۲ پاسخ

من رفتم خونه م یادمه توماشین ک توراه بودیم چنان گریه بدی میکردم شوهرم نمینونس ارومم کنه انگار ک از خونه بابام عروس دراومدم دارم جدا میشم یه همچین حسی...
فک میکردم دیگ نمیتونم هیچ کاری انجام بدم تنهایی..کابوسم بود ک چطور میخوام بچه بزرگ کنم ولی الان واقعیتش حتی اون روزا رو یادمم نمباد .این مرحله رو همه مامانا رد میکنن و میبینی ک الان حال هممون خوبه...اولاش برا همه سخته مبگذره

اره عزبزم فقط وقتی حالت بهتر میشه ک کم کم بری خونه خودت من ۱۲ روزگی رفتم.باید کم گم عادت کنی خودتو با شدایط وقف بدی چیز سختی نیس مطمعن باش از پسش بر میای

سوال های مرتبط