۱۲ پاسخ

تو قران سوره احقاف گفته بارداری و شیردهی باهم باید ۳۰ماه باشه یعنی اگه ۹ماه کامل باردار بودی باید ۲۱ ماه شیر بدی،سوره بقره هم گفته نهایتا دوسال

تو قران هم هست که نوشته شده اگه خواستید شیردهی رو کامل کنید تا دو سالگی بدید ، یعنی نهایتش تا دو سال هست ، الان خوب موقعی هست برا از شیر گیری هوا هنوز گرم نشده

من یکسالو هفت ماه بود گرفتم دیگه تا یکم بهتر غذابخوره بعد شما میگی زود گرفتم عوضش شیر پاستوریزه و ماست و ادوغ بهنر میخوره عذاشم همینطور ،شمام عادت میکنی کم کم

منم تا آخر تابستون میدم دلم نمیاد از شیر بگیرم خدایی خیلی سخته الان فقط دلش به شیر خوردن خوشه چجوری ازش بگیرم آخه برا همین دیروز دیگه قول دادم دوماه بیشتر بهش شیر بدم ان شاالله

من نزدیک ۲۰ ماه دادم مشکلی هم نبود

من ام از شیر گرفتمش شیر مادر دیه هبچ خاصیتی برا بچه نداره و دندون هاشوخراب میکنه،بعد ۱سال فقط غذا مهمه

گناه کبیره چیه
همه امون ی چیزی می‌دونیم ک تو قرآن گفته ،شاید قرآن برای بچه‌های ضعیف منظوره ش
من پسرم ۱۹ماهش بود میخاستم از شیر بگیرمش با دکتر هم حرف زدم گفت مشکلی نداره گذشت مریض شد من نگرفتم

منم امروز شروع کردم از شیر بگیرمش

فوق العاده سخت هم‌ برای بچه هم برای مادر ..منم یک هفته میشه که از شیر گرفتم پسرمو..واقعا حال دلم خوب نیست ..روزا دبگه نمیتونه بخوابه چون با شیر میخوابید شبا هم بزور خوابش میبره همشم با خودش حرف میزنه میگه می می درد شد می می نیست تا خوابش ببره 💔💔

البته هر کی خودش صلاح بچه شو بهتر از همه می‌دونه باید مادر تصمیم بگیره و گفته ی دکتر هم مهمه

الان که زوده چرا میگیرین من میخواستم بگیرم دو سال و بیست روزشه ولی تصمیم گرفتم تا دو سال و نیمش بدم دکترشم گفت بده بوت ضعیفه. بخوره بهتر بعد دو سال و نیم دیگه شیر کم میشه خودشم نمیخوره

من دو سال و ۲۰ روز دادم آخرین باری که شیر خورد نشستم خداحافظی کردم و با خودم گفتم ببین چه قشنگ شیر میخوره چه طور دلت میاد از شیر بکیری بعدشم گفتم آخرش که چی
باید بالاخره از شیر بگیرم
حس جدایی داشتم ولی باخودم گفتم به لحظه ای فکرکن که داره عروس میشه و کلا میره از اون لحظه بدتر نیس 🥹

سوال های مرتبط

مامان سفیدبرفی🤍 مامان سفیدبرفی🤍 ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن من تلفیقی بود ترکیب تدریجی و بدمزه کردن سینه
10 روز وعده ها رو کم کردم رسید فقط به شب دادن تو خوتب،
یهو تب کرد و برنامه هام بهم ریخت و شب وقتی بیدار بود تقاضا کرد بهش دادم، چون بسیاررررر وابسته بود و قبلش هر لحظه لم میدادم میومد میخورد، دیدم تدریجی روش اثر نداره و هی میخواد و فکر میکنه من از اون لذت بزرگ محرومش کردم درحالی که میتونم بهش بدم. تصمیم گرفتم با صحبت بهش بگم بچه کوچولوها جی جی میخورن، وقتی بزرگ میشن جی جی شون بد مزه میشه، و براش دوستای اطرافشو مثال میزدم، در همین حال بهش دو سه روزی شیر دادم و هی به گوشزد میکردم قراره بدمزه بشه، روز جمعه با وضو و با توکل به خدا پودر لیمو عمانی زدم و یه ذره دهنشو زد ، گفتم دیپی بدمزه شد؟ دبگه نخورد، بهش آب دادم و رفتیم بیرون براش جایزه خریدیم و دور زدیم و خسته شد شب خوابید
یه چند باری دو روز اول میگفت بشورش جی جی رو، گفتم بشورم بازم بدمزه‌س، دیگه هم نگفت و کامل گرفته شد الحمدلله