۱۸ پاسخ

نگران نباش منم حال تورو دارم
کم کم عادت میکنی و به تمام کارات میرسی
فقط عجله نکن نخوا ک تو مدت کم همه چی عالی و مث سابق بشه
ب خودت زمان بده و ب خودت سخت نگیر
اشکالی نداره اگ گاهی اوقات خونه نامرتب باشه یا غذا اماده نباشه یا ...
یادت باشه به خودت سخت نگیر همه چی ب مرور زمان درست میشه

عزیزم اگه مامانت دو ماه دیگه هم میرفت همین حس و حال و داشتی رو پای خودت وایسا واقعا کار سختی نیست و خدا کمک میکنه مطمئن باش از پسش بر میای

من تا یه هفته مادرشوهرم پیشم بود با مامانمم تو یه ساختمونیم بقیشم مامانم هوامو داشت بهم سر میزد ولی شوهرم خیلی کمک حالم بود اشپزی و این کارا با شوهرم بود تا چند وقت

من باز تا چند ماه میترسیدم بچمو‌حموم کنم میبردم‌مادرشوهرم میشستش

وای بدترین قسمت و ترسناکترینش شستن بچسب ولی کم کم عادت میکنی کاراتم رو روال میوفته غصه نخور

خیلی به تمیزی خونه اهمیت نده .فعلا یه مدت فقط غذا درست کن بخور و استراحت کن .و خواب کافی داشته باش تا جون بگیری .کارای خونه رو بعدا هم میشه انجام داد .منم مامانم یک ماه بمونه می‌ره من میمونم و دو تا بچه .

من بچه اولمو مامانم ک رفت کلی غذا پخت گذاشت یخچال منم تا بچه میخوابید میخوابیدم فقط پا میشدم گرم میکردم هفته ایم میومد میبرد حموم و غذا میپخت باز تا 50روز خونه ام ک خودمون بهم ریخته نمیکردیم کارم همین بود تا کم کم عادت کردم

من روزی که مامانم رفت همش گریه میکردم اما من با مامانم همسایم صب و بعد از ظهر میومد کارام میکرد

منم 20روز خونه مامانم بودم، اومدم خونه خودم همچین میترسیدم یه سره گریه میکردم، که چیکارکنم بایه بچه، اگه خدایی نکرده شیربپره تو گلوش چی، اگه اتفاقی بیوفته چی، بچه به این کوچیکی وآبی چجوری لباسش وعوض کنم
تواون 20 روز حتی پوشک بچمم عوض نکرده بودم هیچی یادنداشتم

ولی تا تنهانشی وخودت انجام ندی، یادنمیگیری
کم کم دستت میاد که این گریش برای چیه، الان گشنشه، یاخیس کرده

من هنوزم میترسم، به شدت کمبود خواب دارم همش سردرد ولی خب خداروشکر تاالان که از پسش براومدم

تمیزکاری کلی هفته ای یه بار انجام میدم، همسرم ازسر کارمیاد بچه رو نگه میداره من انجام میدم
یا بخام دوش بگیرم
غذاهم تادیدی بچه خوابه زره زره از ظهر پاشو درست کن که تاشب آماده بشه، هروقت هم بیدارشد بیا بگیرش آروم آروم

اصلا نترس اینکه بگی نمیتونم نیس ماهم اول سخت بود برامون همش بگو میتونم.غذابیشتردرس کن توفریزر بزار تمیزی خونه هم یه مدت بیخیال شد نی نی جهل روز بشه دیگه خوابش بیشترمیشه اذیت نمیکنه پستونکم بده بهش

من از روز پنجم تنها کارامو کردم، هرچی بیشتر بترسی بدتره

من چی بگم که باید برگردم خونه م تو شهرستان اونم تنهای تنها حتی یه دوستم ندارم هیچ تحربه ای هم ندارم تو بچه داری استرس داره دیوونه م میکنه

شوهرت هس غذا درست کن ی وعده درست کن دو وعده بخورین برا غذا چون اون هس میتونه مراقب بچه باشه تمییزی خونم بگو همسرت باهات همکاری کنه بچه هم که همین جوری تا الان بامامانت نگهمیداشتی نگهدار سعی کن دلتو بزرگ کنی نترسی تو ی مادری قشنگم تلاشتو بکن

من شوهرم بچه رواززیربغلش میگیره میاره میشوریم

بغل کردنم‌ که هوای گردنشو داشته باش وستون فقرات دستتو بذارزیرش بلندکن بچه رو

توام مث منی ولی ترس الکیه من هنوزم نمیتونم خودم بشورم باهمسرم میشوریم وحمام می‌بریم همسرت میتونه؟

چرا تو نرفتی بمونی خونه مامانت

چندروز اول سختته بعد دستت میاد بچت چندکیلوعه، ؟ ریز باشه سخته فقط

سوال های مرتبط