۷ پاسخ

دختر من هم همینه من میترسم سرش بمونه کلا همینجوری باشه

فکر کنم حوصلشون بیچاره ها خیلی سر میره بزار مهد کودک

فقط چاره کار اینکه مشغول بشن خسته بشن روزایی که وقت میذارم میبرمش بیرون نه بهونه میگیره نه لج بازی ولی خب هر روز که نمیتونم ببرم بیرون برای مهدم که هنوز آمادگی نداره

دختر منم همینه

پسرمنم همینجورشده نگم برات کل خونه روریخته به هم اوضاع خونمون طوری شده که همه رو ناراحت میکنه بهونه جیغ گریه وزاری باکوچکترین چیزالکی بهونه میگیره وباهیچی درست نمیشه پسرمن چندماهه همینجورشده میگم خداکنه بعدازتولدسه سالگیش درست بشه بخدا دیگه من ازنظرجسمی وروحی داغونم

دختر منم همیشه که نه ولی بعضی وقتها همین طوری بداخلاق میشه لجبازی میکنه

پسره منم همینه

سوال های مرتبط

مامان اهورا و آرتا مامان اهورا و آرتا ۳ سالگی
چقدر خستم الان ۳ساله مادر شدم واسه پسرم همه کار کردم وقت گذاشت بازی کردم در هفته شده ی روزشو بردم پارک از حظر خورد و خوراک همیشه عالی بوده هیچ وقت نذاشت بد لباس بپوشه و شلخته باشه همه چیز خوب بود عالی بود خواستم از پوشاک بگیرمش باهاش خیلی خوب راه اومدم اما از دوسالگی ب بعد پسرم خیلی خیلی شیطون شد بازم من کنترلم بالا بود اکه بهش میگفتم بالا چشت ابرو شب خواب تداشتم از ناراحتی و عذاب وجدان اما الان ب مشکل برخوردم پسرم از دستشویی رفتن میترسه با اینکه راحت از پوشااک گرفته شد اما چند وقت خیلی میترسه امروز خواستم ببرمش ارایشگاه خون گریه کرد قبول نمیکنه هیج کس موهاشو کوتاه کنه خیلی لحباز و بد قلقه مجبورم واسه هرچیزی تهدیدش کنم تا ب حرفم گوش بده بچه دومم بدنیا اومده خودم خستم پسرمم خیلی شیطونه کار خطرناک میکنه منی ک خط قرمزم زد بودن الان چندباره بچمو میزنم ارامش ندارم خیلی تو فکر پسرمم از خودم بدم میاد عذاب وجدان دارم دلم روحم خستس همش میگم چرا بچم اینجوری میکنه چرا میارسه از خیلی چیزا چرا من نمیتونم خودمو کنترل کنم مثل قبل خواب تدارم از ناراحتی من جونم ب جونم پسرم بستس تحمل ندادن ببینم تو این شرایطه خودمم از ی طرف دیگه صبرم تموم شده نگران بچمم