سلام عزیزم منم مث چی میترسیدم اصلا تو ذهنم نمیگنجید ک بتونم طبیعی زایمان کنم ولی خب کاریشم نتونستم بکنم دردم گرف وقتشم نبود دوهفته زودتر رفتم بیمارستانگف دوسانت بازشدی تاصبح زایمان میکنی خب بالاخره باید تحمل کرد من بیشتر دردامو خونه کشیدم رفتم بیمارستان شش هفت سانت شده بودم هی کمرمو مساژ میداد شوهرم و خواهرم بردنم ی دوش گرفتم اب میریختن رو کمرم و... یکم ب کاهش دردم کمک کرد بعدم امپول اپیدورال زدم ک رو من زیاد جواب نداد ماما بیمارستان میگف هروقت دردت شروع میشه زوربزن قط ک میشه دیگه زورنزن باید حسابی زور بزنی تا سر بچه بیاد پایین درضمن نفس عمیق دم وبازدم خیلی ب کاهش دردت کمک میکنه بچم ک دنیا میاد میکشنش بیرون انگار ک همه دردا یهو تموم میشه میره پی کارش خدا کمکت کنه و بسلامتی زایمان کنی عزیزم
هیچی نیس فقط جیغ داد نکن زورم الکی نزن ورزش انجام بده موقع زایمان زوراتو بزن من که هیچی نفهمیدم زایمان خوبی داشتم دهانه رحم ۴سانت بود رفت به ۱ساعت زایمان کردم
استرس الکی نداشته باش من از اول بار داری تا لحطه آخر استراحت مطلق بودم تو غریبی و بی کسی سخت بود ولی گذشت.دکتر بهم تاریخ سزارین داد برا بیمارستان رضوی خلاصه مدارک رو برده بودیم که من ۲۵ فروردین پارسال ساعت ۸ صبح نوبت عمل داشتم . من ۱۸ فروردین ساعت ۷ شب یهو احساس کردم لباس زیرم خیسه .که با مامانم حرف زدم گفت شاید ترشح شاید کیسه آب باشه برو دکتر .ماهم شیک و مجلسی رفتیم بیمارستان سینا .حالا شانسم دکترم همون موقع عمل داشته وبود رفتم قسمت زایشگاه زنگ زدن دکتر گفت معاینه کنین خانم معاینه کردن همان و گفتن کیسه آب پاره شده و ۶ سانت بازی همان .من هنگ بدون درد اصلا هیچ دردی نداشتم جای تعجب برا همه گفتن سزارین که رئیس بیمارستان اجازه نمیده چون آماده طبیعی دکترم گفت آمادش کنید برا طبیعی منم خندان رفتم تو اتاق زایمان حالا بگو و بخند با ماماو کمک بهار .سرم و آمپول همه چی اوکی من بدون درد همچنان شد ۷ سانت.شوهرم تا بره خونه ساک بچه رو بیاره و دوستمم بیاد همراهی شد ۸ سانت که یهو دردا شروع شد گفتم بی حسی گفتن تا بیان بالا بچه اومده نگران نباش ما هستیم دکتر که اومد گفت بچه داره میاد لحظه های آخر درد داره وحشتناک ولی کلا چند لحظه فقط باید نفس بگیری و به وقت زور بزنی دکترم میگف اه و ناله نکن فقط زور اه و ناله و آخ اوخ بدنتو سفت میکنه فقط نفس و زور که یهو تموم دردا تموم شد فقط سبکی و بهترین حس دنیا اومد.لحظه شیربنی که بچه رو میذارن رو شکمت و به صورتت میچسبونن ارزش داره به هزارتا از اون دردا.من بعد زایمان خیلی اذیت شدم چون یهو از استراحت مطلق بلند شدم و بدنم به امپول فشار واکنش داد. از خدا میخام همه خانوما این لحظه شیرین رو بچشن
تجربه زایمانمو کامل گذاشتم خواستی برو بخون
من ماما همراه گرفتم خیلی کمکم گرد بنده خدا فقطم نیم ساعت آخر دردش بیشتر میشه و اینکه اصلا الکی جیغ و داد نکن ک انرژیت گرفته میشه فقط انرژیتو بزار برا زور زدن که بچه راحت دنیا بیاد
منک اینقد آروم بودمو داد و بیداد نکردم اخر مامام گفت اولین مامانی بودی گه اصلا جیغ نکشید😂
