سوال های مرتبط

مامان زینب سادات مامان زینب سادات ۸ ماهگی
سلام مامان جونیا خوبید؟

من اومدم دوباره با یه عالمه حرف و یه دل پر از غم این مدت گفتم نیام که مامانا استرس نگیرن یا ناراحت نشن الآن اومدم دیدم خداروشکر اکثرا زایمان کردن
پارسال مراسم شیرخوارگان که بود من باردار بودم هنوز شکمم خیلی واضح نشده بود هر کجا میرفتم دوستام برام جا باز میکردن و میگفتن تکیه بده و اینا خیلی همه ذوق داشتن دوستمم میگفت سال دیگه مراسم شیرخوارگان دختر تو رو میفرستیم بالا برای مراسم خلاصه اینکه توی مراسم پارسال اینقدر خوشحال بودم که سر از پا نمیشناختم با خودم میگفتم یعنی میشه منم سال دیگه لباس علی اصغر کوچولو تن دخترم کنم و ببرمش مراسم و ذوقشو کنم؟چندین سال بود که فقط ذوق بچه های مردم رو داشتم ازشون عکس میگرفتم و ذوق میکردم پارسال ولی یه حس و حال و هوای دیگه داشتم با خودم میگفتم منم امسال نی نی دارم فقط هنوز توی دلم هست و ان شاالله سال دیگه تو بغلمه خیلی آرزو ها واسش داشتم یه دست لباس علی اصغر خوشگلللل کنار گذاشته بودم برای امسالش
امسال واقعا مراسم شیرخوارگان خیلی خیلی متفاوت از سال های دیگه بود برام جوری که از ته ته قلبم حضرت رباب رو درک کردم توی عمرم درک نکرده بودم
امروز توی یه مراسم روضه بودم از هرکسی که میخوندن برای من داغ داشت از علی اصغر کوچولو میخوندن دختر منم کوچولو بود از حضرت رقیه میخوندن بچه ی منم دختر بود از حضرت زینب میخوندن اسم دختر منم زینب بود از رباب میخوندن دلم آتیش میگرفت یعنی امسال محرم برای من خود خود صحرای کربلا شده خیلی خیلی سخته یه جوری سخته که اصلا نمیشه تجسمش کرد الآن تازه دارم میفهمم کربلا چی کشیدن خدایی چی کشیدن😭
خدا به همه ی ما داغ دیده ها صبر زینبی بده😔
تورو خدا توی این شبهاخیلی برای دلم دعا کنید🥹
مامان Augustin ♌️ مامان Augustin ♌️ ۳ ماهگی
صبح به خیر 🌸🌱
اگر بخوام از تجربه ی پرواز با بچه ی دوماه خورده ای بگم؛
بلاخره با اون همه چالش و بالا و پایین بلاخره‌ما سفرمون‌انجام شد

ما چندین تا اتفاق خوب برامون افتاد مثلا یکیش این بود که ساعت پرواز با ساعت خواب بچه یکی شد
و‌این‌که پرواز صندلی بیزنس داشت و‌ما تونستیم تهیه کنیم

اگه غیر از این بود ترجیح میدادم خیلی زود برم فرودگاه تا صندلی ۱-۵ بتونم بشینم.

سعی کردم بچه رو یکم دیرتر شیر بدم تا گرسنه باشه
اشتباهی که کردم این بود که بخاطر شیردهی صندلی کنار پنجره نشستم چون ساعت ۳ پرواز داشتیم همش نور اذیت میکرد مهماندار هی رد میشد میگفت پوشش پنجره رو بده بالا☹️

یه نکته ای که مهماندار گفت این بود که اکه قرار باشه روی اب بشینیم (منظورش مسیری بود که‌مقصدش دریا داشته باشه) ممکنه گوش بچه بگیره ،بهم گفت الان خطری نیست ولی موقع برگشت به کیش حتما بهش شیر بده. اینو شما هم بدونید🩷


با این که پستونک رو ازش گرفتم ولی با خودم بردم توی پرواز خوابش که برد دادمش بهش تا میک بزنه.

ماتا نشستیم تو پرواز نیاز به تعویض پوشک پیدا کردیم 🫠

پرواز دیروز پر از بچه های زیر یک سال بود خدا روشکر همه شون بچه های خوبی بودن😆

دیگه سوالی بود در خدمتم چون چیزی الان به ذهنم نمیرسه اضافه کنم.