۹ پاسخ

زیاد در مقابلش مقاومت نکن بزار اونجوری که دوست داره صحبت کنه جلوشو نگیر بچه ها توی این سنین متوجه یسری چیزها میشن براشون تازگی داره کشف میکنن دنیای درونشونو منتها نباید خیلی توضیح بدی سعی کن فعلا سربسته باهاش صحبت کنی در زمانش خودش متوجه میشه و دوره ایی و کاملا طبیعیه...لطفا زوم نکن عادی باش و عبور کن از بحرانش عزیزم

پسر منم چند وقت پیش رفته یدونه کش چهل گیس منو آورده میگه مامان موهامو ببند (منظورش مدل خرگوشی بود )میگم شما اولا موهات کوتاه بعدم پسری نمیشه ، گفت نه منم دوست دارم موهامو اینجوری ببندم ، دیگه کلی براش توضیح دادم قانع شد ، ولی یه وقتایی رژ لب میزنم یا فرمژه میزنم میاد برمیداره میگه منم می‌خوام ، کلی براش توضیح میدم تا قانع بشه که این فقط برای خانوماست و شما پسری و وقتی بزرگ شدی مثل بابا میشی مگه بابا رژ میزنه؟میگه نه ، میگم خوب پس شما هم نباید بزنی ، فکر میکنم اقتضای سنشونه

من این مدلیه دخترم از۴سالگی تاالان که ۶سالشه همش هی میگه داداش میخوام دعاباگریه میکنه باورت نمیشه مااصلن صحبتی هم نمیکنیم درموردش بااینکه میگه آجیم آرزوی من بوده اومده ولی من داداش میخوام باهام مغازه بره منوبرسونه چطور فلانی داره من داداشم هنوز نیومده .جوری صحبت میکنه هدفای بزرگ داره برای خودش وداداشش نمیدونم چ کمبودی آخه که به این شدت احساساتی میشه

اصلا بهش توجه نکن و هیچ وقت در مورد این مسئله بیشتر ب چالش نکشش اما خب تاجایی ک میتونی نذار با دخترا بازی کنه

دخترمنم یه مدت میگفت من پسرم موهاموپسرونه بزن

لیانا هم یه مدت همش دوس داشت پسر باشه
الان کمتر شده

خوب بگو توهمنجوریش هم خوشگلی الان دخترمن چهارسالش زیاد فرق دختر پسر نمیدونهدشاید بچه شماهم نمیدونه

پسر منم همش میگه من دخترم

توجه خاصی بهش نکن.زیاد هم ازش راجع به این موضوع سوال نپرس از ذهنش میره

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۴ سالگی
خانما مدت هاست که با پسرم یه مشکلی پیدا کردم نمی‌دونم شما هم بچه هاتون اینجوری هستن یا نه ، مثلا تو فریزر چند تا بستنی داشتیم یه مدلشو پسرم اصلا دوست نداره شوهرم از اون مدل دوتا خریده بود یکی برای خودش یکی برای من ، اومد تو اتاق گفت برای پسرمون یه بستنی که دوست داره بهش دادم بخوره خودمم اون مدلی که دوست داریم خوردم تو هم برو بخور ، من گفتم باشه رفتم بخورم پسرم تا تو دست من دید گفت منم این مدلی می‌خوام گفتم عزیزم تو که از اینا نمیخوردی گفت نه می‌خوام بخورم منم بهش دادم بستنی خودشم نصفه نیمه گذاشت کنار ، یا مثلا یه میوه هوس میکنم میگم پسرم تو هم میخوری میگه نه وقتی من برای خودم میارم میاد میوه منو برمیداره، یا مثلا هر روز عصر بهش یه لیوان شیر میدم که تازه با کلی اصرار میخوره علاقه نداره ولی چون براش مفیده با هر ترفندی که شده بهش میدم ، حالا اگر من برای خودم یه لیوان شیر بریزم میگه نخور الان تمام میشه میگم خوب تمام بشه دوباره میخریم میگه نه نخور ، جالب اینجاست که فقط هم در مورد من اینطوریه کاری به باباش نداره، چند روز پیش دلم هوس گیلاس کردم دیگه آخراش بود، برای پسرم ریختم تو بشقاب بهش دادم برای خودمم جدا ریختم تو بشقاب رفتم بشینم بخورم ، میگه مامان نخور تمام میشه میگم خوب تمام بشه میوه و خوراکی برای خوردنه دوباره میخریم ، حالا هیچ وقت هم شوهرم یا پدرم یا پدر شوهرم اصلا خسیس نیستن که بگم یاد گرفته نمی‌دونم این چرا اینقدر خسیسه ، بخدا هر خوراکی که تو خونمون میخواد تموم بشه تا قبل از این که تمام بشه میخریم میزاریم شاید الان شما بگید خوب بچست بزار بخوره ، نوش جونش بخوره اما قرار نیست من همیشه از حق طبیعی خودم بگذرم و بیشترم برای آیندش نگرانم که نکنه ای خصلت تو وجودش بمونه