من ازاول بارداری تحت نظرمامابودم که خیلی خوب بودوهمه جوره کمکم میکردوقبل زایمان برام قرص کرچک نوشت وچون نمیتونست بیمارستان بیادبهم گفت زیادپیاده روی کنم وپله بالاوپایین برم ونشت وبرخاست انجام بدم و۲روزبه زایمانم گل گاوزبون خوردم وباشروع دردهام دمنوش تخم شویدخوردم ودردهام زیادشددمنوش زعفرون نبات خوردم وبه سفارش دکترم باخودم بیمارستان بردم واینوبگم تادردت هر۲۰دقیقه نشده نروبیمارستان ویادم رفت بگم من قبل بیمارستان رابطه داشتم وحمام اب گرم رفتم ورسیدم بیمارستان توپ زایمان هم دادن وراحت وسریع زایمان کردم ودردبخیه وبرش رواصلامتوجه نشدم بخصوص که چشمم به دخترم بودکه داشت باچشماش اطراف رونگاه میکردوپرستارهالباس تنش میکردن وبعدزایمان هم اصلادردی نداری عزیزانشاا...راحت زایمان کنی فقط استرسزایمان روسخت میکنه که شیرینی دیدارفرزندت روجایگزینش کن
بهترین تجربه زندگیم بود کیسه ابم پاره شد رفتم بیمارستان چون سرکلاژ بودم نخشو باز کردن برام و بستری شدم ساعت ۴ بعدظهر بستری شدم ۱۰/۳۰ شب زایمان کردم مامای همراه گرفته بودم کلی تو روند زایمان کمکم کرد و عالی بود
ببین درد داره اصن زایمان بدون درد نمیشه اولاش قابل تحمل بود هرچی ب زایمان نزدیک می شد بیشتر می شد تا دکتر اومد و رفتیم تو اتاق زایمان ۲/۳ تا زور زدم بچم دنیا اومد بهترین حس دنیا بود گذاشتنش رو سینم گریه می کرد تو بغلم اروم شد بعد از زایمان هیچ دردی نداشتم اینقدر سبک و راحت بودم حتی دستشویی هم خودم رفتم بدون درد و راحت ب بچم شیر داد پرهیز غذایی نداشتم همه چی میخوردم
رفتم خونه مامانم و سریع ی دوش گرفتم تموم کارای بچمو خودم انجام می دادم اینقدر حالم خوب بود ک اصن انگار نزاییده بودم😂 خلاصه اصلا فکر نمی کردم از پسش بربیام ولی اومدم و اگر هزار بار دیگه برگردم عقب قطعا انتخابم طبیعیه
گفتن این که دردی ازت درمان نمیکنه بیشتربهت استرس میده
توکلت بخداباشه به هیچی هم فکرنکن آرزومیکنم خداخودش برات بهترین هارورقم بزنه
فقط طبیعی زایمان کن. سزارین اورژانسی شدم چنان دردی دارم تو هر حرکت که از دردای طبیعی بدتره. نه میتونم بشینم، نه میتونم راه برم، نه میتونم دراز بکشم. هیچکار نمیتونم بکنم. داغون داغونم
سلام عزیزم. من سه تا طبیعی داشتم که دوتای اولش چون هم پسر بودن هم درشت سختتر بود و سومی رو اصلا نفهمیدم ولی هرسه تاش عالی بود فقط باید موقع انقباضات مخصوصا آخراش خودتم زور بزنی و همکاری کنی نفس عمیق از بینی بده تو از دهان بده بیرون واصلا جیغ و داد نزن هم بی فایده است و شکمت سفت میشه هم ماماها و دکترا کمتر بهت اهمیت میدن. دکترا به مریضی که کمتر جیغ و داد کنه بیشتر میرسن. با کمک دستات موقع زور زدن باسنتو باز کن به باز شدن واژنت کمک میکنه و همزمان زور بزن سر بچه که بیاد همه چی تمومه و اینقدر اینقدر بعدش شیرینه که به هزار برار بیشترم می ارزه یعنی وقتی بچه رو بغلت میزارن اصلا نمیتونم توصیفش کنم بهترین حس دنیاست که فقط یه مامان که طبیعی بوده میفهمتش،
کلاس امادگی زایمان برو از لحاظ روحی اماده میشی
بیمارستان رضوی کلاس میزاره رایگان
