خوش بحال اوناییکه مادر یا مادرشوهری دارن ک بچهاشونو‌ نگه میدارن خود شون میتونن برن بیرون بازار . باشگاه . یا حتی سر کار .
والا منکه از این شانسا نداشتم مادر خودم ک خیلی ازم دوره 😔
مادر شوهرمم ک هست اگه نبود یا دور بود خیلی راحت‌تر بودم الان دخترم ۸ سالشه پسرمم ۴ سال تا حالا حتی قبول نکرده بچها رو نگه داره تا سر کوچه برم بیام با اینکه بزرگن و اذیتی ندارن براش 😐😐
بخدا گاهی آدم نیاز داره تنها باشه نیاز داره بدنه بچه گاهی بره بیرون همش تو خونه مغزمو خوردم ناشکری نمیکنم ولی خدایی خیلی خستم تنهایی خیلی سخته ..
فقط چند ماهی پیش خانواده خودم بود موقع ک پسرم ۹ ماهش بود تا یک سال و نیم ک شد پیش اونا بودم بخدا پسرم با اینکه شیر خودمو می‌خورد ولی هر روز خواهرم میومد میبردتش غروب می‌میاورد نگهش میداشتن من هرجا میخواستم میرفتم ولی مادر شوهرم 😏😏😏😏
اه اه اه
فقط بلده هر آخر هفته بیاد خونم پلاس شه بگه دلم برا نوه هام تنگ شده مثلا خب چرا نیم ساعت حوصلشونو نداری یا نمیگی تو بیا 😏
ببخشید خیلی شد دلم پر بود

۲۲ پاسخ

عزیزم پسرتم هم شیفت دخترت مهد بذار یه ۲.۳ساعت تنها باشی،یه کم استراحت کن

منم مادرم دوره امامادرشوهرم بچمومی گیره امامن یه مدت دیدم بچم تربیتش بدشده دیگه نمیزارم مگه همسرم یک ساعت بزاریم ناخن و.... کارهام ومیزارم غروب یاوقتی همسرم هست

خداروشکر از مادرشوهر شانس اوردم مادرشوهرم ساعت ۶ میاد بچمو میبره ۱۰-۱۱ شب میاره همین یه دونه نوس میگه تمام دلخوشیه من اینه روزی نبینمش میمیرم

مادرشوهرمنم همینه همش تو زندگیمون سرک میکشه و دخالت میکنه شوهر.....بهش اجازه داده و میده
هر روز هم یا زنگ میزنه به شوهر...آمار میگیره ولی تا حالا نه چیزی برای نوه ش خریده نه نگهش داشته و کمک کرده فقط بلده بیاد بخوره و اعصابمو خرد کنه .کاش ی روز بمیره من از دستش راحت بشم بدیهاش تمومی نداره

مادر شوهر من مریض اعصابی هست خیلی تحملش میکردم و خوب فکر میکردم هست امروز فهمیدم که اینم لجنی نیست حیف حرمت احترام .
پسرم می‌ره تو حیاط صدا میزنه حاجی خانم یا مامان جون جوابش نمی‌دن ولی جلو عمه هام اینا اینقدر قربون صدقش میشن
خدا لعنتش کنه

خوب آخر هفته که میاد خونت یکی دوساعت بچه هات بذار پیشش برو بیرون

همدردیم و کاملا درکت میکنم

منم شرایطم مثل شماست ولی بازار بخوام برم بچه هارو می‌زارم خونه خودم تنها میرم بزرگه حواسش به چیکه هست تا برگردم دختر بزرگم ۹سالشه کوچیکه هم ۴سالشه

گلم بچتو به هیچ احدی نسپار هیچوقت

شما هم جا خالی بده اخر هفته ی خودتو با برنامه بیرون پر کن. دلیل نداره هرهفته ببینیش.
نمیدونم خواهرشوهر داری یا نه! اما این مادرشوهرها هم به یه سنی برسن فقط خودشونو میندازن خونه عروس خدمات بگیرن فقط.خواهرشوهرا هم زرنگ فقط موقع خوشی خونه مادرشون پلاسن

والله من با سرم همه جا میرم حتی باشگاه تازه صبحا ساعت ۸بلندمیشه اولش سخت بود ولی الان عادت کرده و هشت صبح بلند یه روز من میرم باشگاه یه روز پسرم ژیمناستیک می‌ره .انقدسخت نگیرب خودت ..

خوبه باز از طرف مادرت شانس داری من هم مادرم دم گوشمه هم مادرشوهرم.اما هیچ کدوم یک ساعت هم نگه نمی‌دارند بچمو.مادرم که اصلا نوزادهم بود یک شب بیدارنموند من استراحت کنم.چه برسه الان

منم هیچ کسو نداشتم غریبم خودم همه جا میبرم دخترمو ..حتی شوهرمم نمیگیرتش

عزیزم با تک تک سلولام درکت میکنم خیلی سخته هیچکسی درکمون نمیکنه

مادر شوهرم منم پسر منو اصلن زیربارش نرفت ک بقول شما برم تاسرخیابون و بیام.
بعد بچه ها اون جاریم مثه چی دوس داره.
جمعه اون هفته رفتم میبینم خانم خانوما از ساعت ۱۰صب تا ۶ عصرپسر ۲سالش فرستاده پیش کلفتش تا دخترش ک کلاس سومه مشقاشو باهم بنویسن. مادر شوهرم پماد میزد
حتی وقتی من تازه عروسی کرده بودم دخترش تا اونموقع ک ۵ سالش بود حمام و دسشویی میبردش . خیلی ببخشید ک و ن بچه میسوخت

