فکر میکنم خیلی مادر بدیم دو‌تا بچه پشت هم دارم دو سال و چهار ماه با یه شش ماه
تقریبا به مرز جنون رسیدم از دستشون هروز گریه میکنم خیلی دست تنهام شوهرم اصلا کمک نمیمنه اصلا توجه نمیکنه بهم خیلی خستم دلم میخواد خودمو بردارمو برم خیلی تنهام تا صبح پنج شش بار از خواب پا میسم خواب هر دو تا بچهام بد و کمه
طی روز دختر کوچیکمو تا میذارم زمین گریه میکنه فقط میخواد بغلم باشه دختر بزرگمو از پوشک گرفتم یه هفته اوکی ا اصلا خطا نداره چند رپز پشت هم خطا میکنه نمیدونم چه کنم

حق داری عزیزم شما مادر بدی نیستی انسانی و خسته میشی مثه هر ادم‌دیگه ای،بچه داری واقعا خیلی سخته ،اطرافیانت کسی نیست بتونه یکم کمکت کنه مادر خواهر؟یا یک نیروی کمکی بیاری توی کارای خونه کمکت کنه ،دختر بزرگت رو‌ببر‌مهد کودک ،البته یه مهد خوب که اطمینانی باشه ،از صب تا ظهر کلی بازی میکنن انرژیش تخلیه میشه شما هم یکم وقتت ازادتر میشه

خخخ باز برای تو دخترن ،یروز عصای دستت میشن
من دوتا شیربه شیر پسر دارم ، مرز جنون رو خیلی وقته رد کردم ، شهر غریبم هستم خونه همیشه منفجره

خداروشکر عزیزم بله همچی دست خداس اخه خیلی ناراحت ب نظرم رسید حالت فهمیدم گفتم کاش اولی بزرگ میشد بعد دومی سختی نمیکشیدی چون خودم تو شهر غریب هستم دست تنها شوهرم منم کمکم نمیده درکت کردم یوقت ناراحت نشی تورو خدا گفتم میزاشتی بعد اخه میدونم سختی کشیدن چیه دست تنهای واس خودت گفتم وگرن با همه سختی ها بزرگ میشن نگران نباش

من با یه بچه دیوانه شدم
تو که حق داری با دوتا

ما ک یدونه داریم خسته شدیم با این ک شوهرمم کمکم مبکنه.درکت میکنم یه روزایی بزلرشون پیش باباشون برو تنها پارک
قدم بزن یا بروباشگاه من از وقتی میزم باشگاه حالم بهتره

منم مثل توام یه ۲سالو۳ماه یه ۵ماه

ناراحت نباش یکم سختی داره من دخترم ۱۳ سالشه خیلی سختی کشیدم ولی انقد هوامو داره میگم واقعا ارزششو داره

مادر بدی نیستی
تو هم ادمی خسته شدی حقم داری

مادر بدی نیستی هیچ مادری بد نیست مگه مادر میتونه بد باشه اولا باید برنامه ریزی میکردی جلوگیری میکردی تا بچه بزرگت از پوشک بگیری بزرگتر بشه عقلش بهتر برسع بعد میزاشتی باردار شی وقتی میدونستی دست تنهای همچی در خود ادم خواهر خدا راه چاره داده بعدم از این حرفا گذشته دیگ قسمت یوده عزیزم ولی از شوهرت بخواه کمک حالت باشه واقعا سخته حق داری ان شاء الله همچی اوکی میشه