بچمو ینیم ساعت گذاشتم پیش مادرشوهرم. سریع ورداشته برده خونه خودش بچم افتاده از رو مبل سرش خورده گوشه میز شکسته الان دکتر گفت باید بخیه بشه
دارم از ناراحتی میمیرم تازه دارم تنهایی میرم بیمارستان
دلم میخواد جرش بدم اصن تو کتم نمیره که اتفاق بوده، درک نمیکنه سنش بالاست نمیتونه کنترل کته دو تا بچه رو تا چشم منو یه لحظه دور میبینه ورمیداره میبره خونش با حیاط

عزیزم بچت بهتره

چرا گذاشتی پیش مادر شوهرت
من هیچوقت پیش کسی بغیر مامانم نمبزادم ب هیچکس نمیشه اعتماد گرد
ایشالله ک زود خوب میشه نگران نباس

آخی عزیزم انشاالله ک زودی خوب شه حالتو میفهمم ببین گلم همون اول الآنم دیر نشده بگو به مادر خودمم بجهامو دیگه ۵ دقیقه هم نمیسپارم ک بچم اینجوری زجر نکشه اگه خدای نکرده گردنش زیر می‌رفت اتفاق جبران ناپذیری نیفتاد چی من حتی به خواهر خودمم بچمه ۵ دیقع نمیسپارم گلم دکتر برا بچه عکس یا چیزی ننوشت پسر منم دو روز پیش رفت آشپزخونه تا رفتم دنبالش سرش خورد به دیوار بد ورم کرده نبردم دکتر بینم لازمه من ببرم

ب نظرم نباید از دست اونا ناراحت شد چون اونا سنشون بالاس و واقعا تواناییشونو ندارن ک ی سره پشت سربچه باشن ،بچه هام ماشالا شیطونن🤢من پسرخودم چند روز پیش خونه مامانم بودیم با مامانم تو اتاق بودن یهو دیدم صدای جیغ پسرم اومد وقتی رفتم دیدم صورتش و چشش خونیه قابلمه خورده بود تو ابروش خدا رحم کرده بود ب چشش🤦‍♀️🥲

انشاالله چیزی نشه خیلی شدید بوده؟؟؟ خون می آمده ؟؟؟ فکر نکن فقط فکر کن به زودی خوب بشه حرس تو هیچ چی رو درست نمی کنه ولی از این به بعد چشمت رو سره بچه هات باش

میدونم‌ ناراحتی ولی صبوری کن اتفاق بوده

حق داری جررررر بدی

باید مراقب میبود
اصلاااااا نباید این اتفاق میفتاد، چه مادرشوهر چه مادر خود آدم

واااااای
الهی بگردم
چرا بی احتیاطی کرده آخه