۱۰ پاسخ

من درکت میکنم چون پسرم از روزی که دنیا اومده تاالان که یه سال ونیم هست دخترم کتکش میزنه وگازش میگیره حولش میده هرچه تو دستش باشه میکوبه تو سروکله داداشش یعنی این یک سال ونیم خون دل خوردم هیچ جورم نمیشه امروز دیگه صبر وتحملم تموم شد هردوتاشون نخابیدن خیلی خیلی عذیتم کردن اینقد هردوتاشون کتک زدم الانم پیش شوهرم گریه کردم که خسته شدم گوه تو این زندگی نه خانوادم نزدیکه برم خونشون نه کسی رومیشناسم برم نه بیرون میتونم برم ۴سال وخرده ی ازدواج کردم حتا یبارنشده آرایش گاه برم زندگیم شده مثل زندان با این بچه ها

دقیقا امروز یه کلیپ تو اینیستا دیدم خواهر بزرگتر با دمپایی زده بود تو صورت برادر نوزادش بچه داغون شده بود صورتش خیلی مراقبشون باش اگه میتونی بزرگ رو بزار مهد تا از اب و گل در بیان

واقعا سخته آدم میمونه چه رفتاری کنه با بچه

دقیقا منم شرایط تو رو دارم ۴ ساله ازدواج کردم حتی ی روزم مث تازه عروس زندگی نکردم
حالا من کار شوهرم شیفی هست مادر شوهرمم باهام زندگی میکنه مهمونم زیاد برامون میاد چند روز پیش به شوهرم گفتم اگه بخاطر دل خودت زن گرفته بودی زنت با خودت میبردی نزدیک خودت ولی تو انگار کارگر استخدام کردی
دیگه از بس به این فکر کردم که شدم ی کارگر و پرستار برا مادر شوهر که تنها نباشه افسرده شدم

مثلن جایزه بخر بزار کنار تشکش بگو ابجیت واست خریده ..

بچه های منم‌همسن بچه های شما هستن. دختر بزرگم خیلی خوب بود ولی چند روزه کوچیکه رو میزنه حالا به بهانه های مختلف. خیلی ناراحت و نگرانم. جدیدا هم رفتاری نکردیم که بگم‌ دلیلش اونه

باید خیلی بیشتر به دختر بزرگ توجه کنی .حسادت میکنه .مثلا داری پوشک بچه کوچیک عوض میکنی بگو بیا باهم عوض کنیم بهش شیر میدی بگو کمکم کن باهم شیر بدیم.

یا خدا😨
تو رو خدا بیشتر مراقب کوچیکه باش
و بیشتر به بزرگه محبت کن... بوس بغل نوازش بازی ...

نزنش گناه داره ولی از فردا سعی کن صبرتو ببری بالا بچه س باهاش بازی کن همراه نوزادت یا وقتی نوزادت

الهی عزیزم به نظرم بیشتر به دخترت توجه کن چون محبت رامیفهمه اه بزنی ومحبت نکنی لجباز ودلشکیته میشه نفرتشو رادختر کوچیکت خالی میکنه مراقب جفتشون باش

