سلام خانوما. .خسته نباشید از کار خونه یا کار بیرون. لطفا همه بخونن و اظهار نظر بکنن. ممنون میشم.
بیایید کمی راجع به تربیت بچه هامون حرف بزنیم.
نمیدونم چرا هرروز که بزرگتر میشه پسرم با چالش های بزرگتری مواجه میشم.
چقد سخت شده. دوران بارداری ، زایمان ، شیر دهی و ... هرروز که گذشت سخت‌تر شد. الان هم که دغدغه غذا نخوردن و لجباز شدنش.‌پسر من اصلا غذا نمیخوره حتی دست نمیزنه به غذا. خیلی هم لجباز شده اگر به خواستش تن ندی جیغ و گریه....
حالا میدونم از ایم مرحله هم عبور میکنیم اما مراحل بعد بازم سخختره. چیکار کنیم بچه ای با عزت نفس و خودساخته تربیت کنیم من خیلی نگرانم. الان پسرم خیلی وابستست نمیخوام اینجوری بمونه. برا کسایی که از لحاظ مالی میتونن در آینده بچه هاشونو ساپورت کنن شاید مهم نباشه اما منی که نه پس اندازی نه خونه ای هیچی ندارم دلم میخواد پسرم درآینده این مسائل رو درک کنه میخوام مستقل خودساخته با اعتماد به نفس بالا بار بیاد کسی که ایمان داشته باشه به تواناییهاش.
پسرم خیلی باهوشه یه تعدادی از رنگها رو بلده اسم ماشین ها رو بلده. حرف میزنه دلم میسوزه براش.
خواهش میکنم اگر تجربه ای دارید بهم بگید. کتابی می‌شناسید معرفی کنید🙏

۹ پاسخ

عزت نفس و اعتماد بنفس اتفاقا از همین سن شروع میشه عزیزم
فک کن بچه مطمئن که گشنه نیست و به بدن خودش کاملا آگاهی داره و می‌دونه الان میل به غذا نداره من مادر میگم نه تو که متوجه نیستی تو داری غلط فکر می‌کنی با زور غذا میزارم دهنش
بچه میگه من می‌خوام این لباس بپوشم میگم نه من بهتر می‌دونم این رنگ مناسب نیست تو نمیتونی تصمیم بگیری.
بچه میخواد خودش غذا بخوره میگیم نه تو بلد نیستی می‌ریزی زمین خب اینجا هم داریم بهش یاد میدیم نمیتونی از پس خودت بربیایی.
کل روز بچه از مدل صحبت و رفتار ما درس میگیره حتما نباید بشینیم در مورد مسئله‌ی باهاشون صحبت کنیم

بچه ای این ویژگی هارو پیدا میکنه که در اطرافیانش ببینه
ببین منم خیلی نگرانم خیلی از مشاور و روانشناس کودکان مشورت و کمک میگیرم
اما فهمیدم فقط نگران بودن یا اموزش تئوری دادن ب بچه هیییییچ تاثیری نداره
بچه جوری بزرگ میشه که پدر و مادرش رفتار میکنن و من اینو عینن دارم تو رفتار بچه هام میبینم

سختی بچه بزرگ کردنهای الان اینه ک یه بچه و ۱ مادر تنها...... قدیما شاید تربیتشون خوب نبود خیلی ولی اکثرابچه ها همبازی داشتن و ابن جنبه مثبت هم داشته.... با هک بازی میکردن ارتباط میگرفتن خیلی خوب بودش

عزیزم تو اینستاگرام به پیج هوش رستا هست خیلی عالیه...کتاب‌های خیلی خوبی هم داره برای خرید برای هوش بچه ها....اگه جوجه علاقه داره حتما تونستی براش تهیه کن. ی سری بازی های جالب با وسایل ساده تو‌خونه هست ک عالیه.....

