۴ پاسخ

اگه بچه اولته چون تجربه نداری خوب خیلی برات سخته
اما کم کم همه چیز ت تنظیم میشه
از گهواره استفاده کن خیلی برای خواب بچه بهتره
غذا یه وعده درست کن برای دو وعده تون
یا یه چیزی سرخ کردنی بخورید
ظرفها رو بزار شوهرت بشوره
با بچه بخواب وبا بچه بیدار شو
اما در کل با گذشت زمان به نخوابیدن عادت میکنی
من بعضی روزها هفت صبح تا ۱۱ شب بیدارم

سلام این حالت ها خیلی عادیه ،مادر کلافه میشه ،خسته میشه ،از مادر همسرت بخواه بیاد پیش شما ،اینجوری بهتره ،و بیشتر میتونی استراحت کنی ،همسرت هم دیگه نگران نمیشه

یاد خودم افتادم...من ۲۰ روز خونه مادرم موندم بازم وقتی اومدم خونه اولبن روز برام عین هزارسال گذشت فرداش دوباره جمع کردم رفتم خونه مادرم
به خودت سخت نگیر ۴۰روز اول خیلیییی سخته بعدا اوضاع بهترمیشه برات مهگ نباشه که دیگران چه فکری میکنن اونکاری رو انجام بده که خودت راحتتری.فقط سعی کن این ۴۰روز اول رو بگذرونی بهت قول میدم اوضاع خیلی راحتتر میشه

سخته حق داری سعی کن تا نی نی میخابه تو هم بخابی بیخیال کارخونه و غذا بچه ها تو سن پایین زیاد میخابن

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق ۶ ماهگی
من دیروز بعد از ۱۴روز اومدم خونه خودم . تا دیروز خونه مادرشوهرم بودیم البته خیلی با هم نزدیکم هروقت کمک بخوام زود خودشو میرسونه .تا الان چندبارم گفته که اگه سختم بود بازم بریم پیششون بمونیم ولی روم نمیشه آخه تاالان خیلی زحمتِ منو بچمو کشیده... روزا که تنهام خیلی دلم میگیره .دوس دارم چندساعت بشینم گریه کنم همش بغض دارم .اصلا دست خودم نیست.. از استرسِ زیاد تمام بدنم می لرزه. همش فکرمیکنم باید چیکارکنم. چجوری به خودمو بچه برسم .. زایمانم طبیعی بود خیلی دردکشیدم اما الان می بینم که این حالم صدبرابر از درد زایمانم بدتره.شوهرم که غروبا میاد آروم میشم .. اصلا دلم نمیخواست بیام خونه.. اصلا نمیخوام تنها باشم . بچمو خیلی دوس دارم ولی همش دوس داشتم تا یکی دوماه پیشِ بقیه بمونم ‌. بجز شوهرمو مادرشوهرم کسی رو ندارم . مامانِ خودمم مسنه از پس کارای خودشم خوب بر نمیاد . گاهی وقتا میشینم بخاطر بی کس بودنم کلی گریه میکنم . نمیدونم همه همینجوری ان.. توروخدا بگین چیکارکنم