سوال های مرتبط

مامان Hamta مامان Hamta ۳ سالگی
مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۳ سالگی
امروز خوشحالترینم دخترم دو روز بدون خطا جیششو میبرم دستشویی میکنه. وقتیم جیشش میاد با زبون نمیگه اما میاد کنارم دستشو به بدنش میگیره میفهمم جیش داره. پی پی هم فقط یک بار تو دستشویی انجام داده متاسفانه امیدوارم اونم زودتر یاد بگیره دیگه راحت شم. جالب اینجاست پسرم که یکسالشه هر وقت من خواهرشو می‌بردم دستشویی اونم گریه میکرد که منم میام منم همیشه شلوارشو در می‌آوردم می‌بردم دستشویی رو صندلی قصری مینشوندم تا دخترم کارشو بکنه. دیگه هر وقت دخترم رو می‌بردم اونم می‌بردم میدید خواهرش جیش میکنه اونم جیش میکرد. به همین خاطر اونم همیشه پوشکش خشکه تا میبرم دستشویی جیش کنه. امروز صبح ساعت هشت. یهو یکی باسیلی زد توصورتم منم از خواب گرخیدم دیدم پسرمه که زد تو صورتم بهم میگفت ا ا. ینی دستشویی. منم فک کردم الکس میگه ولی پوشکش رو باز کردم دیدم کاملا خشکه بردم دستشویی رو قصری نشوندم هم جیش کرد هم پی پی وای انقد خوشحال شدم که نگم براتون 🥹دیگه خدا بخواد هر دوشون تا آخر تابستون میگیرم تموم شه خلاص شم از پوشک😤
مامان سارا مامان سارا ۳ سالگی
ازتون خواهش میکنم با دقت بخونید شاید زیاده ولی کمکی میشه به من خسته
سارا چند وقت پیش روز یکی دوباز شاید کمتر یا بیشتر حس میکردم مردمک‌چشمش حالت انحرافی یهو میره با پلک زدنش درست میشه
منم بردم بینایی سنج که خیلی خیلی وسواسه کفنم بهتره
گفتن کمی انحراف داره و آستیگمات هست و رو ۲ هست و صدرصد باید عینک بزنه
بهم نامه داد نوشته بود داخل نامه خانم سارا مشکوک یه انحراف چشم برم شیراز که تا شیراز ۵ ساعت راه دازم از هفته قبل مدام با ۴تا دکتری ک معرفی کرد تماس گرفتم هیج کدوم نوبت ندادن
یکیش گفت باید حتما بجه انحراف شدید داشته باشه که با عکس معلوم باشه ویزیت میکنم درصورتی که دختر من تا حالا یک نفر هم متوجه نشده انحرافه منم به زور شک بودم هست یا نه چه برسه به عکس
مدرسه باز میشه و دختر بزرگم میره کلاس اول و از مهر محاله بتونم برم شیراز
یه نوبت اینترنتی به زور واسه ۲هفتا دیگه گرفتم اونم هم پولشو به بدبختی باید جور کنم هم دخترم مدرسه نره
امشب به محض اطمینان بردم فوق تخصص چشم
که ایتقدر شلوغ بود همه هم نوبت عمل آب مروارید لیزیک اینا داشتن
به زور نوبتم شد معاینه کرد گفت یه انحراف مخفی داره که لازم به هیچ کاری نیست چون کسی متوجه نمیشه و گفت حتی دکتر هم عمل نمیکنه چون کمه چشمش هم گفت آستیگمات هست ولی نیاز به عینک نیست چون لب مرزه و هنوز کوچکه ممکنه خودش رفع شه فقط توضیحات رو نوشت گفت شش ماه دیگه بیا ببینم اگه شمارش بالا رفته عینک بدم گفت انحراف هم چک میکنم گفت بخدا اکه نیاز میدیدم خودم ارجاع میدادم شیراز گفت منم میدونم مادری نگرانی ولی نیاز نیست
به نظرتون صبر کنم و نرم شیراز
آخه قبلی بینایی سنج وسواسی بود شاید بخاطر وسواسش منو ترسوند
توروخدا شما یه جیی بگید
مامان نفسم مامان نفسم ۳ سالگی
یه مشورت می‌خوام
به همسایه داریم که دخترش میاد خونمون پیش دخترم هم ما هم اونا شهر غریبیم و کسی رو نداریم برای همین دخترش خیلی دوس داره بیاد خونمون و تقریبا هر روز میاد دختر منم خیلی دوس داره اون بیاد خونمون
بعد هروقت میاد که چیزی باب میلش نیست و یا چیزی میگه که دخترم دوس نداره و به حرفش گوش نمیده به دخترم میگه اگه اینجوری نکنی میرم خونمون ها
بعد تا کنار در میره وقتی دخترم میبینه رفته کنار در خواسته اونو قبول میکنه و اونم برمیگرده
خیلی بابت این موضوع ناراحتم چون هم دخترمو گریه میندازه هم میترسم تو بزرگسالی دخترم برای اینکه طرف مقابلش رو از دست نده به همه خواسته های طرف تن بده

چندین بار این موضوع پیش اومد چیزی نگفتم یه روز دیگه خیلی رفت رو اعصابم در رو براش باز کردم گفتی باشه اگه میخوای بری خونتون برو، برگشت گفت نه نمیرم، گفتم پس مدام نگو میرم میرم

هرچی هم به دحترم میگم اگه گفت میرم بهش بگو برو
میگم وقتی تو میترسی بره و به حرفش گوش میدی اون یاد میگیره با این میرم میرم گفتنش کاری کنه تو بهش گوش بدی، ولش کن اگه گفت میرم بگو برو، وقتی بگی برو میفهمه برات مهم نیست دیگه اذیتت نمیکنه
ولی بازم دخترم گوش نمیده بهم، شایدم متوجه حرفم نمیشه
به نظرتون چیکار کنم؟؟