۱۵ پاسخ

حالا امشب ک گذاشتی مادرشوهرتم دستش درد نکنه .فردا بگو من بدون بچم اصلا خوابم نبرد و چشم رو هم نزاشتم و مادرشدن چقدر سخته و الان شما رو درک میکنم و فلان .. بالاخره مادرشی . یجوری بگو ک دل مادر شوهرتم نشکنه یا ناراحت نشه .طفلی رو شبا نذار جایی گناه داره . بوی مادر یه چی دیگس . حالا اون شش ساعت اشکال نداره . ولی بقیه وقتتو با بچت پر کن طفلی رو . بعدا خودتم حسرت میخوریا

عزیزم دفعه اول که وادادی تمامه... الان فک میکنن اوکیه...از اول باید سفت و سخت نه میگفتی...وگرنه دیگه آش همینه کاسه همینه‌

عزیزم اشکال نداره من دخترم تا موقع شیر بری پیش مادرم میموند اماالان که دوسال ونیمه دیگه نمیره پیش مادرم ودوس داره پیشم باشه بچه بزرگتربشه پدرومادرشومیشناسه

ای وای من حتی نمیزارم یک ثانیه ازم دور بشه

وای چه دلی داری پاشو برو بیارش بگو دارم خفه میشم یا شب بخواب اونجا

مادرشوهر من حتی نیم ساعت دختر منو نگه نداشته
یکبار عاروقش رو نگرفته
یکبار نخوابدنددش
قدر بدون عزیزم، اگر دوسش دارن اذیتشون نکن
اما بهتره به دخترت یاد بدی شب ها خونه خودتون باشه و صبح ها ببری پیش اونا

اگه از هر نظر خیالت راحته بذار بمونه
بچه آخر آخرشم مادرشو با دنیا عوض نمیکنه

من اصلا نمیتونم شبا جدا از خودم بزارمش جای دیگه برای همینه وابسته شده خودشم نمیخواد

اینکه رفتارشون رو قبول داری خیلی خوبه در آینده یکی دوساله که بشه دیگه نگران دو تربیتی شدن اینا نیسی
ولی الان ب نظرم خیلی کوچیکه

عزیزم بنظرت من هیچ احدی مثل مادر دلسوز نیست بچتو وقتی خودت نیستی پیش هیج کس نزار درحد چند ساعت اوکیه ها ولی اینکه بمونه پیششون اصلا بنظرم کار درستی نیست

بچت سه ماهشه؟!بچه سه ماهه رو گذاشتی پیششون؟! چ دلی داری.

یعنی همین بچه سه ماهتون رو شب بذارید و برید؟

از خدمات باشه ینفر هست که بچتو خوب نگه میداره بده بهش خودت عشق کن بچه اولو آخر برمیگرده سمت پدر مادر من دخترم شدیدا وابسته مادرم بود چون تا هشت سالگی خونه مامانم بود بعد که جدا شدیم الان اینجوری نیست

زود میست جداش کنی؟ همش ۳ ماهشه شبو خوب نیست از خودت جداش کنی حالا ۶ ساعت تو طول روز که سر کار میری فرق می‌کنه

خب خوشبحالت بزار بمونه پسر من میمونه خونه عمه یا مامانم الآنم خیلی راحتم

سوال های مرتبط

مامان هلنا 🐣 مامان هلنا 🐣 ۴ ماهگی
بچه ها یه سوال
من شوهرم معمولا شبا تا ساعتای ۱۰ ۱۱ نمیاد بعضی وقتا هم ظهرا نمیاد گاهی اوقاتم بیرون از شهره و اگه زنگش بزنی نمیتونه خودشو سریع برسونه
من بارداریم خیلی درد و مشکل داشتم واسه اینکه تنها نباشم یه وقت مشکلی پیش بیاد رفته بودم خونه ی مامانم اینا اونجا بودیم
الانم از وقتی که دخترم به دنیا اومده هنوز همونجاییم ... دخترمم کلا شب نمیخوابه تا ساعت ۵ ۶ صبح تا ۱۰ این چیزا خوابه بعدش که باز بیدار میشه خییییلی کم میخوابه و در حد نهایت ۱۰ دقیقه باز تا صبح‌بعدی که بخوابه ...
الان من اگه بیام خونه ی خودم باید بچه رو کلااااا تنها نگه دارم همش... البته اونجا هم که هستیم صبح تا ظهر مامانم نیست خودم نگهش میدارم ولی بعدش هستن کمک میکنن ....
از طرفی حس‌میکنم به شدت خودم وابسته ی خانوادم شدم و حس میکنم تنها نمیتونم بمونم اصلا از طرفی هم میگم‌بالاخره که چی از به جا باید برگردم خونه ی خودم و میترسم که یه وقت دچار مشکل بشیم با شوهرم چون خب اونجا بقیه هستن اصلا تایم خلوت کردن و دوتایی بودن نداریم ، البته اینم بگم که شوهرم میگه هرجور خودت دوست داری و هرکاری بگی میکنیم
چیکار کنم به نظرتون ؟ بمونم همونجا فعلا و سخت خودم نکنم یا با اینکه خیلی میترسم و وابسته شدم برم خونه ی خودم