۷ پاسخ

اگه یه نگاهی به گذشته بندازی، متوجه می‌شی که خدا هر شرایطی که تو رو توش قرار داره، هم باعث تغییر تو شده، و همچنین باعث بزرگ شدنت، قوی ترت کرده، درسی رو بهت یاد داده، یا شایدم باعث شده آدم قوی تری بشی. هر کاری که می‌کنه، یه حکمتی توشه ♥️

باید خیلی قوی باشیم...
هنوز خیلی از کارها مونده که نکردیم!
خیلی ذوق ها مونده که نداشتیم!
خیلی قهقهه ها مونده که نزدیم!
باید خیلی امید داشته باشیم به اینکه خزون زندگی تموم میشه و تو بهار باز جوونه میزنیم و رشد میکنیم🫶
عزیزم،امید داشته باش تو هنوز راهِ طولانی رو باید بری :)

قبلا⁩ عصبی⁩ میشدم⁩😶‍🌫️اذیت⁩ میشدم⁩..🥹 ولی خب الان خیلی چیزارو یاد گرفتم که کمتر ‌ عصبی⁩ بشم و کمتر ‌ اذیت⁩ بشم؛ اینکه از کسی انتظار نداشته باشم، خودم حال خودمو خوب کنم.. یاد گرفتم ادماییو کنار خودم نگه دارم که بهم آرامش میدن.. با کسی که نمیفهمه بحث نکنم.. دنبال چیزایی باشم که حالمو خوب میکنه 🫀

یه وقتا لازم زمین بخوری

تا ببینی کیا پشتتن
کیا باعث رشدتن
کیا میرن کیا همه جوره میمونن ...

گاهی لازم جوری زمین بخوری که زخمی بشی
زخماتو باز بزاری تا ببینی
کیا نمک میپاشن ...
کیا مرهم میزارن ...
کیا با تو هم دردن...
کیا هم خود دردن

هیچوقت تا زخمی نشی نمیتونی بفهمی کی چه رفتاری میکنه.

دست یه کسایی نمک میبینی که روشون قسم میخوردی

و یه کسایی مرهم میزارن که اصلا یادشون نمیکردی
زمین که میخوری میبینی
کیا خودی هستند
کیا هم بیخودی هستند
پس قدر اونی که تو سختیا کنارت بود رو بدون ، مثل اون آدم هیچوقت برای تو تکرار نمیشه 🫀

دوستان گلم
اگه از متن هام خوشتون اومد لایکشون کنید 🫀💋

🙏❤️❤️🙏

وای گفتی دوست صمیمی،من دعوت که هیچ،حتی بهم نگفت ازدواج کرده،تازه شاکیم بود که تو باید میفهمیدی😐🫣😂

