۹ پاسخ

من فردای زایمانم اومدیم خونه بچم بو خون و اب میداد حالم بهم میخورد رو سزش پر خون خشک بود
اومدیم خونه ب مامانم گفتم ببر بشورش اونم گف بده خواهرشوهرت بشوره من نمیشورم گفتم بروبابا
خواهر شوهر و شوهرمم میگفتن نگهش دار مامانم بیاد ببره
پاشدم خودم بردم شستم اووردم دسته گل

تصویر

من خیلی واضح گفتم مامان محمدحسن بزرگ شده و میخوام عادت کنه فقط با خودم یا پدرش بره حموم.میدونم دوسش داری ولی من ترجیحم اینه حریم جنسیو یاد بگیره
چندبارم خواست بشوره نذاشتم واضح گفتم خودم میشورم
توجمع پوشک عوض نمیکنم
لباسشو عوض نمیکنم
خودشون کم کم متوجه شدن

نزار کسی بچه تو حموم کنه جز خودت ،یا اینکه حتما خودتم باش.

عزیزم من باشم با احترام بهش میگم حمومش رو خودم میبرم و اجازه حموم بردن بچمو نمیدم بگو شما اگه واقعا دوست داری چند ساعتی کنار بچم باشی زحمت بکش بیا خونم باهاش بازی کن و نگهش دار تا منم کمی به کارهام برسم

خواهرشوهرمنم هروقت بچمو ببینه میگه کی حمومش کردی تی یاحرفاش میخواد بگه بچمو کثیف بزرگ میکنم درحالی ک من بیست چهارساعته دوربچمم همیشه هم تمیزه خیلی ناراحت میشم از حرفاش

خودت ببرش وقتی خواست ببرتش بگو بردمش.
منم خیلی ترس داشتم مامانم فقط دوبار بردش بعد اون خودم براش صندلی حموم خریدم بردمش.
نیازی به دخالت هیچشکی هم نیست
وقتی گفت ببرمش جواب سربالا بده زیاد محل نده تا خودش متوجه شه
بگو تازه بردمش یا اصلا بگو خودم دیگه ترسم ریخته میتونم ببرمش

بده بهش ببره یک از کارهات کمتر شه ، به هوای حموم چند تا کار هم بزار بقیه انجام بدن.

گمش کن مادرشوهرا فک میکنن خر کین بهش بگو دستت درد نکنه تازه حمومش کردم

بگو بروبابا

سوال های مرتبط