۵ پاسخ

چه‌کار اشتباهی کردید که بعد چند ماه دوباره بهش دادید
سعی کن حواسشو پرت کارای دیگه کنی
اگه‌میبینی حواسش پرت نمیشه چاره نداری باید سینه ات رو بدمزه کنی

من با زبون خوش بهش گفتم بزرگ شدی و چند روز دیگه باید با دیش خدافظی کنی. میگفتم مثل فلانی و فلانی ک دیش نمیخورن و غذا میخورن تو هم باید دیگه غذا بخوری هر روز تکرار میکردم بعد از یک هفته بهش گفتم دیش خراب شده و اگه بخوری مریض میشی دو روز اول بهونه گرفت بعدش عادت کرد. خیلی سخته اولش خیلی

من چسب زدم چسب قرمز وقتی دید بدش اومد گفتم تلخ شده دکتر چسبش زده دیگه نمی خواست بیاد سمتش

من باتلخک خیلی خوشگل و شیک و مجلسی گرفتمش بس ک وابسته بود میگفتم نمیتونن ولی بدنبود زیاد سخت نبود

۵ ماهگی !!!؟ 🫥

سوال های مرتبط

مامان سفیدبرفی🤍 مامان سفیدبرفی🤍 ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن من تلفیقی بود ترکیب تدریجی و بدمزه کردن سینه
10 روز وعده ها رو کم کردم رسید فقط به شب دادن تو خوتب،
یهو تب کرد و برنامه هام بهم ریخت و شب وقتی بیدار بود تقاضا کرد بهش دادم، چون بسیاررررر وابسته بود و قبلش هر لحظه لم میدادم میومد میخورد، دیدم تدریجی روش اثر نداره و هی میخواد و فکر میکنه من از اون لذت بزرگ محرومش کردم درحالی که میتونم بهش بدم. تصمیم گرفتم با صحبت بهش بگم بچه کوچولوها جی جی میخورن، وقتی بزرگ میشن جی جی شون بد مزه میشه، و براش دوستای اطرافشو مثال میزدم، در همین حال بهش دو سه روزی شیر دادم و هی به گوشزد میکردم قراره بدمزه بشه، روز جمعه با وضو و با توکل به خدا پودر لیمو عمانی زدم و یه ذره دهنشو زد ، گفتم دیپی بدمزه شد؟ دبگه نخورد، بهش آب دادم و رفتیم بیرون براش جایزه خریدیم و دور زدیم و خسته شد شب خوابید
یه چند باری دو روز اول میگفت بشورش جی جی رو، گفتم بشورم بازم بدمزه‌س، دیگه هم نگفت و کامل گرفته شد الحمدلله
مامان 🫀 یارا🫀 مامان 🫀 یارا🫀 ۲ سالگی
سللللللام‌ مامانای عزیز و مهربون و شب زنده دار....
من خیلی خیلی خیلی خوشحالم😍😍💃💃💃
امیدوارم تو اوج به ناراحتی تبدیل نشه و تا پایانش خوشحال بمونم😜🤪
خب اومدم بگم که دخترمو از دیشب شیر گرفتم(شیر خشک)🥺😢
یارا از نوزادی فقط شیر خشک خورد و بی نهایت وابسته بود😞
حتی تایمی که غذا میخورد از سر سفره بلند نشده می‌گفت جی جی...☹️
خلاصه که دیشب آخر شب موقع خوابش درخواست شیر کرد....😣
منم طی یه حرکت انتهاری یه قطره تلخک زدم به سرشیشه زدم به لبش...😔
گفت تلخه و درخواست آب کرد😞😣😔
گذاشتمش رو پام و خوابید😔
هم ناراحت بودم هم خوشحال....
ولی خب ناامید بودم گفتم دوباره فردا درخواست می‌کنه و به این راحتیا بیخیال نمیشه....
به محض بیدار شدن گفت جی جی گفتم مامان جی جی تلخه😞😞😭😭
با بغض گفتم و اونم ناراحت شد و لباش و برچید😭😭
از امروز تا همین الان موقع خواب چندباری اسمشو آورد و پشت بندش خودش می‌گفت جی جی تلخه....
امشب دومین شبیه که یارای من شیر قبل خواب نمیخوره و من قلبم داره از جاش در میاد...😭😭😭
بچه ها خیلی وابسته ن...خیلی از لحاظ روحی آسیب میبینن....
چقد گناه دارن😭😭😭😭😭
و من الان مادریم که نمی‌دونم خوشحالم یا ناراحت...
اول که اومدم تایپ کنم با لبخند شروع به نوشتن کردن و الان دارم با گریه تایپ میکنم....😞😞😔😔😭
نمی‌دونم من خلم یا طبیعیه و بقیه هم همچین حسی دارن.....
وقتی من اینقد ناراحتم پس اون مامانایی که شیر خودشونو میدن چقد براشون سخت و ناراحت کننده ست....😢🥺
مادر بودن عجیب سخته....🥺