چند روزی نینیم تکوناش کم شده بود
امروز دیگه طاقت نیاوردم و رفتم ان اس تی دادم
رفتم رو تخت خوابیدم و ماما دستگاه رو ب شکمم وصل کرد و خودش رفت
نگا کردم ب مانیتور کنارم دیدم خطش صافه و اصلا هیچی ثبت نمیشه بعد از چند دقیقه شروع کرد ب ثبت کردن،دوباره قطع شد،دوباره شروع کرد و باز قطع شد واین چرخه تقریبا ۲۰ دقیقه ادامه داشت😑
اون لحظه ها من داشتم از نگرانی سکته میکردم🥺😑😭اخه مانیتور کنارم بود هی میدیدم خطش صاف میشه و دوباره میره بالا
فکر میکردم قلب بچه یه بار میزنه، یه بار نمیزنه،چون بچه هم اصلا تکون نمیخورد
یعنی بدترین لحظات عمرم بود😭😑
هرچی هم ماما رو صدا میکردم جواب نمیداد تا دیگه یهو اومد گفت چرا این اینجوریه و رفت ب یه ماما دیگه نشون بده و یهو چند نفری ریختن تو اتاق و شروع کردن تنظیم دستگاه
به معنای واقعی داشتم پس می‌افتادم💔
تا ماما گفت نگران نباش این دستگاه قاطی کرده و یه ان اس تی دیگه گرفت که خداروشکر،الحمدالله کاملاااااا نرمال بود🥺😭🤲🏻🤲🏻
ولی تا این لحظات گذشت من یه سکته رد دادم.....
خدا برا هیچکسسسسس نیارهههههه

۲۲ پاسخ

خدا لعنتشون کنه با این کاراشون🤨

حتی با گفتنش منم حالم بد شد از استرس ترسیدممم چی کشیدی🥲🥲🥲🥲 اخخ خداروشکر ان اس تی بعدش خوب بود🥺🥺🥺

اخی عزیزم.درکت میکنم
فک کن من چی کشیدم وقتی زایمان کردم پسرم از آب کیسه آب خورده بود و نمیتونست راحت نفس بکشه گریه نمی‌کرد من بلند بلند گریه میکردم خیلی حالم بد بود هرچی میزدن پشتش گریه نمی‌کرد یهو هفت هشت نفر تند اومدن تو اتاق عمل بالا سرش داشتم میمردم. بد ترین روز زندگیم بود بعدش بردنش ان ای سی یو تا چند روز نگهش داشتن.

وای زلیل بشن الهی انقد نگرانت کردن

واسه منم همین اتفاق افتاد سر بچه اولم. دقیقا دستگاه همینجور بود و دکتر گف آن اس تی خیلی بده و باید بستری بشی و زایمان کنی منم رفتم یه بیمارستان دیگه و دوباره از اول آن اس تی گرفتم همچی خوب بود حتی رفتم سونو هم دادم ولی شوهرم چون ترسیده بود گف امشب بیمارستان بخواب فردا سز اختیاری کن 😕منم فرداش سز شدم

این بلا سرمنم اومد واااای
توی بهداشت میگفتن هردفعه بیای صدای قلب بچه رو چک میکنیم..یروز رفتم هی دستگاه رو میذاشت صدای شنیده نمیشدحدود۲۰دقیقه طول کشیده بود
تااینکه همکار مرد اومد دستگاه رو دید گفت خرابه
من بطور واقهی داشتم جون میدادم

چقدر بد بود🥲نمیدونم چرا باید کسی که با خانم باردار سروکار داره اینطوری رفتار کنه🚶‍♀️ما در حالت عادی کلی استرس داریم خودمون

وای عزیزم چقدر بهت سخت گذشته😕😕خدا حفظش کنه

یعنی وقتی وصل کرد چک نکرد ببینه سالمه یا نه.

وای من استرس گرفتم آز پشت گوشی. الهی بگردم. چی کشیدی اونجا

خدارو شکراز بس بی خیرن

وای درک میکنم واسه منم همینجوری شد تو بیمارستان کاشانی رفتم و هرچی میگشتن نمیتونستن صدای قلب بچه رو بزارن و من اون لحظه از بس گریه کردم داشتم غش میکردم 😐تا جابه جا کردن منو یه دستگاه دیگه صدا قلبشو گزاشتن راحت شدم

اینجوری که تو نوشتی منم تا مرز سکته بردی

وای تا آخرش نخونده بودم دستام یخ کردن 😨
بمیرم چه حالی داشتی

عزیزم کجارفتی برا ان اس تی؟!

