تجربه از شیر گرفتن من تلفیقی بود ترکیب تدریجی و بدمزه کردن سینه
10 روز وعده ها رو کم کردم رسید فقط به شب دادن تو خوتب،
یهو تب کرد و برنامه هام بهم ریخت و شب وقتی بیدار بود تقاضا کرد بهش دادم، چون بسیاررررر وابسته بود و قبلش هر لحظه لم میدادم میومد میخورد، دیدم تدریجی روش اثر نداره و هی میخواد و فکر میکنه من از اون لذت بزرگ محرومش کردم درحالی که میتونم بهش بدم. تصمیم گرفتم با صحبت بهش بگم بچه کوچولوها جی جی میخورن، وقتی بزرگ میشن جی جی شون بد مزه میشه، و براش دوستای اطرافشو مثال میزدم، در همین حال بهش دو سه روزی شیر دادم و هی به گوشزد میکردم قراره بدمزه بشه، روز جمعه با وضو و با توکل به خدا پودر لیمو عمانی زدم و یه ذره دهنشو زد ، گفتم دیپی بدمزه شد؟ دبگه نخورد، بهش آب دادم و رفتیم بیرون براش جایزه خریدیم و دور زدیم و خسته شد شب خوابید
یه چند باری دو روز اول میگفت بشورش جی جی رو، گفتم بشورم بازم بدمزه‌س، دیگه هم نگفت و کامل گرفته شد الحمدلله

۳ پاسخ

اغلب روشهای قدیمی بهتر از جدیدیا جواب میده .

ای جانم خداروشکر عزیزم، دختر منم کامل تدریجی گرفتم و خدارو هزار مرتبه شکر اذیت نکرد

و خداروشکر چون ده روز کم کرده بودم وعده ها رو
سینه درد نشدم

سوال های مرتبط

مامان 🫀 یارا🫀 مامان 🫀 یارا🫀 ۲ سالگی
سللللللام‌ مامانای عزیز و مهربون و شب زنده دار....
من خیلی خیلی خیلی خوشحالم😍😍💃💃💃
امیدوارم تو اوج به ناراحتی تبدیل نشه و تا پایانش خوشحال بمونم😜🤪
خب اومدم بگم که دخترمو از دیشب شیر گرفتم(شیر خشک)🥺😢
یارا از نوزادی فقط شیر خشک خورد و بی نهایت وابسته بود😞
حتی تایمی که غذا میخورد از سر سفره بلند نشده می‌گفت جی جی...☹️
خلاصه که دیشب آخر شب موقع خوابش درخواست شیر کرد....😣
منم طی یه حرکت انتهاری یه قطره تلخک زدم به سرشیشه زدم به لبش...😔
گفت تلخه و درخواست آب کرد😞😣😔
گذاشتمش رو پام و خوابید😔
هم ناراحت بودم هم خوشحال....
ولی خب ناامید بودم گفتم دوباره فردا درخواست می‌کنه و به این راحتیا بیخیال نمیشه....
به محض بیدار شدن گفت جی جی گفتم مامان جی جی تلخه😞😞😭😭
با بغض گفتم و اونم ناراحت شد و لباش و برچید😭😭
از امروز تا همین الان موقع خواب چندباری اسمشو آورد و پشت بندش خودش می‌گفت جی جی تلخه....
امشب دومین شبیه که یارای من شیر قبل خواب نمیخوره و من قلبم داره از جاش در میاد...😭😭😭
بچه ها خیلی وابسته ن...خیلی از لحاظ روحی آسیب میبینن....
چقد گناه دارن😭😭😭😭😭
و من الان مادریم که نمی‌دونم خوشحالم یا ناراحت...
اول که اومدم تایپ کنم با لبخند شروع به نوشتن کردن و الان دارم با گریه تایپ میکنم....😞😞😔😔😭
نمی‌دونم من خلم یا طبیعیه و بقیه هم همچین حسی دارن.....
وقتی من اینقد ناراحتم پس اون مامانایی که شیر خودشونو میدن چقد براشون سخت و ناراحت کننده ست....😢🥺
مادر بودن عجیب سخته....🥺
مامان زهرا خانم مامان زهرا خانم ۲ سالگی
مامان حلماسادات🌱 مامان حلماسادات🌱 ۲ سالگی
اینم تجربه خودم ، واسه مامانایی که میخوان کوچولوشونو از شیر بگیرن 👇😉

الان که اینو مینویسم یک ماه و خورده ای میگذره از وقتی که دختری رو از شیر گرفتم 🙂
دختر من از همون اول خیلی وابسته به شیر خودم بود و همش بهم چسبیده بود😶با اینکه یه سالش شده بود مثل یه بچه دوماهه شیر میخورد😮‍💨
خوابیدنش هم فقط با شیر بود بماند که در طول شب هم واسه شیر چند بار بیدار میشد
خلاصه یه دنیای وحشتناک داشتیم🤦‍♀️
از یه تایمی دیدم نمیشه اینطوری ادامه داد🤨
✅️شروع کردم در طول روز خوردنی هایی که دوس داشت رو به جای شیر بهش دادم مثلا اگه در طول روز ۶ بار شیر میخورد ۳بار رو با خوراکی و بازی راضی اش میکردم ۳ بار هم بهش شیر میدادم 😉
کم کم عادت کرد طوری که وعده های شیرش شده بود ۳ بار در روز
✅️بعد از اون شب ها تایم بیشتری بازی میکردیم و حسابی خسته میشد بعد سعی میکردم با لالایی و قصه و تاب دادن روی پام خوابش کنم
یه شبایی موفق میشدم یه شبایی هم ناچار میشدم بهش شیر بدم ، پروسه سختی بود اما بعد دوهفته یاد گرفت بدون شیر بخوابه
❗️اگرم در طول شب بیدار میشد شیر نمیدادم یا تابش میدادم بخوابه یا یکم آب بهش میدادم
✅️اینا تقریبا یک ماه و خورده ای زمان برد اما ارزشش رو داشت چون دخترم خوابش با کیفیت و یکسره شد و یادگرفت بدون شیر بخوابه و در طول روز هم فقط شاید یه بار شیر میخورد
بعد از اون هم بهش گفتم "می می زخم شده و شماهم دیگه بزرگ شدی فقط باید به به بخوری دیگه می می نداریم😁" و کلا شیر دهی رو قطع کردم و تماام🖐
تو این پروسه دخترم اذیت نشد ضربه روحی نخورد بیقراری عجیبی نکرد و خیلی ازش راضی بودم👌