این روزا انقدر از همه طرف تحت فشارم که خدا میدونه. از اونور از بعد عملم دکتر قرص جلوگیری داده بهم برا جلوگیری از کیست با دونه اول اخلاق من شده عین سگ. یعنی انقدر عصبی و بی حوصله ام صبح تا شب هم فکر و خیال مشکلاتم هست که حل نمیشه
منی که برتر از اینارم گذروندم الان انگار دیگه نمیتونم فکر نکنم یا صبرم تموم شده یا تاثیر قرصای کوفتی نمیدونم
بمیرم بچه مو دقیقا یه هفته س دائم دعوا میکنم. دائم. انگار تمام اصول تربیتی که خوندم و شنیدم و دو سال جون کندم که اجرا کنم دیگه تو کنترلم نیست. پسرمم شیطنتش بیشتر شده میدونم حداقل نصفش به خاطر اینه دیگه اون وقت با کیفیت رو برا بازب باهاش نمی ذارم حوصله ندارم باهاش بازی کنم برا همینم میبینم دیگه حرفمو گوش نمیده. منم وقتی دوبار با دلیل و قربچن صدقه توضیح میدم میبینم گوش نمیده زرت عصبانی میشم داد میزنم
امروز دوبار تهدیدش کردم که اگر وسایلی که از کشو ریخته جمع نکنه احازه نمیدم دیگه به کشو و وسایلش دست بزنه. توش یه ذره خوردن ریز دفتر و خودکار و کلید و این خرت و پرتا. بچه م انقدر گریه کرد که شب نذاشتم بریزه بیرون. حالم از تهدید کردن بهم میخوره طفلکم تا داد زدم که چون جمع نکردی حق نداری دیگه به کشو دست بزنی دست نزد فقط یه ساعت گریه کرد. خیلی هم اذیت میکنه ها ولی من خیلی صبور بودن گاهی میشد در هفته یه بارم دعواش نمیکردم. الان هم من رفتارم اشتباهه هم میبینم اشتباه من باعث شد بچه حرف گوش نده. ولی اصلا دست خودم نیست. وقتی میخوابه خودمو هی لعنت میکنم که چرا صبوریم رفته. باز صبح که پامیشه بازم نمیتونم کنترل کنم خودمو
مادر آگاه شدن و موندن انگار همه ش عذاب وجدانه. هربار که یه رفتار اشتباه میکنی که میدونی نتیجه آسیبش چیه آدم دیوونه میشه

۴ پاسخ

من دقيقا به خاطر همين سمت قرصاي هورموني نميرم چند باز دكتر بهم داده نخوردم

بنظرم همه ما یوقتایی از دستمون درمیره منم مثل تو..انگار واقعا مادر آگاهی بودن یه رویاست و نمیشه کامل اجراش کرد متاسفانه..نمیشه قرصاتو قطع کنی؟؟

سلام دوست عزیز نگفتی کیست چی داری اگه کیست تخمدانه .برو سرکه سیب بگیر بخر روزی دوقاشق کیست اب میکنه مطمعن باش . فقط سرکه سیب خونگی باشه وازجای مطمعن بخر و اینکه واسه اعصابتون گلاب خونگی بخر روزی نیم استکان معجزه مکنه وهر وقتم میری حمام دوش بگیر غسل صبر کن . بچه گناه داره عیبی نداره بزار ریخت و پاش کنه .باز جمع میکنی .

منم چند روزه همین حالو دارم دیشب بدجور دعواشون کردم بعدش که خوابیدن داشتم از عذاب وجدان میمردم اشکم بند نمیومد گفتم فرداش خوب باشم ولی امروزم تا غروب خوب بودم بعدش ظرفیتم تکمیل شد و واقعا کم اوردم