هیچی از همون اولم هیچ کاری با بچم نداشتم نه دنبالش افتادم نه برا عذا خوردنش حساس شدم هر کاری دلش خواست کرد نهایت کاری که براش خطرناک بود ی نه میگفتم میرفتم هر چقدم میخواست گریه میکرد برام مهم نبود

عزیزم لجبازی ایناش که خیلی طبیعیه.تو پیجم یه پست گذاشتم کامل در مرودش راهکاراش که روش نمونه صحبت کردم.
دوست داشتی فالو کن پستشو ببین.
چون طولانیه اینجا نمیشه گفت.
arghavan_bagheri01

من پسرم کاملا تقلید میکنه کارای منو و پدرش رو
حتی میبینه باباش شلوار میپوشه میدو شلوارش و بیاره خودشم بپوشه
باباش غذا بخوره اینم میخوره
باباش اگ منو ماساژ بده اونم فورا میاد همون کارو میکنه
خلاصه ما باید روی خودمون کار کنیم
من چند باری بچمو زدم الان اونم منو میزنه حالا باید اینو ترک بدم اول خودمو

منکه از لجبازیاش فقط جیع می کشم کم میارم دیگه از دستم در میره میزنمش واقعا نمی کشم همش غر زر

خیییلی چالش قشنگی بود
تقریبا دو هفتس دارم با لجبازی بیش از حد و بهونه گیری زیااااد دخترم دست و پنجه نرم میکنم دیگه کم اوردم میشینم از شدت عصبانیت گریه میکنم تا یکم اروم شم
خیلیییی رفتاراش بد شده لجباااازی زیاد و بهونه گیریاش

سوال های مرتبط

مامان آرین و عرشیا مامان آرین و عرشیا ۲ سالگی
سلام از طرف یه مادری که تو تاریکی شب و تو خلوت خونه داره شام میخوره و به هفته ای که بهش گذشت فکر میکنه...به هفته ای که پسر کوچولوش بهونه گیر شده بود و هرچی میخواست فقط گریه میکرد..به هفته ای که شوهرش انقد از کار خسته بود که همش بی حوصله بود وقتی میومد خونه...به شبایی که نفسم کم میومد انگار یه چیزی رو سینه م خوابیده بود....به وقتی که دست یکی رو روی پیشونیم حس کردم و فکر کردم شوهرمه اما یهو یادم اومد سرکاره و من تنهام..به اینکه چقدر دوست داشتم برم دو روز خونه مامانم و نشد....حالا من وقتی شوهرمو پسرم خوابن دلم گرفته از اینکه چرا در مقابل گریه های پسرم و بهونه گیریاش صبور نبودم....منی که پسرمو شوهرمو واطرافیانمو خیلی دوست دارم و جونم براشون می‌ره اما یه وقت ناخواسته دلشون رو میشکونم....خدایا منو ببخش بخاطر اون وقتا که دلشون رو شکوندم..دلم میخواد صبح که بیدار شدم خدا بهم یه صبر بده تا دیگه بچه مو دعوانکنم یا عصبی نشم ازش....پسر قشنگم منو بخاطر وقتایی که عصبی میشم ببخش...بخدا من خیلی دوست دارم
مامان حامی مامان حامی ۱ سالگی
مامانایی که تجربه دارید راهنماییم کنید لطفا خیلی داغون وکلافه ام بچم رو هم دارم از شیر روز میگیرم هم شب داغونم دیگه با مشاورش حرف زدم اول گفت شیرشب رو قطع کن البته تو ۷ماهگی قطع نکردم تقریبا ۱۵ماهش بود که شروع کردم به قطع شیر شب از اون وقت تا حالا پسرم بیدار میشه اما خب با هزار بدبختی می‌خوابه اینم بگم شب تا ساعت ۵صبح حداقل دوبار بیدار میشه اما شیر روزش از ۱۸ماهگی شروع کردم به قطع کردن اما موفق نشدم انگاری از وقتی که دارم قطع میکنم حریص تر شده روزها بیشتر شیر میخواد هیج جوره بیشتر وقتا نمیتونم سرشو گرم کنم شبم که از همون وقتی که شروع کردم تا حالا هنوز عادت نکرده بیدار نشه جالبش اینه که شکمش سیر هم باشه بیدار میشه حتی بهش غذا هم میدم نمیخوره وسط بازی یهو یادش میاد شیر باید بخوره دیگه خودمم عصبی وکلافه ام گاهی رفتاری میکنم باهاش که نباید مدام بهم میچسبه توروخدا شما راهکاری دارید به نظرتون چیکار کنم؟اصلا میگم روانشناسش رو عوض کنم شاید اون نظر دیگه ای داشته باشه