۵ پاسخ

کابوس نیست خودخواهی هست که یه بچه رو تنها تو این دنیا ول کنی یقینا خواهر برادر میخواد و به وقتش کچلتون میکنه ان شاءالله 🤭

من از دوران بارداری متنفرم ولی خیلی دوست دارم زیاد بچه داشته باشم

منم همینطور شراره
منم همینطور
🥲🥲🥲🥲

عزیزم بزار دو سالش بشه آجی داداش میخاد نزار تنها بمونه

منم مثه شمافکرمیکردم ولی خودم دوباره باردارشدم

سوال های مرتبط

مامان فسقلی مامان فسقلی ۱۰ ماهگی
طبیعیه که از شنیدن بارداری بقیه انقدر خوشحال میشم؟
از وقتی باردار شدم و پسرم دنیا اومده...با شنیدن بارداری و زامان بقیه انقدر خوشحال میشم انگار خودم زاییدم😀
نیم ساعت پیش خبر شدم دختر فامیلمون که تقریبا عروسی و نامزدی مون باهم بوده بارداره...از اونموقع تو دلم قند اب میشه😍😂
یا هرکی میپرسه بچه داری چجوریه میگم خیلی خوبه...سخته...خستگی داره..ولی خیلی خوبه...
شاید چون دلیلش اینه کسی برای بارداریم خوشحال نشد...یا همه هی بهم‌گفتن بچه میخواستی چیکار...هی گفتن بچه سخته..مراقبت میخواد
ولی خودم هرکیو میبینم بارداره انقدر از قشنگی های بارداری م و بچه داریومیگم که نگو
دختر عموم قصد بارداری داره ولی خانوادش نمیزارن...و خودشم یکم‌میترسه...برا همون هی بامن حرف میزنه و از پسرم عکس میخواد...گاهی متمانش به شوخی میگه نباید بزارم باتو حرف بزنه هواییش میکنی
واقعا چرا اطرافیان از بچه داری ادم رو میترسونن؟
برای من که خیلی خوب بوده..درسته شب بیداری داره...سختی داره..‌گاهی کار هام میمونه...ولی با هر خندش خداروشکر شکر میکنم بابتش
از وقتی پسرم اومده رابطم یا شوهرمم بهتر شده
بیاید کسی رو از بچه داری نترسونیم🥺😍
مامان 🩷و💙 مامان 🩷و💙 ۹ ماهگی
من اینجا ۹۰ تا دوست دارم🤍🙂خدا حفظتون کنه...
خواهرانه و صادقانه بگم
یه مدته
حالم بدجوووور بده
نمیدونم بیخوابیاس
نمیدونم،زردیها و جیغ و داد نوزادم تو خون گیری و بستری شدن های ۱۰ روزه .چ زایمان اول.چه دوم...
دوره لجبازی نورا ...که خیلی بهم سخت گذشت!
خیلی اذیت شدم
یا چی؟؟
نمیدونم...
نمیدونم ریشه تو چی داره؟

اما خداپنو ببخشه😔انقدر عصبی شدم که...
در حال عادی خیلی خوبم!خیلی...!
دلسوز و مهربون
ارام و صبور
اما در ظاهر!!!

از درون آتشی و داغون
خسته و شکسته!

خدایا منو ببخش...علی منو ببخش🥺اما...
اما...
نصفه شبی علی رو از رو حرص فشاااار دادم
دق کردم...

مگه چیکار داشت بچه؟
مگ گناهش چیه؟
ساعت ده نیم‌خوابوندمش دیگه همششش ووول خورده وول خورده.هی پستونک مکیده هی وول خورده...بعدشم... ۱ سرحال بیدار شد و درصورتی ک من انقدر خسته ام و خوابم‌میاد جان ندارم!شیرم کم میشه!
حالا میدونم اون ک تقصیری نداره!
اما چرا نمیتونم خودمو کنترل کنم؟چرا عصبی میشم؟
بچه ها من باید چیکار کنم؟
دیگه فقط زدم زیر هق هق...

کلا اخلاقای بدی دارم!
دسترسی هم ندارم ب یه مشاور و روانشناس خوب!

میدونی....
خودم خیلی خوب میدونم همه چیو
میدونم کجا کارم اشتباس
میدونم گجا باید چکاری کنم!
اما نمیکنم!
نمیدونم چطور بیان کنم!
همش تو ذهنم فکر و خیاله!
ب همه چیز فکر میکنم!
همش عصبی میشم و از کوره در میرم...
دوستای من امیدوارم نظرتون نسبت بهم برنگرده🙂
کمکم کنین...دعا کنین..چون این حالت خیلی بده واسمون😔