۹ پاسخ

هر وقت از شما میخواد که شما ازش دفاع کنید اینکارو انجام ندید بهش بگید خودت باید از خودت دفاع کنی
یا یکی وسایلشو برمیداره بهش نمیده شما نگیرید بزارید خودش ازش بگیره

وای برعکس بچه من هرکیو اول میبینه هلش میده و میزنتش من موندم چیکار کنم

عین پسر من جای دگه مثل موشه واسه من شیر میشه

منم همین مشکلو دارم فقط خانواده خودمونو میزنه بااینکه ما حتی سرش داد نمیزنیم ولی بچه های حتی کوچیکتراز خودش ک میزننش فقط ازشون دور میشه

منم همین مشکلو دارم فقط خانواده خودمونو میزنه بااینکه ما حتی سرش داد نمیزنیم ولی بچه های حتی کوچیکتراز خودش ک میزننش فقط ازشون دور میشه

منم همین مشکلو دارم فقط خانواده خودمونو میزنه بااینکه ما حتی سرش داد نمیزنیم ولی بچه های حتی کوچیکتراز خودش ک میزننش فقط ازشون دور میشه

وقتی میگه تو دفاع کن نکن اصلا طرفشو نگیر چ در رابطه با داداشت یا هر بچه ی دیگه ای بزار یاد بگیره شما براش هیچ کار نمیتونی بکنی اک بخاد خودش باید دفاع کنه

پسرمنم منم بهش گفتم باید ازخودت دفاع کنی بهترشد

پسررمنم همینه واقعا عصبی مبشم خیلی مظلومه

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۲ سالگی
باردار ک بودم شوهرم میگفت چون میترسم تو خواب بخورم ب شکمت ی تشک دیگ کنارم پهن کرد و رو اون میخابید البته با گوشی خوبی هاشم میگم تو حاملگی خیلی هوامو داشت کارای خونه و میکرد. بچه ک دنیا اومد دائم میگفت تو دوستش نداری تو نمیخایش چون سزارین بودم و نمیتونستم بابچه روزای اول ارتباط بگیرم از درد نمیتونستم قوربون صدقش بشم خودش خیلی خوشحال بود فک میکرد من بچه و نمیخام .رفتیم خونمون بچه و میزاشت وسط من کنارش خودش ی تشک کنار بچه میزاشت و اونجا میخابید تا ۷ ماه کنارم نخوابید ک چقدر اون اوایل ب حصورش احتیاج داشتم .بعد ۷ ماه با کلی بحث اومد کنارم خوابید تو اون ۷ ماه اصلا رابطه نداشتیم اگ یکی یا دوبار .الان ۲ سال و چند ماه میگذره بچم ب دنیا اومده ما هیچ وقتی برا هم نمیزاریم همه زندگیش شده بچش .از هم‌متنفر شدیم و ب زبون میاریم .میگه بچه نباید گریه کنه تحت هیچ شرایطی ب حرفش کن هرچی میگه موهامو میکشه میگ بزار بکشه ولی گریه نکنه .من اوایل افسردگی گرفته بودم چند باری بچم شیر می‌خورد گریم می‌گرفت میومد بچه و از سینم جدا میکرد میگفت نمیخام شیر تو رو بخوره مثل تو دیونه بشه .وقتی بچه گریه میکنه ب درو دیوار مشت محکم میکوبه و فحش میده .ی بار باسن بچم سوخت بردم بشورمش گریه میکرد اینقد اومد تو حموم مشت زد ب صندلی حمام بچم ک شکست.دائم میگ انشاالله بمیری صبح از خواب بیدار نشی .میگ بچمو روانی کردی .منو پیر کردی میگ ب قبر پدرو مادرت ریدم .من قبلا کار میکردم حالا همه وقتمو برا این دوتا میزارم دارم خفه میشم از حرفاش ی مدت میومد خونه حالت تهوع میگرفتم .دائم گوشی جلو دست بچم داره ک از گریه کردن بهتر بچم بچه آرومی ی وقتایی گریه میکنه ک خصلت همه بچه هاس .