۱۸ پاسخ

عزیزم هم همسرم هست هم خانواده من بشدت دیوونه شدم و دور از جونم پاچه میگیرم منی که اصلا به همسرم توهین نمیکردم عصبی شدم به بیچاره هرچی میگم واقعا بچه داری سخته تنها نیستی

همه همینیم عزیزم .فقط به این فکر کن که این روزا هم میگذره.سخت تر از اینم تحمل کردیم‌..واقعا شوهر ادمو درک کنه هیچ کمی نمیاری

نه عزیزم شما اصلا مادر بدی نیستی عادیع .. مسئو لیت سنگینیه بچه داری اگه بچتم بد غلق باشه که بدتر..همون یه وقتایی کم میاریم و عصبی میشیم خودتو سرزنش نکن.

دختر منم گریه نمیکنه نق میزنه .یه مطلب خوندم نوشته بود گریه لازم بچه اس چون رطوبت اضافی مغزشون رو میگیره .به این فک کنی کمتر عصبانی میشی

انقد از دستشون امروز گریه کردم ک خدا میدونه ۳ روزه نخابیدم
اپروز از استخون درد زجه زدم
التماسشکردم حداقل بزرگرو ببر با خودت
اما انگار ن انگار
الانم انقدر درد میکنه پاهام ولی توله سگش روپامه تکونش ندم جیغ میزنه
منم از درد فقط اشک میریزم

تصویر

والا شوهر منم همینجوره. یکی دوبار از بیخیالیش عصبی شدم سر دخترم خالی کردم ولی الان سعی میکنم خودمو کنترل کنم. طفلی ها گناه دارن

درکت میکنم بعضی وقتا ادم کم میاره الان منم بچم هی نق زد هی نق زد گرسنه بود شیر نمیخورد منم عصبی شدم شیشه شیرو کوبیدم زمین بچم فکر میکرد دارم باهاش بازی میکنم شروع کرده بود خندیدن رفتم لباسشو عوض کردم طفلی گرمش بودنمیخوابید شیرشو خوردو خوابید

من کم میارم میزارم یکم گریه کنه خودمم گریه میکنم باهاش 😅بعد پامیشم میچرخونمش بازی میکنم تو اتاق انقدر خوابش میگیره دست میکشه ب چشاش هی درازمیکشم شیر میدم گاهی همونطور میخوابه گاهی سیر شد میزارم رو پام

البته حقم داری دست تنها خیلی سخته بیین بهونه داره راه ببرش بازی کن باهاش بزا میبینی چشاش خواب داره بزا رو پات تکون بده اهنگ بزن لالایی بزن میخوابه یا شیر بدع

عزیزم داری سخت.ترین روزاروپشت سرمیزاری این حجم ازتغییربرای یه زن غیرقابل باوره یادخودم افتادم تکوتنهادست تنهابااون همه تغییری ک زندگیم. کردخیلی حالم بودیادمه یه روزب قدری اعصابم خوردبودب شوهرم گفتم فقط طلاق میخام حتی این بچتم نمیخام یعنی محدحسین ازصبح تاشب فقط نق میزدمنم تنهابودم. هیچی بلدنبودم ازخونم بدم. میومدانگارتوزندان. بودم باورت میشه ساعتامیرفتم روپشت بوم ک توخونه نمونم هیییییی خاستم. بگم تنهانیستی فقط یکم صبرداشته باش همه چی درست میشه

عزیزم هنه ی مادرا همینجورن‌ اصلا خودتو سر زنش نکن .من از وقتی دخترم به دنیا اومد فقط ارزو داشتم یه شب بتونم ده شب بخابم من ۳سال وخورده ای خواب شبم‌از بین رفته و همسرمم از سرکار میاد غذا میخوره پاتلوزیون میخابه .منم دخترم امونمو بریده تا دختر شما ۶ ماهشه .هممون ادمیم‌ یه سبری داریم ان شاالله فردا براش جبران کن

الهی بمیرم براش گناه داره اون ک جز تو پناهی نداره

درکت میکنم عزیزم .عادیه همه همینجورن به خودت نگو مادر بد .همین عصبانیت هام جزئی از مادریه .منم خسته میشم دست تنهام شهر غریبم یه وقتایی عصبی میشم دلم میخواد از خستگی گریه کنم ولی نگاه به صورت بچم میکنم که خدا بدون دردسر یه فرشته سالم داده بهم خستگی یادم میره

عزیزم همه ما کم میاریم من خودم گریه میکنم‌ اعصابم خورد میشه ولی ب این فکر میکنم بچه چ گناهی داره خودم خواستم بیاد سعی میکنم اگ عصبانیم بشم خودمو سرگرم کنم ب کاری ی لحظه حواسم پرت بشه این روزام میگذره قشنگ درکت میکنم

عزیزم آدمه آهن که نیست معلومه که کم میاره و اینم بدون هیچکس بیشتر از مادر به فکر بچش نیست

ب این فکر کن اون بچه زبون بسته جز تو پناهی نداره چون زبون نداره شاید چیزی میخواد که تو متوجه نمیشی ب اینا فکر کن عصبی نمیشی وبا خودت تکرار کن اون فقط یه بچس و چیزی نمیفهمه

منم گاهی کنترلمو از دست میدم خودتو سرزنش نکن هیچ کس نمیتونه تورو قضاوت کنه و در آخر بهت بگم هیچ کس به اندازه تو دلسوز بچت نیست بیخودی انگ نزن مادر بدی هستی

هممون همینیم منکه پوکیدم دیگه

سوال های مرتبط