منم داستانی شبیه شما دارم با این تفاوت که بچه خای جاریم رو با اینکه پسر و خیلی شیطونن نگه میدارن تو همه مراحل بارداری و زایمان و بچه داری هم پشتشون بودن اما در مورد من و دخترم دریغ از ذره ایی کمک

دقیق مثل منی من‌خونواده ی خودم دورن خداروشکر پدرشوهر مادرشوهرم هم خونه شون دورن ۲ساعت راه درماه یبار بیان یانه ولی درکل خیلی تنهام بچه هام عذیتم میکنن

خب به شوهرت بگو ک بهش بگو قبول کنه.حتی اگع میگع نه پرو تر از این حرفها باش بازم بزار پیشش چطور اخر هفته ها دلش تنگ میشه میخادشون ولی بقیه روزها نه

منم خانواده خودم و همسرم ازم دورنگیه بچه ۴ساله و دوساله دارم.ازصبح تا شب با بچه هام..منتها بیرون میبرمشون اما خب بقول شما گاهی ادم دلش میخواد تنها باشه و واقعا نیازه..گه گاهی شهرستان میرم بچه هارو برام میگیرن و میرم بیرون اما خب به این وضع عادت کردم.و نمیتونم حتی پسرم که دوسالشه رو بزارم پیششون چون واقعا شیطنت داره و توی یه سنیه که منم که مادرشم سخته مراقیش باشم.پس توقعی از دیگران ندارم.الان ماشالله بچه هات بزرگن.توی یه شیفت کلاس بزار یه تایم برا خودت باش

عزیزم بچه هاتون که بزرگن ببرید بزارید خانه بازی بعد برید بیرون منت مادرشوهر رو هم نکشید

دوسه ساعت بذار خانه بازی کلی بازی میکنن

دخترتم ک مدرسه می‌ره فقط پسرته .

سوال های مرتبط

مامان آرمان(زهرا) مامان آرمان(زهرا) ۴ سالگی
سلام بعد یه ماه حالتون چطوره😍😍😍🥹🥹🥹
امروز روز عجیبیه برای من خیلیاتون درجریانید سر یه موضوعی با خواهربزرگم حدود ۱سال و‌نیمه حرف نمیزدم و خواهرم بهد چند سال بچه دار شد و امروز روز تعیین جنسیتشه ک قرار بود تعیین جنسیت کنن و ازاونجایی ک همیشه من بهش میگفتم برات جشن تعیین جنسیت میگیرم فلان میکنمو اینا خیلی رویا داشتم درسته حرف نمیزنیم ولی دلامون‌پیش هم بود
امروز رفت جنسیت دکتر جنسیتو نوشت گذاشت پاکت و‌پلمپ ک برن کارای تعیین جنسیتو انجام بدن بیرون بودم ک‌شوهر خواهرم اومد پاکتو داد دستم‌گفت بیا سوپرایز کن خواهرتو خواهرمم عاشق پسره چون یه دختر داره دوست داره دومیشم‌پسر باشه ک‌بقول معروف جنسش جور باشه همشونن استرس و من‌موندم یه پاکت
واقعا برام عجیبو هیجان انگیز بود🥹
خواهرمم اصن‌خبر نداره ک قراره من سوپرایزش کنم
خیلی خوشحالمو‌استرسیم
جنسیتو نمیتونم لو‌بدم چون‌خواهرام این برنامرو دارن ممکنه لو بره😂
خواسم‌این حس خوبه خاله شدن و‌خواهرشدنو باهاتون به اشتراک بزارم اگه با خواهرتون قهرید اشتی کنید دنیا دوروزه منم‌میگفتم نه بمیرم اشتی نمیکنم تموم شد
ولی تا شوهر خواهرم عکسو پاکتو‌داد دستم بغضی شدم اصلا کل گذشته فراموشم شد انگار هیچ اتفاقی نیوفتاد🥹
مامان متین❤ مامان متین❤ ۴ سالگی
سلام مامانا شبتون بخیر خواهش میکنم مثل ی خواهر دلداریم بدین حالمو خوب کنین ک یکم دلم آروم بگیره من ۱۲ این ماه موعدم بود ک بدن هیچ علائم پریودی لک قهوایی دیدم و تا ۵ یا ۶ روز فقط لک خیلی کم قهوایی داشتم ب بعد خوردم یه بطری عرق رازیانه و یه زعفرون کامل و کلی گرمی جات دیگه با عسل این لک یکم تا دیروز تبدیل ب خون ریزی شد آمدم خیلی کم ک فقط ببخشید با هردفعه سرویس رفتن فقط ازم میومد و بازم بدون هیچ درد پریودی دو دفعه بی بی زدم منفی بود از بابت جلوگیری هم مطمئنم با کاندوم بوده ولی اصلا سواراخ یا پاره هم نشد ولی من هنوز استرس دارم نکنه حاملم دیروز صبح بخاطر همین استرس ۵ شد ایفت فشار گرفتم رفتم سرم زدم خیلی فکرم درگیره بعد یهو تخمدان راستم یه حالتی میشه یهو تیر میکشه یه جوری میشه من میمیرم از استرس باز امشبم زعفرون با عسل خوردم یه دمنوش گرفتم از هایپر ک توش هل گیشنیزو اینا داره اونم خوردم باعسل خیلی فکرم درگیره خیالم راحت نیست نمیدونم چیکار کنم خواهش میکنم راهنماییم کنین 😭😭😭😭😭
مامان دوتا جوجه 👶👧 مامان دوتا جوجه 👶👧 ۴ سالگی