چیزی میخوام بگم نمیدونم کسی هست اینجا مثل من باشه یا ن
من هر شب ک میخوام بخوابم با استرس این میخوابم ک
یعنی میتونم امشب بخوابم
یعنی بچه ها چند ساعت میخوابن پشت هم منم بتونم استراحت کنم
یعنی فردا از پسشون بر میام
فردا چی میشه گریه میکنن دو تاشون با هم بهانه بگیرن چیکار کنم
با اینک قلقلشون دستم اومده اما خیلی استرس نگهداریشونو دارم
روزی چند ساعت کمک دارم اما عمده کار با خودمه ولی کلا دارم روزامو با استرس پ اضطراب میگذرونم 🤦🏼‍♀️
و این نوع استرسا از نوزادی دخترا روم مونده
تا حالا همچین حس و حالی داشتید؟

اره منم همینم کلن استرس دارم همیشه بخصوص امروزشوهرم سرکاره ومادر شوهر وپدر شوهرم رفتن یکی از اقوام دور فوت کرده آبادان رفتن قبلا پسر بزرگم یکم باباش وپدر بزرگ ومادربزرگش سرگرم میشدم امروز همش پیشمه وبزرگه هرساعتی بخوابه ۸ونیم ۹بیدار میشه کلن بااسترس وقتمو خوابمو میگذرونم فقط دعا دعا میکنم کوجیکه بخوابه وراحت بخوابم تااصبح پرانرژی بهشون برسم🙂کلن مادر بودن همینه

عزیزم منم همین حسارو دارم و استرس میکشم

عزیزم حق داری واقعا بچه داری سخته اونم برای شما که ماشاالله دوتا داری اما شما مادر قوی و مهربونی هستی که با عشق داری دخترای نازتو بزرگ میکنی و همین عشقی که بهشون میدی بصورت انرژی مثبت همیشه به خودت برمیگرده و توان جسمیتو بالا میبره 💪🏻 امیدوارم خدا همیشه کمکت کنه

منم تا چهل روزگی دخترم اینطوری بودم
هی دنبال این ک کم خوابیدم
البته برا من یکی بود شما دوتا شرایط سخت تره
آخر هی ب خودم میگفتم مثلا شیش ساعت خوابیدی دیگ بسته
قبلا هم انقد مبخوابیدی

منم همینطورم حتی تا سه ماهگی دخترم از اینکه باهم تو خونه تنهاییم استرس میگرفتم

شاید چون دوقلو داری و دوبرابر ما زحمت میکشی و خسته میشی اینجوری ای ... من یک دونه دارم و تا آخر شب هیچ انرژی ای نمیمونه واسم... طبیعیه که شما با دوتا بچه هم سن اینجوری باشید‌‌‌‌‌... خدا بهت سلامت و توانایی بده❤️

من فک میکنم وای امشب کی بیدار میشه ینی سیر شد میگم شیر ندارم شیرم میمد یعنی کی بلند میشه یعنی فردا گریه میکنه نمیکنه

منم همبنطوریم

من فقط عذاب وجدان دارم حس میکنم مادر خوبی نیستم بااینکه چیزی کم نمیزارم براش نمیدونم چرا اینجوری شدم

منم بایدونه همین وضعمه
همش استرس دارم چقدر میخوابه تا صبح
تو خواب سر ساعت شیرشو بدم گرسنه نمونه!
صبحا پوشکشو باز میکنم قرمز نشده باشه جوش نزده باشه لپاس کوچولو نشده باشه شیر کم نخوره رشدش متوقف نشه هزارتا فکر دیگ

نه عزیزم من نداشتم ندارم فکنم شما زیاد تو فکری ک بچها اذیتت میکنن خیلی نگران نباش بابا خودتو اذیت میکنی ک چی بشه؟ اصلن فکر همچین چیزا نباش هرچه تو فکر باشی بد تر میشه با وجود اینکه کمکی دارید شما بازم نگرانی شونی من بخدا اصلان فکر بعدش نیستم چی برسته ب فردا

منم مثل شما تنها نیستی

من شدیدا دچارشم دخترم شدیداا بیقراره و گریع میکنه همش میخاد سرپا باشه و بغل تمام مسولیت خونه باخودمه ی بچه بزرگترم دارم هروز میگم من بچه میخاستم جیکار امروز کم مونده بود بشینم زاار بزنم ازدستش شبا هریساعت بیدار میشه شیر میخاد دکترا میگن هیچیش نیست فقط عادت کرده ب بغل و سرپا باید ترکش بدید مگا میشه ۴صبح کل خونرو میزاره روسرش با گریه توجه نکنم حس میکنم با ی مته تومغزم کنده شده

من اینجوریم که چون روزا وقت هیچکاری ندارم شبا دلم نمیخاد بخوابم انگار اگه بخوابم اون روزم سوخته، کار خاصی هم نمیکنم ولی چندساعت بیدار می مونم ، بعد صبح که خوابم میاد به غلط کردم میوفتم😁برنامه هرروزم همینه

من یه لحظه فک کردم خودم اینا رو نوشتم :)
عجیب بود نبود؟

اره ادم با بچه کوچیک خسته میشه تازه از شما دوتان درکتون میکنم حق دارین منم همینجوریم تازه بچه من تب داره

وای منم دقیقا اینم