۸ پاسخ

والا من همش به این فکر می‌کنم که بچه بزرگ نمیکنم که بخوام در آینده ازش انتظار داشته باشم

مگر میشه آدم از بچش انتظار نداشته باشه پدر و مادر موقع پیری فقط چشمشون به بچه هاشونه که کمک حالشون باشن
منم خودم همیشه مثل شما به این چیزا فکر می کنم ولی انشاالله که فرزندان سالم وصالحی باشن برامون

اینقد از کاه کوه نساززززززز.. روال طبیعت همینه باید بپذیری چون بهترین و قشنگترین راهه... خونه سالمندان هم نمیری نگران نباش.. ذهنت رو آروم کن. 😄💚

دایی ........ من بخاطر زنش و خانواده زنش مادربزرگمو دوبار از خونه انداخت بیرون بار دوم مادربززگ بیچارم دیگه برنگشت خونه الان داره کار میکنه که بتونه برای خودش خونه بگیره در صورتی که داییم تک پسر بود و اونجوری که من شنیدم مادربزرگم خیلی دوستش داشته و همه کاری براش کرده و هیچی براش کم نزاشته و مادربزرگمم میدونم که اصلا اندازه بقیه مادرشوهرایی که دیدم مادربزرگ من پیششون گل بود بخدااا

من امیدوارم پیر نشم محتاج بچه های مثل دیو الان بشم خدا همون فقط یه لطف به من بکنه اینا بزرگ شدن سرو سامون گرفتن من بمیرم شوهرم بمون با کلی تنهایی و زجر کشیدن و پیری هیچکس هم محلش نزاره فقط به یاد من باش که عذابم داد عذاب ببین

سلام عزیزم...این چ حرفیه......خدانکنه...بچه ک درست ادب بشه.....یک انسان تربیت بشه هیچوقت اینکارو نمیکنه.....

وای دقیقا منم اینجوری بودم موقعی که شیر از دخترم میگرفتم بقدری حال روحیم بد بود که حد نداره فقط گریه میکردم هیچی نمیتونستم بخورم همش حس عذاب وجدان داشتم

من همیشه به خودم میگم دنیز به خواست خودش نیومده توی این دنیا.انتخاب من بوده پس منم وظیفه دارم تروخشکش کنم.و بابت وظیفه نباید از کسی توقع داشت

سوال های مرتبط