من رفتم خونه م یادمه توماشین ک توراه بودیم چنان گریه بدی میکردم شوهرم نمینونس ارومم کنه انگار ک از خونه بابام عروس دراومدم دارم جدا میشم یه همچین حسی...
فک میکردم دیگ نمیتونم هیچ کاری انجام بدم تنهایی..کابوسم بود ک چطور میخوام بچه بزرگ کنم ولی الان واقعیتش حتی اون روزا رو یادمم نمباد .این مرحله رو همه مامانا رد میکنن و میبینی ک الان حال هممون خوبه...اولاش برا همه سخته مبگذره
اره عزبزم فقط وقتی حالت بهتر میشه ک کم کم بری خونه خودت من ۱۲ روزگی رفتم.باید کم گم عادت کنی خودتو با شدایط وقف بدی چیز سختی نیس مطمعن باش از پسش بر میای
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.