نمیدونم چیکار کنم دردمو ب کی بگم اومدم خودم تو خیابون راه میرم از خفگی
بابام ک تازه ازمایش داده قلبش مشکل داره مامانم ک تا ی ویزی میشه تنگی نفس میگیره نمیتونم تصمیم بگیرم

منم حس میکنم داره بهم خیانت می‌کنه
ولی هیچ وقت گوشیشو ندیدم و نمیزاره ببینم بیس تا رمز براش گذاشته

بچه داری؟
شاغلی؟
بین چه تصمیمی گیر کردی؟

عزیزم من نمیدونم میخوای چه تصمیمی بگیری ولی در آخر اینو بگم اگه یکبار بوده و فقط در حد چت بوده و تاحالا باهاش صحبت نکرده و ندیده و باهم بیرون نرفتن ببخش
ولی سفت و سخت بگیر تا دیگه تکرار نکنه
و مدام بعد چند وقت گوشزد کن

پس بچه ات کجا

عزیزم کمی راه برو بیرون یه کمی حالت رو خوب کن چند روز حرفی نزنید آروم ک شدی تصمیم درست بگیر برای زندگیت

ای خدا چ قدر بد🥲🥲🥲

من ک از زندگی همچیز بریدم خسته خسته

خدا مشکل گشا هس توکل کن ب اون بالای عزیزم

چیشده مگه عزیزم

زندگی پر از بالا و پایینه
گاهی یه باد الکی که میاد یهو آدم می‌ریزه بهم
بهت حق میدم، کمی پیاده روی کن و نفس عمیق بکش.
بهتر شدی برو خونه و به گل پسرت نیگاه کن و ببین که زندگی خیلی قشنگه

چیشده مگه عزیزم

چه تصميمي بگيري؟

حس بی کس کار بودن بهم دست داده