سوال های مرتبط

مامان عسل❤️ مامان عسل❤️ ۳ سالگی
دخترم به شددددددت شلوغ شده دیگه نا ندارم بخدا
با همه چی کار داره به همه چی دست میزنه میگی هم نکن بدتر میکنه
خیلی اذیتم میکنه چطوری کنترلش کنم نمیدونم واقعا چه رفتاری از خودم نشون بدم شبا که میخوابه تصمیم میگیرم دیگه از فردا باهاش تا کنم اروم باهاش حرف بزنم دعواش نکنم
ولی صبح که میشه یعنی تا چشمشو باز میکنه شروع میکنه به نق زدن راه میره گریه میکنه میشینه گریه میکنه اب میخواد گریه میکنه یعنی یه مصیبی سرم میاره ها
جایی میریم از دماغ و دهنم در میاره تو خونه هم میمونیم همون داستانه
یعنی خدا نکنه بخوام ۵دیقه بشینم انقدر اذیتم میکنه به غلط کردن میفتم
واقعا نمیدونم چیکار کنم
خیلی شره همه بچه ها رو اذیت میکنه
با هیچ بچه ای کنار نمیاد وسایلای خودشو به کسی نمیده میریم هم جایی باز وسایلای طرف هم برمیداره به خودش نمیده
هر چقدر هم میگم اصلا نمیفهمه
یعنی کافیه از کنارش رد بشی مثلا دستت بخوره به موهاش قیامت میشه
غذا خوردنشم که دیگه نگم
😔😔😔😔😔😔😔😔😔
مامان اهورا مامان اهورا ۳ سالگی
من یه سوالی دارم تا حالا به این مورد برنخورده بودم نمیدونم عکس العملم باید چی باشه
من امروز پسرمو بردم پارک بعد یه دختر بچه بود که از پسرم هم کوچیک تر بود. مامانش اونور نشستخ بود واسه خودش حرف میزد. این از پله ها رفت بالا پسر منم پشت سرش. دو پله رفته بود بالا دختر وحشی بازی دراورد پسرمو هول داد افتاد. حالا بچه م کاریشم نداشتا اون میگفت تو نیا هولش داد اینم توقع نداشت هولش بدن هم از دوتا پله با باسن افتاد هم توقع نداشت خیلییی گریه کرد. من فقط بغلش کردم قربون صدقه ش رفتم به بچه هم فقط همون موقع که پسرمو هول داد گفتم چیکار میکنی عصبانی همین. بعد دیگه بچه م پنج دقیقه گریه کرد دیگه نرفت سرسره. بعد دیدم مامانش داره نگام میکنه میخواستم برم بگم توگه میدونی بچه ت دست بزن داره لااقل ولش نکن به امون خدا برو. خیلی از خودم عصبانیم که هیچی نگفتم. من اگر باشم قطعا یه تذکر به بچه م میدم و اصلا بچه این سنی رو ول نمیکنم برم بشینم تازه بچه ش خیلی از پسر من کوچیکترم بود
به نظرتون اگر میگفتم کار درست تری بود یا الان؟ من کاری ندارم بچه ها بعضیاشون میدونم رفتار زدن رو دارن و حالا اقتضای سن شونه ولی اینکه به مامانش هیچی نگفتم از خودم عصبانیم. چندبارم نگاش کردم برم بگم باز بیخیال شدم
مامان باران مامان باران ۲ سالگی
سلام‌مامانا یه صحبتی دلشتم باهاتون من بچه دوقلو دارم که دوسالشونه اکثرا شبا دیگه تا یازده میخوابن ولی خوب باتوجه به سنشون و مخصوصا اینکه دوقلو هستن بعضی وقتها هم دیر تر میخوابن ۱۲ نههیت ۱۲:۳۰ منم هرکاری میکنم گوش که نمیدن بعد طبقه پایینمون خانمش یا جیغ جیغ میکنه اگه یه وقت بچه ها دیر بخوابن یا صبح ساعت ۷ قبل اینکه بره سره کار مثلا یه بار باند روشن کرد با صدای بلند طوری که ۴ طبقه از خواب پریدن بچه های طفل معصوم من که وحشت زده از خواب بیدار شدن خیلی بد بود یا مثلا تو خونش یه چیزی شبیه پتک سر صبح میکوبید یه صدای وحشتناک بلندی داشت بعد همینجوری بد و بیراه میگه در کل اذیتم میکنه جوری که واقعا با دوتا بچه کوچیک تو این خونه احساس امنیت ندارم همش یه مهمونی باشیم بااسترس میام خونه اگه از ساعت ۱۱ گذشته باشه یا بچه ها یکم دیر میخوبن و تو خونه نیدوان دعوا میکنم با این حال هزارتا خانم حرف بارم میکنه روزا که اکثرا یکسره در میکوبه تو خونش که یه وقت بچه هام بعدازظر نخوابن یا از خواب بپرن حتی یه سری شب از اب داشتم استفاده میکردم چند دقیقه رفتن پمپ و خاموش کردن که اب قطع شد فک کن دستشویی بودم!! تازه طلبکارم هستن بنظرتون چیکار کنم ؟اگه یه بار دیگه صبح اینجوری سرو صدا کرد زنگ بزنم ۱۱۰؟چیکار میکنه پلیس اخه بچه های من ۲ سالشونه و عمدی که نیست ولی اون از عمد آزار میرسونه
مامان علیرضا🌻💛 مامان علیرضا🌻💛 ۲ سالگی
موندم از دست علیرضا چیکار کنم فقط 😢😭
آنقدر بد قلق و بی ادب شده که حد نداره
من و همسرم تو خونه خیلی با هم خوب صحبت میکنیم تا زمانی که با خودمونه اوکیه اگر ی نفر بیاد خونمون یا میاد میگه برو بیرون با میگه دوست ندارم یا زبون براش در میاره یا با هرچیزی که دستش برسه میزنه فرقی هم نداره کی باشه از خانواده خودم بکیر تا مادرشوهر و پدرشوهر و عمه
کل تربیت و ادعام تو مادر بودنو برده زیر سئوال 😭
آنقدر بچه آرومی بود خیلی مهربون و حرف گوش کن الان انگار شده بچه جنگلی خیلی بی ادب شده
خیلی ها میگن از چیزی بترسونمش مثلا از سوزن و اینا ولی من کلا مخالف ترسوندن بچه و زدنم تا الان خیلی باهاش راه اومدم سعی میکنم اینطور مواقع با بغل و صحبت کردن باهاش آرومش کنم
فقط همون موقع میگه مامان ببخشید معذرت میخوام بوس میکنه پنج دقیقه بعد دوباره همون کارو تکرار میکنه
آنقدر گفتم پسر خوبی باش اذیت نکن کوچولو ها کار بد کنن دعواشون میکنن
مثلا مبینی داره بازی میکنه میاد میگه مامان دعوا نمیکنی من میگم نه میگه آفرین بعد بوسم میکنه یا هی میاد میگه مامان کوچولو ها کار بد میکنن حرف بد میزنن
آنقدر گفتم تذکر دادم حس میکنم مدام ذهنش درگیر اینه
درصورتی که من اصلا اهل تنبیه نیستم بیشتر مواقع با حرف زدن سعی میکنم قانعش کنم نمیدونم واقعا چیکار کنم دارم دیوونه میشم 😭😭😭
بچه های شما هم اینطورین ؟؟