۱۱ پاسخ

الان میدونه تو میدونی خیالش راحت شده دیگه!باید با بچه تهدیدش کنی !بگی شرایطم موقته دوباره بازم رابطمون برقرار میشه اینکارا فقط مارو ازهم دورمیکنه بچه پس بی بچه☹️

شما قبل باردار شدن باید فکر اینجاشو میکردید
وقتی با این شرایط بچه دوم روهم آوردید
دیگه خودکرده رو تدبیر نیست

سلام بشین درست حسابی باهاش حرف بزن ، بگو یه روز دختر خودتم بزرگ میشه دوست داری خدا نکرده با کسی که ازدواج کنه که چشمش دنبال اینا اون باشه زمین گرده نکن

واس همچنین ادمی چرا بچه میاری

واایی منم دقیقا به همین علت که تو بارداری رابطع جنسی نداریم از بچه دوم میترسم

مردا وقتی یه چیزی به روشون بیاری دیگه خجالتشون میریزه..بهترین دفاع حملست توام جلوش بقیه رو دید بزن بلکه خودش بفهمه کارش چقد زشته

اوه من باشم یبار بی هوا میکوبونم تو صورتش

از قبل قبل ادبش میکردی الان عادتش شده دیگه

سلام عزیزم نمیدونم شایدتاالان زایمان کردی من الان پیامتودیدم ولی اگه دکترزنان برای رابطه جنسی منع نکرده نترسیدورابطه داشته باشید من خودم سرهردوتابچم تانه ماه رابطه داشتم تازه بارداری اولم فقط شونزده سالم بودولی هیچ مشکلی پیش نیومد

من خودم باردارم میدونم الان چقد روحیه ت حساس تر از قبل شده
ولی اگه واقعا داره پا کج میزاره جلوش وایسا
بگو به خانواده ت میگم
اخه چرا اینقد ذات ی سری مردا خرابه حداقل جلو شما اینقد شل نباشه که حرص نخوری🥺

