سلام خانوما وقت بخیر
نزدیک بیست روزه پدرم فوت شده وقتایی که بیمارستان بود بابام نه پسرمو بردم بیبینه نه مراسم سر خاک نه مراسم ختم هیچ کدوم پسرمو نیاوردم حتی کنار این بچه گریه هم نمیکنم چون دل بچه ها نازکه نمی‌خوام بیبینه غصه بکنه اما تقریبا از وقتی پدرم فوت شده من بچم خواب راحت نداره اول وقتی می‌خوابیم بخوابیم میچسبه بهم پاهاشو میندازه رو شکمم هر چقدر میگم اونطرف برو بخواب دست تو دست هم بدیم اهمیت نمیده بعدش وقتی خوابید این بچه تا صبح سه چهار بار بیدار میشه تو یکیش نق میرنه تو یکیش گریه می‌کنه تو یکیش حرف میزنه حتی خواب آلو لحاف و تشک رو هم میندازه اینور اونور بعداً بالشت رو پیدا نمیکنه گریه می‌کنه یعنی نمی‌دونم این بچه چرا اینطوری می‌کنه چشه منظورم از گفتن نبردنش تو مراسم پدرم این بود که هیچ کدوم رو ندیده بگم بچه ترسیده هیج جا نبردمش
اصلا عصر میشه میگم واییی شب میخواد بشه تا صبح قراره کم کم چند باری بپریم رو هوا از همسایه ها هم شرمنده شدم تا آروم بشه طول می‌کشه بگین چیکار کنم

۷ پاسخ

حتما ببرش روانکاو کودک

اول از همه که خدا پدرتونو رحمت کنه عزیزم شما فکر میکنی که چون نبردی آسیب ندیده ،اولش که اون حال شمارو درک میکنه ومتوجه حال بدت هم هست ،بعدم شاید پدربزرگشو دوست داشته و این که شما تو مراسمات نبردیش نمیتونه به این باور برسه که پدربزرگش فوت شده دچار حس سردرگمی شده ،اگه بچه رو میبردی می‌فهمید که دیگه تموم شده
بچه ها خیلی درک دارن

شاید تازگیا بخاطر پدرت خیلی تنهاش گذاشتی برا همین میچسبه بهت و تا آروم می‌ترسه ک باز تنهاش بزاری

منم پدرم تازه فوت شده ولی من نتونستم دخترمو جایی بزارم .دخترم تو خاکسپاری بود و همه چیزو دید دلم نمیخواست دراین حد راجع به مرگ بدونه ولی به نظرم مشکلی هم براش پیش نیومده .پسر شما میدونه پدربزرگش فوت شده؟

مشکل روحی خواهرم رو خودت کار کن که رو اونم تاثیر نذاره

خدارحمتشون کنه عزیزم جایگاهشان بهشت .من این اتفاق افتاد با این تفاوت ک همچی و دید دخترم و هنوز عواقبش و دارم میبینم

