عزیزان اگر کسی در این مورد تجربه ای داره، لطفا راهنمایی کنه، پسرم یه مدتی هست خیلییی عصبی وپرخاشگر شده، مثلا داره بازی میکنه اگر چرخ ماشینش افتاد با حالت عصبانیت، دندانهاش رو به هم فشار میده وداد میزنه وچند بار اون ماشین رو به مبل یا دیوار میزنه، یا اگر بخواد کاری کنه که نخوام اجازه بدم، با عصبانیت میاد سمتم ودستم رو چنگ میندازه یا چیزی دم دستش باشه پرتاب میکنه
این رفتارش باعث شده، فکرم درگیرش باشه، که پسری که اینقدر آروم بوده به این سن چرا عصبانی وپرخاشگر شده، خودم گفتم شاید آهن بدنش کم شده، شربت ویتامین گرفتم، نصف شیشه رو تا الان خورده ولی بی تاثیر بوده
بخوام بگم، الگوی این مدلی هم نداشته، خودم خیلی ارومم، شوهرم هم عصبانی بشه این رفتارها رو نداره که بگم براش الگو شده،این روهم بگم خودم مربی مهدم، توی مهد خودم ولی سر یه کلاس دیگه میره، بچه های کلاسش ومعلمش هم آروم هستن، مثلا جدیدا اخر کلاس حدود ده دقیقه آخر میاد سرکلاس من تا میاد، میره سمت یکی از بچه ها با عصبانیت، دندونش رو رو هم فشار میده وبهشون چنگ میندازه، این موضوع خیلی برام دردسرساز شده و واقعا کم آوردم
اگر تجربه ای دارید راهنمایی کنید
نمیدونم به خاطر سنش هست یا اینکه شرایط کاری من پرخاشگرش کرده یا اینکه واقعا کمبود ویتامینی توی بدنش هست، یا اینکه این پرخاشگریش بعد دوره بیماریش بوده که ویروس گرفته، میگم شاید اون ویروس روی سیستم عصبی اش تاثیر گذاشته 😔😔😔

۷ پاسخ

جدا از چیزایی که خانوما گفتن بخاطر دوره جدید سنیشون هم هست پسر منم پرخاشگری داره اما کتک اینا نه . حرف بد میزنه و داد میزنه من سعی میکنم ارومش کنم باید باهاشون مدارا کرد

دختر منم همینه. برای سنشون هم هست و ما مادرا روحی روانی مشکل داشته باشیم اونا می‌فهمن اونام هم ازیت میکنن

پسرمن این واکنشارو از ۷ماهگیش پیدا کرد هرروزم بدتر وبدتر میشه🥺

کمبود د۳ هم ممکنه باعث پرخاشگری شه
به نظرم یه چکاب بده
ریزش مو نداره؟

شاید میبینه مامانش با بچه های دیگه وقت میگزرونه ولی این مجبوره یه کلاس دیگه باشه این اذیتش میکنه
تو این سن خیلی حساس میشن
دختر منم به چیزای خیلی کوچیک عصبی میشه
فقط دلیلشو باید پیدا کرد و رفع کرد

بعد از ویروس که پرخاشگری هست..متاسفانه خوردن داروهای تب بر و آنتی بیوتیک اعصاب بچه ها رو ضعیف میکنه..دختر منم وقتی ویروس میگیره بعدش کع خوب میشه یک هفته عصبی و لجباز میشه...
شما بیشتر بهش محبت کن...شاید اینکه میدونه مامانش کنارش نیست و کنار بچه های دیگه ای هست آزارش میده..به نظرت اگر بزاری تو کلاس خودت باشه بهتر نمیشه؟؟
به نظرم یه مدت به تمام پرخاشگری هاش بی توجه باش و گویا اصلا چیزی نشده باشه در آغوشش بگیر و با خنده و شوخی مثلا اسباب بازی که خراب شده درستش کن..یه مدت فقط محبت کن..فقط..ببین تغیر نمیکنه..احتمال زیاد بهتر میشه

