۸ پاسخ

ببین عزیزم سرشعلہ ھا رو بردار بعد اون زیر یہ جایی دارہ با سوزن بزن توش فشارش زیاد میشہ
ا

جای سوزن هاشو نگاه کن شاید اونجا بسته شده که شعله کم شده

منم عید مهمون داشتم شعله وسطیم وسط کار خاموش میشد
روشعله اولی سمت چپ گذاشتم

سرشعله دربیار با جاروبرقی اون لوله اصلی بگیر

سرشعله رو بگیر از پشتش فوت کن ببین از سوراخاش هوا میاد

باخلال دندون توشو تمیزکن

فک کنم جرمگیر باعث شده اینجگری بشه سوراخاشو بسته

بزار رو شعله سمت چپی اولی
در قابلمه رو نیمخ باز بزار خوب جوش بخوره مدام چکش کن
البته اگه قابلمت خیلی بزرگ نیس
تا بعد ک گازو درست کنی

سوال های مرتبط

مامان sevilay مامان sevilay ۲ سالگی
سلام مامان های گل . شبتون بخیر. هیچ جایی پیدا نکردم گفتم بیام اینجا درد و دل کنم. شاید کسی حرفی پیشنهادی داد که کمکم کنه. خانوما دختر من ماه دیگه دو سالش میشه. راستش از همون اول نوزادی هم زیاد وابسته من نبود بغل همه آروم می‌گرفت. قبلاً ها خیلی حساس نمی‌شدم میگفتم بچه است ولی الان که بزرگتر شده حرف میزنه و پیش غریبه ها بهم میگه برو ، گریه کردنی تو بغلم آروم نمیشه پیشش نباشم واسه دیدن من ذوق نمیکنه .اصلا یه جوری با عشق بغل کردنش تو دلم مونده ته دلم سنگینی می‌کنه. امروز واقعا کم آوردم خونه مادرشوهرم مهمون داشتن دخترمم اونجا بود از اداره اومدم پیش مهمونا می‌گفت برو نیا همه هم می‌خندیدن دخترمم شدیدتر میکرد. منو میزد.مادریزرگ شوهرمم اونجا بود می‌گفت مادرشو نمیخواد هر وقت از اداره میاد بیرونش میکنه. یعنی نفهمیدم چجوری نهار خوردم کم مونده بود قلبم منفجر بشه. از وقتی اومدیم خونه دیگه منم دخترمو بغل نکردم کلا ولش کردم به شوهرم گفتم بچه خودته خودت نگهش دار. اونم مای بیبی شو عوض کرد .دخترمم گریه میکرد میگفت مامان مامان دلم طاقت نیاورد رفتم بغلش کنم دستمو چنگ انداخت دعوام کرد منم دیگه بغلش نکردم. از سر شب دارم گریه میکنم. خیلی حال روحیم داغونه 😔😔 به شوهرم گفتم من فردا نمی‌رم دنبالش از سر کار میام خونه خودت بعد از کار برو دنبال بچه ات. با شوهرمم دعوا کردم میگم مادرت بلد نیست تربیت کنه بچه رو بزاریم مهد. یه کاری کردن بچه از مادر فراری شده.