۲ پاسخ

کاری نمیشه

من همیشه شبشه پاکن میریزم🤪

سوال های مرتبط

مامان آرمان مامان آرمان ۲ سالگی
مامان گلشید مامان گلشید ۲ سالگی
داستانهای گلشید و آمنه، پارت اول🧏‍♀️👩
غروب رفتیم پارک، خوراکیاشو خورد، حسابی بازی کرد و برگشتیم خونه
اندکی شام خورد و شروع کرد به ریخت و پاش😝
اول صندلیشو وسط پذیرایی گذاشت بعدش نوبت چرخ بازی شد بعد همه ی کش موها رو ریخت وسط، دید ااااااا همین؟؟ هرچی پد آرایشی بود ریخت وسط .. بعد دید حال نمیده همه ی حیووناتشو ریخت وسط دید نه بابا اینم حال نمیده😐 هرچی عروسک بود آورد، چندتا روی مبل بقیه وسط پذیرایی 😖
بعدش رفت لباس نوهاشو آورد و گفت چنده؟؟ گفتم ۵۰ تومن، گفتش بَفَرمایید 🙄 یعنی حالا از من لباس خریده، کارت کشید و رفت، رمز کارتشم ۲ و ۳ هستش😅
خلاصه اینکه دید اصلا نمی چسبه بهش کتاب و مداد رنگیها رو ریخت وسط، هر طرف خونه یه چی ریخته بود🥺 همسر هم روی مبل خوابش برده بود، اومد گفت پوفک، بعدش بستنی، بعدش آدامس و در آخر شیرکائو
دیگه داشت کفرم بالا میومد که گفت آب میخوام براش آب آوردم گفت سیب میخوام بهش سیب دادم که دوباره شیرکائو یادش افتاد و رو زمین خوابید و خودشو میزد زمین😫 بعدش گفت آمنه شونه کنم موهاش😭 گفتم بفرما، موهای منم شونه کرد گفت آمنه آرایش تنم؟؟ گفتم بکن آرایشمم کرد، گفتم بخوابیم یهو زد زیر گریه که نخوابیم بازی کنیم 🤐
زبانم قاصره بخدا، چقد من صبورم آخه 😩 خلاصه اینکه بعد آروم شدنش
مثه یه فرشته کوچولوی قشنگ و دلبر خوابش برد 🥰 فردا صبح هم ساعت ۷.۳۰ پا میشه 😕 و منی که سرکار میرم و آرزوی خواب دارم 🥴
خلاصه خواسم بگم مامانای گل مثل آمنه صبور باشیدددددد 🫠