خدا رحمتشون کنه

سوال های مرتبط

مامان سبحان و داداشیا مامان سبحان و داداشیا ۵ سالگی
مامانایی که نوزاد آروم دارین فقط بشینین روزی هزاربارخداروشکرکنین که این یه موهبت الهیه نصیب شماشده بچه من دوماهشه بخدا دهنم سرویس کرده ازبس که این بچه گریه وبی قراری میکنه و جیغ میزنه دکترهم بردم سه نمونه قطره هم براکولیک بهش دادم و افاقه نکرده خودمم پرهیزغذایی میکنم و دارو گیاهی که برا نفخ خوبه مرتب مصرف میکنم ولی دریغ از یه ذره تاثیر
نافش هم اندازه یه نارنگی باد کرده و قلمبه زده بیرون پیش دوتادکتر جراح بردیم میگن صبرکنین تا خودش کم کم درست بشه چیزی هم نمیخواد روش ببندید ولی مگه این بچه آروم میگیره که نافش بخواد بره داخل و خوب بشه حیرون موندم چیکار کنم دیروز واکسن دوماهگیشو زدیم قیامتی هم بپا کرد ختنش هم موتده که بااین اوضاع فعلا نمیشه اسمش هم بیاریم
دوتابچه آخری شیربه شیرن دیگه چیزی ازم نمونده همش میگم خدایا یعنی من دوباره رنگ و روی آرامش رومیبینم یعنی دوباره میتونم برم بیرون برم خرید برم خونه مامانم خداشاهده بابام ده روزپیش فوت شده من نه دیدمش نه تونستم برم مراسمش نه تشییع جنازش 😭😭فقط اسیر شدم تو خونه
مامان پسملی و دخملی مامان پسملی و دخملی ۵ سالگی
سلام مادرا، من دخترم ۱۹ ماهشه وزن تولدش ۳۵۰۰ بود الان ۹۵۰۰ خیلی بدغذاس و شیرخشک هم از چهار ماهگی به بعد به هیچ عنوان نخورد شیر خودمم خیلی کمه دقیقا هم از چهار ماهگی وزنش کم شد فقط از روی عادت میک میزنه جوریه چند روز پیش گذاشته بودم پیش مامانم آنقدر دخترم گریه کرده بود مادرم مجبور شده بود سینه خودشو( که هیچی نداره و آخرین فرزندش منم )گذاشته دهنش و دخترم مکیده و خوابیده بود و شبا هم اصلا خواب درست حسابی نداره ۲۰بار تا صبح بیدار میشه و شیرمیخواد، منم دو سه هفتست شیرمو تدریجی کم کردم و دو روزه قطع کردم خوراکی و مایعات همش دستمه بهش میدم.روزا اصلا شیر نمیخواد ولی شبا خیلی بی قراری میکنه شوهرم امروز گفت باید تا دوسالگی میدادی گناهش گردن خودت، این حرفش خیلی روم تاثیر گذاشته همش میگم کاش از شیر نمیگرفتمش خیلی مادر بدیم چیکارکنم وقتی دخترم میگه میمی یا گریه میکنه منم پا به پاش گریه میکنم جیگرم آتیش میگیره به نظرتون با این شرایط دوباره بهش شیر بدم؟
مامان جانان مامان جانان ۵ سالگی
سلام مامانا روزتون بخیر التماستون میکنم جواب سوال منو بدین منو همسرم دوتایی جواب ها رو میخونیم مادرشوهرم خیلی خیلی رفتارهای بچه گونه ای داره و از اول بچه دار شدن ما به شدت تشدید شده میپره بالا پایین بچه رو میترسونه اذیت میکنه و… من اصلا اوکی نیستم با این کاراش و همسرم میگه از دوست داشتنه مشکل این نیست هیمشه به پسرم یاد میده درگوشی حرف بزنه از اون اسباب بازی بخواد تا براش بخره بره قایمکی تو اتاق باهاش حرف بزنه و ریز اطلاعات خونه رو از بچه بکشه بیرون شام چی بود ناهار چی بود کجا رفتین کجا بودین خونه ی کی رفتین
منم به جانان گفتم نرو دیگه تو اتاق
پسر منم نه گذاشت نه برداشت در اولین تماس به اونا گفت مامانم گفته حق نداری بری اتاق
اونا گفتن گوشی رو بده به بابات و کلی فحش و گریه و زاری قطع کردن
همسرم میگه تقصیر توئه
میخوام بدونم من مقصرم واقعا
و اینکه هر شب همسرم میاد سه بار زنگ میزنن یه ربع ده دقیقه حرف میزنن
و به گوشی من زنگ نمیزنن
همش هم به پسرم میگن به بابات گیر بده تو رو بیاره خونمون و چی و چی
مامان اهورااااا مامان اهورااااا ۵ سالگی
ب والله تو دنیا اگه دوتا خر وجود داشته باشه یکیش این شوهره منه پریروز بعد ظهر اهورا رو بردم حموم منو اهورا باهم رفتیم حموم من اهورا رو حموم کردم ب باباش گفتم تن پوششو بیار در هارم بسته بودم بهش گفتم باز نکنی هوا سردو باد میومد تن پوششو ک آورد اهورا پوشید من فک کردم این احمق برده اتاق سرشو سشوار بگیره لباس تنش نگو بسکه خره در حالو کار ستون باز کرده اهوراهم از موهاش آب شره می‌کنه تو بالکن ی لحظه از حموم نیگا کردم داشتم روانی میشدم بهش گفتم سرده هوا باد میاد هم در بازه هم بچه تو بالکن الان سرما میخوره ..گفت ن بابا چیزی نمیشه هوا خنکه ...وای داشتم از دسش سکته میکردم خودم ی دقیقه طول نکشید از حموم اومدم بیرون بچرو خشک کردم لباس گرم پوشوندمش داروی پلارژین دادم با پروفن اهورا رو خوابوندم وای از خاب ک بیدار شد دیدم دماغ کیپ از از بینیش شره می‌کنه با سرفه پشت هم از خاب بیدار شد گریه می‌کنه ...ینی سگ شدم الان سه روزه سرمای شدید خورده الان سرفه مجالش نمیده این از کاری ک ی بار ب این احمق سپردم 😔😔😔😔