۲ پاسخ

وضع ماهم همینه بچه مردم ب ننشون وصلن اینا ب باباشون .از هیچ جا شانس نیاوردیم والا فقط یک حمالیم

پسر منم خیلی حساسه بخاطر سنشونه
مثلا با مامانم جایی میرم یه دیقه مامانم بره جایی پسرم خودشو میکشه باباباش که بدتره

سوال های مرتبط

مامان محمد مامان محمد ۲ سالگی
شبتون بخیر مامانای مهربون
چندروز پیش یه اتفاق بدی برام افتاد که مثل کابوس جلوچشامه
شوهرم رفت بیرون پسرم پشت سرش شروع کرد به گریه منم داشتم دخترمو میخوابوندم دخترم خوابید گذاشتمش گفتم بیا لباستو بپوش بریم تو حیاط لباس پهن کنیم لباسشوپوشوندم بدتر شروع کرد گریه که بره بیرون بردمش تو راهرو گفتم بیا بریم خونه ی بابا بزرگ البته اونم نیستن مسافرتن نیومد یک بند گریه میکرد خوراکی اوردم بازم بی فاید توی خونم که نیومد نزدیک بیست دقیقه طول کشید گفتم پس همین توراهرو باش تا بابات بیاد منم رفتم توحیاط خلوت لباسارو پهن کنم هنوزلباسا تموم نشده بود حس کردم صداش نمیاد بعد یه حسی بهم گفت نکنه در حیاط باز کرده باشه بدو رفتم از تو راهرو دیدم انگاری در بازه قلبم وایستاد خودمو انداختم بیرون دیدم یه اقا اونجا وایستاده میگه بچه شماست یک ساعته گریه میکنه گفتم خاک تو سرم پسرم گریه کنان دویدم اومد سمتمیعنی دوسه متر از در خونه رفته بود البته نه له سمت خیابون توی پیاده رو یعنی خدا بهم رحم کرد همش جلو چشمه حالم بدمیشه😭😭😭😭😭😭