سلام گلم خوبی خداروشکر صد هزار مرتبه شکر که سالم بوده

خاک تو سرشون.همه کاراشون سرسریه

خداروشکر عزیزم که حالش خوبه، آمین

ای خدا درکت میکنم اون لحظه. عزیزم یه سوال ان اس تی نوار قلب بچه رو میده؟ یا فقط تعداد ضربات؟

الهی عزیزم🥹خداروشکر ک سالم بوده

عزیزدلممم🫂خداروشکر که حال جفتتون خوبه

بمیرم الهیی چ شوکی بهت وارد شده
خداروشکر ب خیر گذشته

سوال های مرتبط

مامان هاکان مامان هاکان روزهای ابتدایی تولد
پارت سه


دیگه من ساعت ده شب بود بستری شدم کلا هر یک ساعت ان اس تی میگرفتن و معاینه میکردن اما خبری نبوددد تا فرداش ساعت 11 صبح یه پرستار اومد بهم یه قرص داد که دردام شروع بشه و شاید دهانه رحمم باز بشه خلاصه گذشت تا ساعت دو بازم هیچ دیگه بهم امپول فشار زدن ساعت سه معاینه کرد و بازم هیچ اما درد داشتم دیگه خانمه نزدیک 20 دقیقه مدام معاینه کرد دهانه رحم 1 سانت شد و کیسه ابمو پاره کرد و اونموقع دردام وحشتناک شدددد و همین جوری هی معاینه و دهانه رحم همون یه سانت موند ساعت 10 شب شد گفتن ماما همراه بگیر سریع یه ماما گرفتیم و اومد معاینه کرد دید بچه خیلی پایینه و دهانه رحم بسته هست بهم مسکن زد و معاینه کرد شاید همه انگشتاش رو کرد داخل و زور زد که دهانه رحم شد 5 سانت من دیگه حالم بد شد بهم دوتا کپسول اکسیژن وصل کردن و ان اس تی که دردام همش رو 99 بود و من دیگه داشتم از بین میرفتم و باز معاینه کرد دهانه رحمم کرد 8 سانت و من دردام بیشتر بیشتر شد و بازم معاینه کرد شدم 10 سانتت دیگه فشارم اومد پایین داشتم از هوش میرفتم ساعت 12:20شب شده بود و دیگه ماما صدا پرستارا زد که بیاین این خانم داره از هوش میره و دهانه رحمشوباز کردم بهم گفتن بچه داره دنیا میاد و بهم چندتا دستگاه وصل کردن وگفتن زور بزن تا میتونی منم اینقدر زور زدممممم تا بچم ساعت 1:15شب دنیا اومد و همون لحظه دردام تماممم شددد و عشقمو بغل گرفتم 😭خیلی درد کشیدم اما ارزششو داشت
مامان ~°boy♡girl°~ مامان ~°boy♡girl°~ ۵ سالگی
شب ساعت ۹ ونیم بود ماما یهو گفت ضربان بچه خوب نیست حاضرشو به دکتر بگم احتمالا ببریمت اتاق عمل سزارین بشی بعد رفت پیش دکتر و اومد اکسیژن وصل کرد بهم و ضربان بچه خوب شد تا ساعت ۱۰ ونیم صبرکردن و بعدش آوردن یه قرص زیر زبانی گذاشت زیر زبونم و گفت کم کم دردات شروع میشه ساعت ۱۱ درد و انقباضام شروع شد ولی خیلی کم بود و با فاصله ده دقیقه یبار بود وکم کم شد پنج دقیقه یه بار ساعت ۱۲ ونیم بود ماما اومد معاینه کرد گفت دو سانت شدی خیلی تعجب کرده بود که دهانه رحم کاملا بسته چجور یهو دوسانت شد ساعت ۱ شب اومد سرم وصل کرد وآمپول فشار رو تزریق کرد گفت کم کم دردات بیشتر میشه دوباره یه ساعت بعدش ساعت ۲ شب اومد گفت ۴ سانت شدی و زنگ زد مامای همراه هم اومد ولی گفت اجازه بده تا اون میاد من یه معاینه تحریکی هم بکنم گفتم باشه انجام داد و نیم ساعت بعدش مامای همراه هم رسید دوباره معاینم کردن و گفتن شدی ۵ سانت و کیسه آبم رو ترکوند و تا اینجا دردام خیلی قابل تحمل بودن تنفسارو همش انجام میدادم دردام کمتر میشد مامای همراه برام ماساژ میداد کمر و شکمم رو با روغن زیتون ماساژ میداد بعد گفت پاشو بریم حموم و اونجاهم دوش آب گرم رو گرفت رو شکمم و حرکتای ورزشی رو انجام میدادیم که یهو گفتم من دستشویی دارم گفت دستشویی نیست سر بچس میخواد بیاد بیرون بریم رو تخت حاضرشو