۴ پاسخ

من نمیتونم قضاوت کنم اما به نظرم این چیزا تو لفظ راحته. واقعیت نگهداری از یه معلول هم برای خودش و هم شخص مقابلش سختع

بچه معلول هم حق زندگی داره

درسته حق زندگی داره هر بچه ایی ولی تاوانش دل شکسته مادرش میشه وقتی بچه ها رشد میکنن مادر هزاران هزار بار میشکنه وقتی کوچولو هامون یه سرماخوردگی ساده دارن چقدر دلمون آتیش خدای نکرده این چیزا گفتنش راحت من ب چشم دیدم🥺🥺

ب نظرمن بچه ی معلوله خیلی سختش باشه برای زندگی اونای ک درصدکمی هستن خوب اشکال نداره ولی اونی ک قدرت راه رفتن وحرف زدن ندارن بیشترعذاب میکشن

سوال های مرتبط

مامان آلبالو جون❤️👸 مامان آلبالو جون❤️👸 ۳ سالگی
بسیاری از خانم‌هایی که به تازگی مادر شده‌اند در روزهای اول بعد از زایمان، از این‌که مادر کاملی نباشند می‌ترسند. این حس از آنجا می‌آید که شاید حس مادرانگی، هنوز آن‌طور که آنها انتظارش را داشتند و به شکل طبیعی و خودبه‌خود پس از تولد نوزاد برایشان اتفاق نیفتاده است. به جای نگرانی در مورد این موضوع که آیا شما یکی از ویژگی‌های مادر خوب بودن را دارا هستید که معمولاً در بین مادران رایج و مرسوم است ولی کارشناسان در مورد آنها توافقی ندارند، بهتر است وقت و انرژی خود را روی آشنا شدن با کودک خود و شناخت او متمرکز کنید.

علایق و عادت‌هایش را بشناسید، ارتباط و پیوند عاطفی خود را با او حفظ و بیشتر کنید، همسرتان را تشویق به ارتباط گرفتن با کودکتان کنید و بدانید آنچه مهم است، داشتن ترکیبی از تجربه و آموزش است. پس عجله نکنید و اطلاعات غلط و نادرست را نخوانید و از اطرافیان تأثیرهای بد و اشتباه نگیرید. شما قطعاً مادر هستید، فقط برای شناختن موجود کوچکی که در آغوشتان است نیاز به زمان، عشق، بهبود و سلامت روحی دارید.

هرچه کودک شما بزرگ‌تر می‌شود و شما بیشتر او را می‌شناسید، اعتماد به نفس بیشتری به عنوان یک مادر و سرپرست پیدا می‌کنید و شما به زودی با نقش جدید و زیبای خود به عنوان یک مادر سازگار می‌شوید. اما اگر به ‌طور مداوم احساس غم یا خشم به شکل قطع‌نشدنی در طول روز دارید یا اگر حس می‌کنید ممکن است به کودک یا خودتان صدمه بزنید، بدانید که این موضوع کاملاً با تمام موارد گفته‌شده در بالا متفاوت است و در صورت وجود چنین مواردی لازم است بلافاصله به دنبال کمک گرفتن از همسر، پزشک یا یک فرد بسیار آگاه در این زمینه باشید. پزشکتان یا متخصص اطفال کودکتان نیز می‌تواند شما را به یک مشاور برای کمک ارجاع بدهند.
مامان کیان مامان کیان ۳ سالگی
مامانا خیلی خسته ام پسرم بشدت لجباز هست خدا نکنه من یا باباش باهاش با عصبانیت حرف بزنیم یا اینکه دستمون بهش بخوره تا یک ساعت گریه میکنه که چرا اینجوری گفتی یا چرا اینجوری چشماتو واسه من در اوردی وقتی هم به گریه بیفته هیچ جوره نمیتونیم ارومش کنیم بخاطر همین تا الان هر کاری کرده حرف بدی هم که زده بی توجهی کردم امشب دیگه رو ماشینش وایستاده بود هر چی گفتم بشین میفتی گوش نکرد یهو افتاد فقط یک ساعت گریه میکرد چرا من افتادم یک جوری رو مخم بود که اعصابم را خورد کرد زدم در کونش حالا از اون گریه خلاص شد یک ساعت دوباره گریه را شروع کرد چرا منو زدی دیگه واقعا بریدم نمیدونم چکار کنم صبح هر لحظه که من بیدار بشم این بنده خدا با من بیدار مییشه و گریه میکنه تو چرا بیدار شدی بخدا چند صبح که دیگه از ترس این واسه نماز صبح بیدار نمیشم من اگه تا دو ظهر بخوابم این هم میخوابه ولی فقط اخساس کنه که من نیستم کنارش بشدت گریه میکنه تو چرا بیدار شدی اگه دم دمهای ظعر بیدار شیم چیزی نمیگه خسته ام نمیدونم چکار کنم