۴ پاسخ

کلا چقدر هزینه بیمارستان شد

من قراره برم آریا سزارین اختیاری راضی بودین از بیمارستان؟

من سینا زایمان کردم چ بد

دکترتون تو آریا کی بوده؟؟

سوال های مرتبط

مامان 🧜‍♀️مانلی🧜‍♀️ مامان 🧜‍♀️مانلی🧜‍♀️ ۵ ماهگی
#تجربه زایمان
(بیمارستان میلاد لاهیجان)
پارت چهارم:واسه پذیرش رفتیم بخش مادر همراه من دو تا خانم باردار دیگه اومده بودن واسه پذیرش که یکیش دکترش دکتر خودم بود و فهمیدم ک دکترم روز عمل من ی عمل دیگه داره،تو بیمارستان اون روز آزمایش خون دادم،نوار قلب دادم و دکتر بیهوشی منو ویزیت کرد و کارام برای شنبه آماده شد از اونجایی ک من آدم معذبی هستم دوست نداشتم با کسی تو ی اتاق باشم واسه همین درخواست اتاق خصوصی دادم و بعد زایمان فهمیدم چقدر کار درستی کردم که اتاق خصوصی گرفتم🥴
خلاصه اون روز کارم تموم شد و اومدم خونه و همچنان استرسی نداشتم و ریلکس بودم که واقعا برام جالب بود این موضوع😳
تو این فاصله ی روزه تا زایمان خانواده همسرم چند بار اومدن پیشم و بهم سر زدن و همش سعی می‌کردن بهم روحیه بدن و میگفتن نه تو دختر قوی هستی خیلی خوب زایمان میکنی و میای فامیلام  و دوستام بهم زنگ میزدن بهم انرژی میدادن و تو راس همه مادرم وپدرم و همسرم بودن که خیلی بهم انگیزه میدادن🙂
مامان دلماه کوچولو🩷 مامان دلماه کوچولو🩷 ۱ ماهگی
سلام من اومدم با تجربه زایمان سزارین اختیاری با دکتر حقی در موسی بن جعفر
پارت اول
اول از همه بهم گفتن ساعت۹پزیرش بیمارستان باشم تا کارای بستریو کردیم رفتم بالا ساعت ۱۰شد بیمارستان بشدت شلوغ بود جوری که تخت نبود بستری بشیم هرکسیو توی بخش های مختلف بستری میکردن تا زمان عملشون برسه منو زایشگاه بستری کردن جایی که طبیعیا درد میکشیدن و زایمان میکردم وقتی رفتم داخل لباس اتاق عمل دادن تنم کردم و هیچی نزاشتن با خودم ببرم از ساعت ۱۰دیگه خونوادمو ندیدم بشدت کلافه شده بودم چون فقط صدایه جیغ میشنیدم توی اون بخش و نمیزاشتن با بیرون ارتباطی بگیرم،بلاخره ساعت یرب به۲ اومدن گفتن میخوان سوند بزارن و برم اتاق عمل با یه نفس عمیق اصلا سوند درد نداشت سوار صندلی چرخدارم کردن و اوردنم بیرون در حدی که صدا بزنن گفتن همراهی مریض درجریان باشید داره میره اتاق عمل تویک نگاهمامانو فقط دیدم و سوار آسانسورم کردن رفتیم اتاق عمل یه اتاق سبز با یه تخت باریک دکتر گفتن اتاق عمل کناریه کارش تموم شه میاد منو رو تخت دراز کردن و مسئول بیهوشی اومد گفتم میخوام بیهوش کامل بشم قبول کرد یکم بعد دکتر حقی اومد با لبخند سلام کرد و گفت اماده ای تا گفتم اره دکتر بیهوشی گف خب خانم دکتر شروع میکنیم بسم الله الرحمان رحیم برگشتم سمتش گفتم من بیهوش نیستم گفت واقعا گفتم اره فقط گوشام داغ شد دیگه هیچی نفهمیدم وقتی چشامو باز کردم توی ریکاوری بودمحدود پنج تا تخت کنار هم همه تازه بهوش اومده بودیم
مامان فاطمه مامان فاطمه ۵ ماهگی
تجربه سزارین

صبح ۷ونیم رفتم بیمارستان واس کارای پذیرش
بعد گفتن برو بوفه ساک زایمان بخر ..داخل ساک لباس و دمپایی و ژیلت و دستمال و ....بود
بعد با اون ساک گفتن برو زایشگاه...رفتم زایشگاه تا امادم کنن واس اتاق عمل
لباس همون کاور ابی واس اتاق عمل پوشیدم بعد انژوکت وصل کرد سوند وصل کرد سرم وصل کرد یکم اونجا موندم تا دکترم اومد اتاق عمل ...منم بردن اتاق عمل
انژوکت خییییییلی درد داشت سوند اصلااااا درد نداشت
برعکس همیشه غصه سوندو میخوردم😂
رفتم اتاق عمل ۳ تا دختر جوون بودن امادم کرد تا دکتر بیهوشی اومد چن تا سوال ازم پرسید بعد بی حسم کرد...همینک‌امپولو زد درازکشیدم پاهام شرو شد ب داغ شدن بعدشم بی حس شد
دکتر اومد و شرو ب کار کرد😍
اتاق عمل خیلی خوش گذشت بیمارستانی ک رفتم اتاق عملش قشنگ بود حس خوب میداد..کلا ۳ تا دختر و یه دکتر اتاق عمل بالا سرم بودن
خیلی اتاق عمل خوش گذشت
وقتی ک داشتن بجرو درمیاوردن یه تکونایی میخوردم ولی خب درد نداشتم
بعد عمل بردنم ریکاوری ۴۵ دیقه اونجا بودم تا خدمه اومد منو برد تو بخش
رفتم تو بخش اومدن بالا سرم شکممو فشارررر دادن 😭😭😭جیغو اشکو ناله و نگم براتون
با فشارهایی ک میداد جونم‌میرفت
بعد اونم دونفر دیگ باز فشار دادن من نمیزاشتم میگفتن فک کردی ما بوی خون دوس داریم بخاطر خودت میکنیم اگ خون بمونه تو بدنت درد داری دیگ کوتاه اومدم و حرفی نزدم
(تو اتاق عمل قبل بی حس شدن بهم‌گفتن اگ پمپ درد میخای الان باید بگی گفتم اره میخام.پمپ دردو حاضر کردن تو ریکاوری بهم وصل کردن)
ادامه تاپیک بعدی....