عزیزم من زایمان اولم مثل شما ترس داشتم رفتم بیمارستان ۵سانت بودم ساعت ۱شب اینا بود بعد واسم آمپول تو رگی زدن مثل همون اپیدورال درد و کم میکنه والا من ک بعد آمپول رفتم کما اصلا انگاری آنقدر ک گیج شدم و خوابم برد هیچی نفهمیدم فقط یادمه ک آمپول زدن صبح هم ساعت ۹تو بخش ب خودم اومدم دیدم تو بخشم اول اینکه روند زایمان کند میکنه دوم بچمو گیج کرده بود نه گریه میکرد نه شیر میخورد ما فکر میکردیم مشکل داره ک خود دکتر گفت اون آمپول روش تاثیر گذاشته حالا اپیدورال عوارضش کمتر واسه بچه بیشتر واسه مادر ولی تو رگی ب بچه تاثیر میزاره خلاصه ک هیچی از زایمان اولم یادم نیست سر دومی شوهرم اجازه نداد بزنم پسرم ۳۴هفته دنیا اومد دو سانت با کیسه اب پاره رفتم بیمارستان ساعت ۱۲بستری شدم ۴دنیا اومد تا ۲ونیم دردام خیلی کم بود ولی منظم بعد ۲ونیم شدید شد ولی خدا صبر میده کمک میکنه خیلی طاقت فرسا میشه دردا من اخراش آنقدر ب واژنم فشار میومد میترسیدم ببخشید بی ادبی میشه پارگی ایجاد بشه داد میزدم پرستار سر بچه فشار میاره اومدن بردنم تو تخت و چند تا زور برش زدن و دنیا اومد بخیه زدن هیچی از برش و بخیه نفهمیدم بعد بخیه هم شکممو فشار دادن گفتن خون باید خارج بشه عفونت نکنی من فکر میکردم فقط واسه سزارین فشار میدن توکلت ب خدا باشه نترس
تجربه زایمانمو بخون
اصلا ترس نداره خیلی خوبه خدا کمکت میکنه
ببین من سزارین شدم و تجربه ی زایمان طبیعی ندارم. اما اینو بدون که اگه توان طبیعی زایمان کردن و اگر نداری به هیچ وجه ریسک نکن و برو سزارین کن حتماااا
من هیچوقت از انتخابم پشیمون نیستم اگه صدتا بچه هم بیارم باز هم سزارین و انتخاب میکنم❤️
من سعی میکرد ذکر بگم یا زهرا میگفتم ناد علی میخوندم یا علی میگفتم شاید باورت نشه ولی احساس میکردم دردم رو کم میکنه
اگه شرایطش داری آمپول بی دردی اپیدورال بگیر من دیر گرفتم اما واقعا خوبه
سلام عزیزم،استرست طبیعیه
من بچه اولم طبیعی بودم ۵سانت شدم اپیدورال زدم
قبلشم دردش زیاد بود اما خب درد که ترس نداره مثله وقتی هست ک پریودی حالا شدیدترررر
بعد که اپیدورال زد کلا دردام رفت و یکساعته فول شدم و زایمان کردم فقط فشار حس میکردم و دردی نداشتم(البته مدام شارژ میکردن )از برش و بخیم هیچه هیچ نفهمیدمممم کلا ترسش بدتر از خودشه وگرنه چیزی نیست
اصلا استرس نداشته باش عزیزم منم همینطور بودم اصلا فکر نمی کردم که بتونم زایمان کنم ولی از زایمانم خیلی راضیم من 37هفته بودم زایمان کردم درد زیادی نکشیدم خداروشکر من تا رسیدم بیمارستان شوهرم هنوز میخاست برام پرونده تشکیل بده وماما همراه برام بگیره تا برم بستری بشم بهش زنگ زدن که لباس بچه رو بیار خانمت زایمان کرد،😂😂😂😂به همین راحتی تمام استرس های که داشتم الکی بود ایشالا توهم به همین راحتی زایمان کنی
من تجربه نوشتم بخون زایمان اولم بودخیلی راضی بودم
سلام عزیزم بدن هر کس متفاوته، گفتن ما دردی رو دوا نمیکنه، در ضمن از الآن لازم نیست انقدر بهش فکر کنی، وقتی که وقتش بشه شجاع میشی... فقط سعی کن زیاد فعالیت کنی مخصوصا ماه آخر که روی زایمانت به شدت تاثیر داره و خیلی راحت تر میشه
الان از جشن تولد اومدم خیلییییی خوابم میاد
فردا میام تعریف میکنم برات حتما
من بیمارستان جوادالائمه زایمان کردم باخانم دکتر فریده انصاری خیلی راضی بودم هم از بیمارستان هم ازدکترم.اصلا استرس نداشته باش درد های قبلش که طبیعی حین زایمان هم برای برش وبخیه بیحسی میزنن که متوجه نمیشی.
منم طبیعی بودم انقد بهم مسکن زده بودن که کل زایمانم خواب بودم 😅
فقط وقتی موقع زور زدنم بود چشمام باز میشد ناخوآگاه زور میزدم باز میخوابیدم تا وقتی ده سانت شدم بردنم یه اتاق دیگع برا زایمان از برش پرینه ام هیچی نمیفهمی بهت قول میدم
بگن ک بدتر میشی. بهتره نشنوی اصلا.
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.