عزیزم در ابن‌مورد بهتره با مشاور مشورت کنی

سوال های مرتبط

مامان دلسا مامان دلسا ۴ سالگی
سلام مامانا دختر من ۴سال و سه ماهشه
به شدت باهوشه جوری که اصلا هیچ‌وقت نتونستم گولش بزنم یا یه عادتو ازش ترک بدم مگر اینکه خودش تصمبم گزقته باشه یه عادتو ترک بده
حتی الان کارایی که یه سالش بوده انجام داده همه رو یادشه و میگه
یه بار همدان رفتیم و‌بستنی براش خریدیم سال بعدش دوباره رفتیم همون خیابون هنوز به سر خیابون نرسیده بودیم گفت اینجا بستنی داره در این حد ماشالله حافظش قویه
بعد عید امسال یه دفعه پرخاشگر شد شروع میکرد به جیغ زدن و گریه و‌خودزنی منو باباشم کار بدی کردیم بدتر سرش داد میزدیم و حتی گاهی میزدیمش گذشت کم کم تا دیگه انجامش نداد
تابستون اومدیم کرج برای زندگی و الان یه مدته دوباره پرخاشگر شده
سر یه چیز کوچیک لج میکنه و گریه شدید و تا یه ساعت به حدی جیغ میزنه و گریه میکنه و خودشو میزنه که واقعا میترسم بلایی سرش بیاد
میدونم تنها شده از مادربزرگش دور شده چون وابستش بود از فامسل خونه بازی هاش
ولی اینجام من خیلی باهاش بازی میکنم بیرون میبریمش
باشگاه بردمش دارم سعی میکنم دلبستگی های جدیدی براش ایجاد کنم
ولی اصلا فایده نداره اون لحظه ای که عصبی میشه کل صورتش از عصبانیت قرمز میشه خودشو میزنه با یه حرصی دستاشو مشت میکنه منو میزنه جوری که اصلا جرعت نمیکنم بیرون از خونه برم
چون بیرون کنترلش سحت تره
اینقد هم باهوشه حواسشو نمیشه پرت کنی
خودشم میدونه کار اشتباهیه ولی باز انجام میده
بعد اروم بشه میاد میگه ببخشی کار اشنباه بود😔واقعا نمیدونم چیکار کنم
ببخشید متنم زیاد شد
مامان آیلین مامان آیلین ۴ سالگی
مادرای عزیز من هر وقت سوال میپرسم خیلی کم پاسخ میدین ولی اگه امکانش هست به این سوالم(اگه تجربه ای دارین)جواب بدین، دخترم جدیدا خیلی به من وابسته شده در حدی که اصلا ازم جدا نمیشه اوایل خیلی بهتر بود با باباش میرفت خونه مادر شوهرم و چند ساعتی میموند یا اینکه خیلی وابسته مادرم بود خونه اونا تنهایی میموند و من و مادرم و خواهرم تو یه ساختمونیم صب که از خواب بیدار میشد میرفت خونه خواهرم و با بچه هاش بازی می‌کرد حتی برا شام و ناهار هم صداش میکردیم دوست نداشت بیاد بعضی وقتا شبا با گریه می‌آوردمش خونه الان اصلا بدون من بالا نمیره خونشون نمیمونه حتی دیروز با همسرم بیرون برا خرید میوه هم نرفت گفت اگه مامان بیاد منم میام،یه هفته بردمش مهد ولی اصلا ازم جدا نشد با اینکه خیلی دوست داشت با بچه بازی کنه ولی از کنار من جم نمی‌خورد فقط با حسرت بچه هارد نگا میکرد خیلی خجالتی و اعتماد به نفسش پایینه اگه کسی کنارش با صدای بلند حرف بزنه اگه با اینم نباشه زود گریه میکنه البته این اخلاقا رو از اول داشت ولی وابسته به من نبود الان خیلی وابسته شده نمیدونم چیکار کنم