۱۲ پاسخ

ادمی در آغوش خدا غمی نداشت
پیش خدا حسرت هیچ بیش و کمی نداشت
دل از خدا برید و بر زمین نشست
صدبار عاشق شد و دلش شکست
به هر طرف نگاه کرد راهش بسته بود
یادش امد که روزی دل خدا رو شکسته بود.
مشکل اینجاس که ما به خدا و عشق خدا امید نداریم و به ظاهر از خدا طلب کمک و یاری داریم اما چشم در گرو کمک از خلق الله داریم.
فقط یک بار از اعماق وجود از خدا کمک بخوایید
نگو اینطور نیست که اگه بود نا امیدی به دلت راه نمیدادی

خدانکنه خواهرم این چحرفیه،ازخدامیخام چنان معجزه ای توی زندگیت اتفاق بیفته ک زندگیت بهشت بشه..همه ادما روزای سختی هم دارن.مهم اینه چجوری اونا رو پشت سربذاریم وقوی بمونیم.

خدا لعنت کنه بعچاعث گرونیا کشورا

درخواست دادم قبول کن عزیز ممنونم

کجای خوزستانی عزیزم‌؟

خدا کمکت کنه خواهر ،همه گرفتارن همه بدبختن بخدا .حالا یکی کمتر یکی بیشتر
منم روز نیست بیرون میریم پسرم یه چیزی میخواد نمیتونم بخرم تو دلم میریزم

ان شالله که خدا بهتون کمک کنه
توزندگیتون معجزه بشه
هرکسی مشکل خودش وداره توزندگی انقدر زود ناامید نشو
مشکل مالی خیلی سخته ولی ان شالله تنتون سالم باشه بتونید مشکل وبرطرف کنید
ان شالله با کار وتلاش مشکلاتتون حل بشه

امیدوارم زندگی روی خوشش رو بهت نشون بده عزیزم ⚘️⚘️

بخدا خواهر شوهر منم اومد پسنداز داشتی مقداری طلا گفت ماشین بخر مقداری هم قرض کرد یک ساله هر روزززززز سرکاره زحمت میکشه نه میتونه قرض بده نه خرجی درست درمونی داریم خداوکیلی هر چی زور میزنه نمیتونه قرض بده همه گرفتاریم خیر نبینه این پول لعنتی که اون سوارو ما پیاده
بازم توکل بخدا 😔😔😔😔😔😔😔😔😔

بگردم الهی ک خدا معجزه کنه خیلی دردناکه نمیشه به مدت برید خونه یکی از خانوادهاتون تا بعد بتونید خونه پیدا کنید؟

کجازندگی می کنید؟

منم همینطور پسرم همش التماس می‌کنه کلاس بذارمش ولی پول نداریم دیگ تو خونه کلافه شده 😔الآن کلی دعوا مون شد

سوال های مرتبط

مامان محیاجون مامان محیاجون ۴ سالگی
خیلی اززندگی خسته شدم فک کن توگرمای خوزستان بالای 50درجه باموتوربابچه ازاین بنگاه به اون بنگاه دنبال خونه بگردحالاکه یه خونه باشرایط ماواندازه ی پولمون جورشدصاحبخونه دست ماروتوحناگذاشت قراردادماتااول پنج هست سه ماه قبل صاحبخونه گفت تخلیه کنیدگفتیم ماقراردادداریم بعدازاون شوهرم زنگ زدگفت اگه تواین مدت خونه پیداکردم پولم آماده ست گفت اره کامل پولومیدم حالاکه پیداشدجواب نمیده بنگاه هم حقوبه صاحبخونه میده میگه اون اول پنج بایدپولوبده میگم پس حق مستاجربدبخت چی میشه میگه هیچی گل بگیرن این مملکتوکه قانون نداره نه نظارتی نه صنفی نمیشه که اینجوری ماقراردادبستیم باخونه جدیدقراربوداین لعنتی یه بیعانه ازپول مابده حالاماروگذاشته سرکارجواب نمیده بنگاه میگه اون لطف میکنه اگه بهتون بیعانه بده آخه لعنت به اون روحت مگه صدقه سری میخوادبده یاازجیبش شوهرم واسش لاله واسه من جلادروم نه اون حرف میزنه نه میذاره من چیزی لگم صاحبخونه جدیدهم زنگ زدگفت ازطرف خودم قراردادولغومیکنم چون پول لازمم به اندازه ی کل دنیادلم گرفته کجادربه درشم یکماهه وسایلاموجمع کردم بایه مشت کارتون زندگی میکنم ای خداعدالتت کجاست یه بندتوایقددربه درمیکنی یکیوتاعرش میرسونی بالا.. 😔زندگی دروغی بیش نبودمابرای مرگ پابه زمین گذاشتیم دارم سکته میکنم ازاین همه غم چراخدایه🥹
مامان داریوش مامان داریوش ۴ سالگی
مامانا تروخدا یه راه حل بهم بدید دیگه از دست پسرم دارم دیوونه میشم باور کنید اغراق نمیکنم اینقدر لذیت میکنه که روانی شدم هرجا میرییم همه از دستش فرارین ایتقرر که بی دلیل بقیه رو میزنه هرچی میگیرمش میگم پیشم بمون نمیتونه ینی یک کار فقط یک کارررر اگا بکید به حرفم گوش میده نمیده .
هرچی ازش میخوام میگه نه میگم پاشو میگه نه میگم بشین میگه نه .
اصلا هرچی میگم کار خودشو میکنه بخدا دارم دق میکمم از دستش 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
یکسره میره جای دختر داییش که سه سالشه صدای سگ درمیاره اون میترسه جیغ میکشه همش میگن بچتو جمع کن هرچی میگم پسرم نکن نمیفهمه
یا میره جای پسرداییش ۱۱ سالشه کخ میریزه اونم هلش میده بخدا از دستش دارم میمیرم.
همیشه خودشو مالک میدونه نه وسیله حودشو به کسی میده نه وسیله کسی که مال خودصه رو بهش میده میگه مال منه. 😭😭😭😭😭
اون روز چودر کیک گرفتم جعبص دستش بود گفتم مامان جام بازش نکن باز کرد گفتم پسرم برو بزارم رو اپن تا درست کنم دیدم اون بسته داخلشم باز کرد همرو ریخت رو فرش دیگه موندم چیکار کنم.