سلام خوبین خانما
دختر من یه پسر عمو داره که یکسالی از خودش بزرگتره زیاد میاد خونه ما باهم بازی میکنن بعد این پسر هروقت همتا دستشویی داره مثلاً من بهش میگم برو جلو تلوزیفتا همتا بره دستشویی و بیاد چنبار دیدم که میاد یواشکی نگا می‌کنه من هیچوقت نمیزارم برن تو اتاق درو ببندن یا وقتی میبینم صداشون نمیاد زود میرم ببینم چیکار میکنن دیروز ناهار درست میکردم دیدم صداشون نمیاد در اتاق همتا هم بسته است رفتم دیدم رفتن تو تخت همتا دراز کشیدن پتو هم انداختن روشون همتا گفت نیما(اسم پسر عموشه) گفته بریم بخوابیم زودی از تخت بلندشون کردم همتا که هیچی نگفت ولی اون می‌پرسید چرا نباید کنار هم بخوابیم منم گفتم خوب نیس به همتام گفتم اگه کنار نیما بخوابی مریض میشی اصلا نمی‌دونم چطوری با این مسئله برخورد کنم آیا من حساس شدم یا واقعا یه چیزایی می‌دونه اون بچه شوهرمم میگه خیلی حواست بهش باشه اون بیشتر از سنش می‌دونه بنظرتون چیکار کنم

۶ پاسخ

فقط میتونم بگم بچه رو حساس کردی گلم
ببین بجا اینکه بگی برو جلوی تی وی تا همتا بیاد براش توصیح بده ک حریم خصوصیه نباید اینجا باشه همونطور ک خودش میره دستشویی و کسی اونو نباید ببینه
البته این فهم و اگاهی رو باید خود مادر نیماهم بهس بده بلخره بچه اشه میدونه چطور یادش بده بهتره

بچس و کنجکاوه
بنظرم فقط باید حواستو جمع کنی وقتی تنهان
وقتی دیدی خابیدن بگووو وای بچها بیاین ببینین تو کوچه گربه فلان رنگ رد شد یا حواسشون پرت کن از اون کار

خواهر دیروز دیده پسر داداشم رفته رو تحت پیش پسرش دراز کشیده بچه رو خواب کرده شلوارش کشیده پایین همه جاشو دست میزده خواهر میکه گفتم چکار میکنی زودی رفت زیر پتو از ترس پیشو خوابیده بود بیچاره اون۵ ساله این ۴ سال تازه رفته

عزیزم اونا که هنوز چیزی نمیفهمن اتفاقا باید میزاشتین با هم می‌خوابیدن بعد میگفتین منم براتون یه قصه میگم بعدش با هم بریم تو حال بازی کنین . حساسیت نشون ندین گلم از الان.

نباید مستقیم بهشون میگفتین که نباید کنار هم بخوابین یه کم کنارشون میموندی تا بازی کنن بعد به یه بهونه ای مثلا خوراکی از رو تخت بلندشون میکردی بچه ها معصومن کارشون معنی خاصی ندارد

ببخشید این حرف میزنم. دختر تا حالا دیده تو و شوهرت پیش هم بخواین یا پسر عموش شاید دیده مامان و باباش پیش هم خوابیدن

سوال های مرتبط

مامان اهورا مامان اهورا ۳ سالگی
لعنت به پریود و بی اعصابیاش
چند روز مثل سگ شدم. پسرمم رو اعصابمه یک سره کله ش تو گوشی و تلوزیون من باهاش بازی میکنم تا بازیش تموم میشه بدو میره سراغ تلوزیون من گوشی بهش نمیدم گوشی بقیه رو میگیره نمیدونم چه مرگشه با خودش که اصلا بازی نمیکنه
یک ماه بیشتره از پوشک گرفتمش ادرار عین آدمیزاد از همون اول همکاری کرد مدفوع تو دستشویی نمیکرد. یه بار کرد بدش اومد دیدم عق ش گزفت اذیتش نکردم
دیگه با داستان و قصه و کتاب و برات اسباب بازی فلانو میخرم
الان یه هفته س میگه از پی پی بدم نمیاد بانمکه شبیه شکلا نشونش دادم
میگم خوب بدت نمیاد بریم تو دستشویی پی پی کن میگه باشه. باز تا میبینم داره زور میزنه هرچی میگم بریم تو دستشویی برات کتاب میخونم میگه نه. تا پی پی تموم میشه خیالش راحت میشه میگه از فردا تو دستشویی میکنم
یه هفته س همین داستانو داریم
دیوونم کرده امروز تا دیدم داره زور میزنه گفتم بدو دستشویی نیومد و تو شلوارش کرد
منم انقدر از دستش خودمو زدم و انقدر دعواش کردم دستام داره میشکنه گلوم درد گرفته
الانم باهتش قهرم. وقت پریودم اعصاب ندارم
امروز ظهرم نخوابید بسکه تو خونه بازی و فعالیت نمیکنه اصلا خسته نمیشه. انگار یادش رفته بازی کردن با خودش چجوری بوده
منم همون ظهر که نخوابید گفتم اجازه نداری تلوزیون روشن کنی
حالا هی میره ولو میشه اینور اونور من غر نیزنم پاشو بازی کن باز یه ذره بازی میکنه دوباره ولو میشه
مامان پناه خانومی مامان پناه خانومی ۲ سالگی
دوستان من تو شهر غریب هستم
اینجا هیچ دوستی ندارم
غیر یکی از دوستای کلاس اول ابتدایی ک بعد ۲۰ سال دوباره همدیگرو دیدیم و ۲.۳ ساله باهم در ارتباطیم ( ک کاش اونم نبود 😩)
یه پسر داره دو ماه از دختر من بزرگ تره
اینک همسرم از همسر دوستم خوشش نمیاد یه طرف
چن وقته بچه هامون هم اصن باهم نمیسازن
هرچیزی دخترم میگیره اون میخواد و بلعکس
هیچکدوم هم کوتاه نمیان
پسر دوستم برا اینک کوتاه نیاد جیغای بد میکشه ک دخترم از جیغاش میترسه گریه میکنه، چن بار هم گفتم جیغ نزن پناه میترسه ، حتی جلو دوستم گفتم ک متوجه بشه. یا میاد دست دخترمو محکم میکشه فشار میده ب زور بریم بازی کنیم دخترمم بش حساس شده اصن نمیره سمتش
اما خب اونم بچس تو خصلتش مثه اینک اینجوریه
دوس ندارم دخترم بیشتر از این اذیت بشه موندم چجوری رابطمو با دوستم کم تر کنم ک ناراحت نشه ، البته خیلی اوقات به بهونه های مختلف میپیچونمش ک میشه شاید ماهی یکی دوبار همدیگرو ببینیم، دست دوستم باشه میخواد همه اخر هفته ها باهم باشیم 🤦🏻‍♀️
با اوضاع بچه ها اصن همون یه بارمدوس ندارم ببینمشون