم تو شوکم
سلام عزیزم.
والادکتربه من گفت یهو ازشیر بگیرش . فقط دوسه شبانه روز اذیت میشین که تحمل کنید تموم میشه.
من اینطوری ازشیرگرفتم.
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.