سلام مامانا خوبید چخبرا میگم من خیلی نگرانم پسرم کلا تاخیر حرکتی و اینا داشت و الانم کمی داره مثلا یک سال و شیش هفت ماهش بود نشست و چهار دست و پا اد اینا دوسالگی رفت الانم ک دوسال و هشت ماهش تازه دو سه ماه راه افتاده و بیرونم راه میره ولی هنوز خودش وسط نشسته باشه نمیتونه پاشه باید با کمک یجا بلند شه یا تازه یاد گرفته خم شه از زمین یچی برداره گفتارش ام در حد مثلا مامان جون بابا جون آجی بابا مامان بریم ددر بده غذا آب یا موز باغ و ‌.... اینا میگه وهنوز جمله نمیتونه بگه بنظرتون نیازه کاردرمانی ذهنی ام ببرمش و اینکه درک اش ام پایین تر از بچه های دیگس خیلی چیزارو حالیش نیست هنوز با اینکه یه بچه سن این باید قشنگ حالیش باشه همشمیشینم فکر و خیال میکنم بنظر شما کاردرمانی ذهنی ام ببرمش حرکتی ک الان پنج ماهی هست ک میبرن و خداروشکر با کاردرمانی راه افتاده اصلا نمیتونست راه بره اینکه درکش خیلی پایین منو نگران میکنه 😪😪😪😪😪😪😪😪😪

۵ پاسخ

اگر خیلی نگرانی با گفتار درمان مشورت کن

بنظرم نسبت ب تاخیر حرکتیش . فهمش خوبه
ولی خب وقتق همه چیزو متوجه نمیشه اره ببر هم ذهنی هم گفتار هم جسمی

عزیزم ذهنی هم تاثیرگذاره حتما . دو سه جلسه ببر و پیشرفتشو نگاه کن . اگه خوب بود ادامه بده . چون ذهن و مغز بچه ها اگه فعال بشه پیشرفت می کنن.

بچه های من دوقلوبودن دکتربردم سی تی اسکن میخواست منم نبردم خوب میشه امابازم دوسه ماه عقب از همسالانش

حتما اونجایی که میبری مشورت کن ببین چی میگن
درکش پایینه مثلا از چه رفتاریش متوجه شدی ؟

سوال های مرتبط

مامان محمد طاها مامان محمد طاها ۴ سالگی
خوش بحال اوناییکه مادر یا مادرشوهری دارن ک بچهاشونو‌ نگه میدارن خود شون میتونن برن بیرون بازار . باشگاه . یا حتی سر کار .
والا منکه از این شانسا نداشتم مادر خودم ک خیلی ازم دوره 😔
مادر شوهرمم ک هست اگه نبود یا دور بود خیلی راحت‌تر بودم الان دخترم ۸ سالشه پسرمم ۴ سال تا حالا حتی قبول نکرده بچها رو نگه داره تا سر کوچه برم بیام با اینکه بزرگن و اذیتی ندارن براش 😐😐
بخدا گاهی آدم نیاز داره تنها باشه نیاز داره بدنه بچه گاهی بره بیرون همش تو خونه مغزمو خوردم ناشکری نمیکنم ولی خدایی خیلی خستم تنهایی خیلی سخته ..
فقط چند ماهی پیش خانواده خودم بود موقع ک پسرم ۹ ماهش بود تا یک سال و نیم ک شد پیش اونا بودم بخدا پسرم با اینکه شیر خودمو می‌خورد ولی هر روز خواهرم میومد میبردتش غروب می‌میاورد نگهش میداشتن من هرجا میخواستم میرفتم ولی مادر شوهرم 😏😏😏😏
اه اه اه
فقط بلده هر آخر هفته بیاد خونم پلاس شه بگه دلم برا نوه هام تنگ شده مثلا خب چرا نیم ساعت حوصلشونو نداری یا نمیگی تو بیا 😏
ببخشید خیلی شد دلم پر بود
مامان مهدیار مامان مهدیار ۴ سالگی
دیروز با خواهرشوهر و دوتا بچه هاش رفتیم بیرون این بچش ک همسن مهدیاره از هیچی ترس نداره ن از مترو ن اتوبوس ن گم شدن هیچی گفتم ک کمک کنم از اتوبوس بیاد پایین ک دستمو نمی‌گرفت خودشو پهن اتوبوس کرد خودشو رو اتوبوس می‌کشید پیاده بشه آخر اینقد لفت داد راننده اتوبوس داد زد لامصب بغل کنید بعدم ک یهو تو مترو وحشی شد بدو بدو نزدیک بود بیفته چاله قطار دستشو میگرفتم کمک کنم جیغ و داد ک تو محکم میگیری خب من اونقدر میگیرم دست بچه رو ک یهو از دستم نتونه در بره خدای نکرده مهدیار هم با این قضیه مشکل نداره قشنگ دست منو میگیره خلاصه این از اول ک جیغ و داد کرد تا برگشتیم مهدیار میگفت دیگه اینا رو بیرون نبریم هر دفعه این جیغ میزد یا لج میکرد مهدیار هم گوشیشو میگرفت داد میزد چرا اینا رو با خودمون آوردیم دیگه مهدیار اصلا بیرون رفتن باهاش دوست نداشت دست مهدیار رو نمی‌گرفت اخر دیگه مهدیار گفت اینا رو ول کن خودمون دوتایی بریم نمدونم چرا این بچه اینجوریه کسی هم بیاد خونه نمیزاره اتاقشو بهم بریزه میگه اسباب بازیامو تازه مرتب کردم بهم نریز یا اسباب بازی فقط تو اتاق تو سالن بیشتر ی دونه اجازه نمیدن ببرن کلا حواسش ب بچه ای ک میاد خونمون هست اشتباهی نکنه یا ب چیزی دست نزنه ب دکوریا ک بچه ای دست بزنه سریع اخطار میده اینا وسایل مامانه نباید دست بزنی ناراحت میشه یا زیر دستت پیش دستی بگیر کلا جلو بچه های دیگه ی پا مامانه برا خودش خخخخ خدا کنه اخلاقش عوض نشه اما این اخلاقش برا خودش مشکل شده با بچه ها زیاد نمتونه ارتباط بگیره فقط با بچه ای ک مثل خودش باشه دوست میشه فقط
مامان ستیا مامان ستیا ۴ سالگی