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
سلام مامان ها
من و همسرم همیشه به پسرم گفتیم که نباید کسی رو بزنه
پسرم قبلا خیلی اسباب بازی هاش رو به بقیه میداد و وقتی بقیه بهش اسباب بازی نمیدادن گریه میکرد و این شد که تصمیم گرفتیم بهش بگیم که اگه دوستت بهت اسباب بازی داد تو هم بهش اسباب بازی بده و فقط برای اینکه بازی کنه نه اینکه کلا اسباب بازی رو بدی بهشون
الان تو خانواده نزدیکمون یه پسر کوچولو هست که اسباب بازی نمیده به آیهان،آیهان هم دیگه به اون اسباب بازی نمیده،الان اون پسر شروع کرده به زدن آیهان و ما چون به آیهان گفتیم نباید کسی رو بزنی،آیهان فقط داد میزنه که نباید من رو بزنی،مامان و بابای پسر هم واکنشی آنچنانی نشون نمیدن و چندبار که من به پسرکوچولو گفتم آیهان رو نزن من رو زده😒
امشب آیهان دوباره از پسره کتک خورد من اومدم جدا کنم که دیرم آیهان از خشم قرمز شده و کل بدنش میلرزید و انگار شوک عصبی بهش دست داده باشه نمیتونست نفس بکشه که بردیمش ت فضای آزاد و صورتش رو شستیم که بتونه نفس بکشه و آروم شه
الان همسرم میگه اشتباه از ما هست که به بچمون گفتیم کسی رو نزنه و آیهان شده کتک خور بقیه (چهار تا پسر عمو داره از سه تاشون کتک خورده و بهش زور میگن)
من خودم رو مقصر میدونم مثلا اسباب بازیش رو بقیه خواستن آیهان گفته نه،من آیهان رو راضی کردم که اسباب بازیش رو بده به بقیه و گفتم اع نه آیهان آسباب بازیت رو بده تا بهت خوش بگذره و باهم بازی کنید و اینجوری شد که آیهان به همه اسباب بازی میده تا فقط باهاش بازی کنن
الان من یهو برم به آیهان بگم وقتی زدنت باید بزتی؟؟
همسرم امشب خیلی دعوام کرد که با این اخلاقت داری به آیهان ضربه میزنی
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۵ سالگی
خانوما خیلی دلم گرفته هیج جا هم نمیتونم دردو دل کنم میشه شما راهنمایم کنید مادرشوهرم از روز اول که ما ازدواج کردیم با من مشکل داشت تاالان بااینکه خودش منو برای پسرش انتخاب کرد..یه جوری کرده کل فامیلاشو بامن بد کرده...سرهرچیز کوچیکی قهر میکنه دعوا میکنه.. کلا تو این هفت سالی که ازدواج کردیم سرجمع یک سال هم خونشون نرفتیم....همسرم مجرد که بوده یه دونه خونه با باباش شریکی میخره ولی همسرم میزنه به اسم پدر شوهرم ...ما الان هفت سال اینجا میشینیم ولی تقی به توقی میخوره میگن از اینجا پاشید برید مستاجری ....شوهرمم میگ پول منو بدید من برم اونا هم میزنن زیرش میگن تو هیچ پولی ندادی با اینکه وضع پدر شوهرم خیلی خوبه...چند روز پیش مادرشوهرم زنگ زده به شوهرم گریه کرد که ما تنهاییم هیچ کس نیست توام قهری ماشین نداریم هیج جا بریم شوهرمم گفته حقته تو همش بامن دعوا میکنی اون یکی پسرتو انقدر تحویل میگیری همش باهاش خوب حرف میزنی مادرشوهرمم میگه برای اون مگ خونه خریدم (برادرشوهرم مجرد)برای تو خونه خریدم ...یکم بحثشون میشه به همسرم میگ برو مستاجری بشین....من به همسرم میگم برو خونشون دلشون تنگ شده واست نمیره به نظرتون چیکار کنم میگم هرچی باشه باز پدر ومادرشند..
مامان آقا مهراد مامان آقا مهراد ۵ سالگی
صبحتون بخیر مامان های گل
میگم به نظرتون چه اتفاقی میفته که بچه ها از مدرسه زده میشن و دوسندارن برن با وجود اینکه هنوز اول راهن و چندسال باید درس بخونن
صبح مهراد بردم مهد برگشتی یه پسربچه ی ۸-۹ساله گریه میکرد و میدویید پدر مادرشم به دنبالش
با دیدنشون دلم گرفت با خودم گفتم اگه دستشون بهش برسه کتکش میزنن؟یا بغلش میکنن؟باهاش حرف میزنن و علت رو پیدا میکنن
صدای گریه های پسره هنوز تو گوشمه دوسداشتم برم بغلش کنم طفلی انگار سراسر وجودش ترس بود
کاش روزی برسه که تنبیه بدنی اصلا وجود نداشته باشه انقدر آگاه باشیم که مسئله ای پیش میاد بتونیم مدیریت کنیم کاش انقدر با بچه هامون دوست و رفیق و نزدیک باشیم که بدون ترس از هرچیزی بیان و حرف دلشونو بهمون بگن خیلیا فکر میکنن چون واسه بچه خرید زیاد میکنن(لباس و اسباب بازی و.‌‌‌‌‌‌‌... وسیله رفاهی فراهم میکنن دیگه تمومه و بهترین پدر مادر دنیان قافل از اینکه روح و روان اون بچه به چیزای دیگه بیشتر نیاز داره
مامان پسرم مامان پسرم ۵ سالگی
سلام خانوما وقت بخیر
نزدیک بیست روزه پدرم فوت شده وقتایی که بیمارستان بود بابام نه پسرمو بردم بیبینه نه مراسم سر خاک نه مراسم ختم هیچ کدوم پسرمو نیاوردم حتی کنار این بچه گریه هم نمیکنم چون دل بچه ها نازکه نمی‌خوام بیبینه غصه بکنه اما تقریبا از وقتی پدرم فوت شده من بچم خواب راحت نداره اول وقتی می‌خوابیم بخوابیم میچسبه بهم پاهاشو میندازه رو شکمم هر چقدر میگم اونطرف برو بخواب دست تو دست هم بدیم اهمیت نمیده بعدش وقتی خوابید این بچه تا صبح سه چهار بار بیدار میشه تو یکیش نق میرنه تو یکیش گریه می‌کنه تو یکیش حرف میزنه حتی خواب آلو لحاف و تشک رو هم میندازه اینور اونور بعداً بالشت رو پیدا نمیکنه گریه می‌کنه یعنی نمی‌دونم این بچه چرا اینطوری می‌کنه چشه منظورم از گفتن نبردنش تو مراسم پدرم این بود که هیچ کدوم رو ندیده بگم بچه ترسیده هیج جا نبردمش
اصلا عصر میشه میگم واییی شب میخواد بشه تا صبح قراره کم کم چند باری بپریم رو هوا از همسایه ها هم شرمنده شدم تا آروم بشه طول می‌کشه بگین چیکار کنم