خیانت میکنه یا فقط دید میزنه ؟ بحثش خیلی جداست

سوال های مرتبط

مامان آیلین مامان آیلین ۴ سالگی
مادرای عزیز من هر وقت سوال میپرسم خیلی کم پاسخ میدین ولی اگه امکانش هست به این سوالم(اگه تجربه ای دارین)جواب بدین، دخترم جدیدا خیلی به من وابسته شده در حدی که اصلا ازم جدا نمیشه اوایل خیلی بهتر بود با باباش میرفت خونه مادر شوهرم و چند ساعتی میموند یا اینکه خیلی وابسته مادرم بود خونه اونا تنهایی میموند و من و مادرم و خواهرم تو یه ساختمونیم صب که از خواب بیدار میشد میرفت خونه خواهرم و با بچه هاش بازی می‌کرد حتی برا شام و ناهار هم صداش میکردیم دوست نداشت بیاد بعضی وقتا شبا با گریه می‌آوردمش خونه الان اصلا بدون من بالا نمیره خونشون نمیمونه حتی دیروز با همسرم بیرون برا خرید میوه هم نرفت گفت اگه مامان بیاد منم میام،یه هفته بردمش مهد ولی اصلا ازم جدا نشد با اینکه خیلی دوست داشت با بچه بازی کنه ولی از کنار من جم نمی‌خورد فقط با حسرت بچه هارد نگا میکرد خیلی خجالتی و اعتماد به نفسش پایینه اگه کسی کنارش با صدای بلند حرف بزنه اگه با اینم نباشه زود گریه میکنه البته این اخلاقا رو از اول داشت ولی وابسته به من نبود الان خیلی وابسته شده نمیدونم چیکار کنم
مامان ماهان مامان ماهان ۴ سالگی
مادرشوهرم یه توالت فرنگی داخل خونه داره، خیلی حساسه به جز خودش ودختراش کسی بره، دستشویی، فقط هم برای دستشویی کوچک ازش استفاده میکنه
حالا پسر من هم بعضی وقتها گیر میده برم اینجا دستشویی، بعضی وقتها مجبورا میبرمش، خیلی هم حواسش هست، ادرار میکنه دور توالت فرنگی کثیف نشه، تا چند روز پیش من طبقه بالا خونه خودم بودم، خواهر شوهرام اومدن، پسرم به هوای عمه هاش رفت طبقه پایین، همونجا رفته بود دستشویی، سریع خواهر شوهرم که نزدیک 60سالشه رفته بود به مامانش گفته بود، من اومدم پایین پیششون، مادرشوهرم به حالت اعتراض گغت رفته دستشویی داخل ودستشویی با چندتا قطره ادرار نجس، شده رفتم شستم، من چیزی نگفتم و چون مادرشوهرم سنش بالاست ازش دلخور نمیشم، همون موقع پسرم یه نگاهی به عمه اش کرد وانگشتش رو به نشونه اعتراض گرفت سمت عمه اش وگفت من دیدم شما رفتی گفتی وناراحت بود که چرا عمه اش خبرچینی کرده، خواهر شوهرم هم با یه دروغ دیگه سروته حرفش رو جمع کرد، ومن از کاری که خواهرشوهرم کرده بود به نشونه اعتراض با پسرم برگشتم طبقه بالا ودیگه اصلا پایبن نیومدم، گویا جلو شوهرم گفته بودند مثل اینکه ناراحت شده ومن دیگه حرفی نزدم
تا امروز دوباره همه خواهرشوهرهام اومدن، پسرم در رو باز کرد وبه همون عمه گفت از دستت ناراحتم چرا اومدی
بعد عمه اش دیدم ول کن نیست وداره با بچه اینقدری بگو مگو میکنه
باز من بیخیال رفتم پایین سلام کنم، همون خواهرشوهرم اومد سمتم، گفت بچه ات می خواسته از خونه بیرونم کنه وادامه ماجرا، من گفتم اتفاقا صداش رو شنیدم
بقیه تایپیک بعد
مامان ماهان مامان ماهان ۴ سالگی
عزیزان اگر کسی در این مورد تجربه ای داره، لطفا راهنمایی کنه، پسرم یه مدتی هست خیلییی عصبی وپرخاشگر شده، مثلا داره بازی میکنه اگر چرخ ماشینش افتاد با حالت عصبانیت، دندانهاش رو به هم فشار میده وداد میزنه وچند بار اون ماشین رو به مبل یا دیوار میزنه، یا اگر بخواد کاری کنه که نخوام اجازه بدم، با عصبانیت میاد سمتم ودستم رو چنگ میندازه یا چیزی دم دستش باشه پرتاب میکنه
این رفتارش باعث شده، فکرم درگیرش باشه، که پسری که اینقدر آروم بوده به این سن چرا عصبانی وپرخاشگر شده، خودم گفتم شاید آهن بدنش کم شده، شربت ویتامین گرفتم، نصف شیشه رو تا الان خورده ولی بی تاثیر بوده
بخوام بگم، الگوی این مدلی هم نداشته، خودم خیلی ارومم، شوهرم هم عصبانی بشه این رفتارها رو نداره که بگم براش الگو شده،این روهم بگم خودم مربی مهدم، توی مهد خودم ولی سر یه کلاس دیگه میره، بچه های کلاسش ومعلمش هم آروم هستن، مثلا جدیدا اخر کلاس حدود ده دقیقه آخر میاد سرکلاس من تا میاد، میره سمت یکی از بچه ها با عصبانیت، دندونش رو رو هم فشار میده وبهشون چنگ میندازه، این موضوع خیلی برام دردسرساز شده و واقعا کم آوردم
اگر تجربه ای دارید راهنمایی کنید
نمیدونم به خاطر سنش هست یا اینکه شرایط کاری من پرخاشگرش کرده یا اینکه واقعا کمبود ویتامینی توی بدنش هست، یا اینکه این پرخاشگریش بعد دوره بیماریش بوده که ویروس گرفته، میگم شاید اون ویروس روی سیستم عصبی اش تاثیر گذاشته 😔😔😔