سوال های مرتبط

مامان جوجک مامان جوجک ۸ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
۳۸ هفته بودم روز جمعه ۲۶ ۱۲ قرار بود شنبه صبح برم پیش دکترم و تعیین کنه که طبیعی زایمان کنم یا سزارین ساعت ۸ صبح بود که احساس کردم نزدیک یه دیوان آب ازم خارج شد مامانم اینا هم رفته بودن شهرستان نمی‌خواستم نگرانشون کنم به شوهرم گفتم فکر کردم که کیسه آبمه زود رفتم حموم یه دوش گرفتم تا شوهرم اومد عد رفتیم نزدیک‌ترین بیمارستان ساعت ۹:۱۰ بود که ازم تست کیسه آب گرفتن ماما گفت که کیسه آبت پاره شده و هر کاری کردم که بستری نشم و بریم جای دیگه قبول نکردن و گفتن که برای ما مسئولیت داره بستریم کردن برای زایمان طبیعی ساعت ۱۰ صبح بود که بهم آمپول فشار زدن تا غروب که ساعت ۵ بود دکتر اومد و وقتی تستو دید گفت که کیسه آبت پاره نشده تستت منفیه بودم من باز تلاش کردم که از این بیمارستان برم چون چیزای خوبی در موردش نشنیده بودم اما دکتر گفت که آمپول فشارو زدیم الان ۳۸ هفته‌ای و بچه کامله باید زایمان کنی تا اون زمان دو تا آمپول فشار به من زده بودن ولی من هیچ دردی نداشتم
مامان کوچولو مامان کوچولو ۳ ماهگی
دیشب از ساعت ۷ انقباضای منظم داشتم
تصمیمم برای زایمان بیمارستان نیکان بود ولی دیشب گفتم‌اول برم یه بیمارستان نزدیک و ان اس تی بدم اگه منظم بود بیام وسایلمو بردارم و برم نیکان
رفتم بیمارستان الغدیر که ای کاش نمیرفتم
چقد منو ترسوندن چقد محیط بیمارستان ترسناک بود ان اس تی گرفتن و گفتن وقت زایمانه گفتم پس بزارین برم بیمارستان خودم
گفتن بری تو ماشین زایمان میکنی میدونستم فقط میخوان نگهم دارن گفتم بزارین برم من اخه انقد دردی ندارم که نزدیک به دنیاامدن بچه باشه خلاصه نذاشتن و به دکتر گفتن بیاد گف باید معاینت کنم هرچی گفتم نه گف بدون معاینه اجازه خروج نمیدم
راضی شدم که معاینه کنه که لطف کردن و تمام تلاششونو کردن کیسه اب و پاره کنن تا من همونجا موندگار شم واسه زایمان
انقد دردناک بود برام که التماس میکردم و میگفتم تروخدا درش بیار ولم کن
بعد به همسرم گفتن این تو راه میزاد بچه نارسه به ما ربطی نداره اگه به دنیا بیاد که جفتمون رضایت دادیم و امدیم بیرون از اون جای ترسناک

ادامشو تایپیک بعدی میگم