سلام مامان قشنگا 🌸
امروز ۱۳ روز که من سزارین کردم 🥰 میخوام از روز سزارین و دکترم بگم 😍
من به خواست خودم ۳۰ خرداد ماه پیش مهربونترین دکتر 🩷 رومینا روانبخش 🩷 تو بیمارستان نیکان اقدسیه سزارین شدم
اولین تجربه مادر شدنم بود خیلی میترسیدم حتی کلی ام گریه کردم صبح روز عمل وقتی بردنم بلوک زایمان و اجازه ندادن مامانم بیان همراهم فقط همسرم تا بلوک اومد 🫣 اما برخورد پرسنل و همراهی ماما غلامی کلی اروم کرد منو 😅 من اخرین نفر بودم که رفتم اتاق عمل کل عمل فکر کنم ۴۰ مین شد همه چیز عالی بود دکتر روانبخش مثل همیشه که تو مطب میرفتم پیششون پر از آرامش و انرژی مثبت بودن و یه پسر بوربوری 🤩 بهم هدیه دادن
پسرم ۳/۵۲۰ kg بود با ۵۲ سانت قد همونطور که دکتر روانبخش گفته بود نگرانی برای اون سونوها واقعا الکی بود و اونا فقط احتماله
روز عمل و فردای عمل با یکم ترس و سختی اما شیرین گذشت اومدم خونه دیگه استراحت تعطیل مهمون داشتیم مهمونی رفتم انگار نه انگار عمل کردم 🤭 دست دکتر روانبخش واقعا خوب بود
دو روزه بخیه هامم کشیدم درسته هنوز خونه مامانمم و خونمون نرفتم اما استراحت نمیکنم فقط میترسم کوهیار زیاد بغل کنم و بشورمش
من عاشق دکتر روانبخش و ماما غلامی شدم
بیمارستان نیکانم عالی بود پرسنل مهربون و محیط تمیز
کلا تجربه خیلی خوبی بود 💗

تصویر
۱۶ پاسخ

من ۳۱ خرداد نصف شب بچمو برداشتن

بسلامتی ان شاءالله
شما هم‌مثل من

عزیزم خدا حفظش کنه خداروشکر که زایمانتون خوب بود چه حس مثبتی دادی بهم بعد چند روز بستری تو بیمارستان و دیدن اخبار بد واقعا حالم خوب شد با دیدن عکست، ممنون

الهی شکر دست راستت رو سر من

سلام عزیزم میگم میخواستم درباره سوند و ماساژ رحمی بعد سز بپرسم سوند و بعد بی حسی زدن یا نه؟
و اینکه تو بی حسی شکم و فشار دادن یا ساکشن کردن چطور بود؟؟؟؟

سلام عزیزم بسلامتی ،من میخوام با دکتر روانبخش زایمان کنم دیروز رفتم مطب تاریخ نامه بدن رو بهم گفتن ولی حرفی از مبلغ دستمزد بهم نگفتن به شما خودشون گفتن ؟یا روز نامه بدن گفتن

عزیزم من قرار با دکتر روانبخش سزارین بشم ماساژ رحمی خیلی درد داشت؟ تو بی حسی نبود؟ منو انقد ترسوندن🥲

سلام عزیزم من ۳۱ این ماه وقت دارم پیششون ،اتاق vip بودین؟و میشه بگین هذینه چقدر شد و چقدر خانم دکتر گرفتن ؟

عزیزم مبارک باشه خوندم نوشته بودید که دورسر نی نی اتون تو سونو زیاد تر بوده مال منم ۲هفته اختلاف داره بزرگ تره .کوچولوتون با ظاهر طبیعی بدنیا اومد یا واقعا سرش بزرگه؟😄😍

هزینت چقدر شد؟

عزیزم قدمش پر افتخار باشه برات🥰

چه لباس های بیمارستانت قشنگه لباس های بیمارستان اینجا رنگ‌ صورتی زشته

عزیز مبارکه واسه ماهاهم دعاکن

خدا رو‌شکر دختر الهی همه ی این اتفاقای خوب نصیب ماهم‌بشه

عزیزم مبارکهههه

خداروشکر چه خوب انقدر تجربه خوبی داشتی😍♥️

سوال های مرتبط

مامان دایان 👼🏼💙 مامان دایان 👼🏼💙 ۳ ماهگی
تجربه زایمان من ( سزارین ) پارت سوم
که هر چقدر بازم التماسشون کردم قبول نکردن و مجبور شدم بر کردم خونه که دکترم گفته بود اگه بازم قبول نکنن فردا صبح بستری شو که شیفته خودمه بیام عمل کنم صبح زود پاشدم رفتم برای بستری و بستری شدم ولی بازم بیمارستان گیر داد برای بریچ بودن بچه و دکتر خودم هر چقدر گفت من دیروز سونو کردم و بچه بریچ بود بازم بیمارستان چند دقیقه قبل تشکیل پرونده فرستاد تو خود بیمارستان سونو تا مطمئن باشه که دروغی در کار نیست خلاصه که بازم بریچ بود و رفتم برای عمل که حالا استرس بی حسی کمر و سوند رو داشتم به شدت که درد سوند کمتر از درد سرم بود و درد خاصی نداشت الکی به خودم استرس داده بودم و همچنین تو بی حسی من اصلا هیچی حس نکردم و پرسنل اتاق عمل هم عالی بودن کلی باهام موقع عمل حرف زدن و مشغولم کردن و کلی آهنگ های عالی باز کردن ولی من سختی اتاق عمل رو تو سر درد دیدم که سرم داشت منفجر میشد و یه ربع نکشید که صدای آقا اورهان رو شنیدم و آوردن نشونم دادن
مامان مهوا🌝🌛 مامان مهوا🌝🌛 ۴ ماهگی
پارت دو
همونجا کنار اون پرستار بداخلاق یه بهیار خیلی مهربون همونجا بود که فهمیدم هم سن خودمه ،کلی هم هوامد داشت تو تمام مراحل سونو و اینا دستمو گرفته بود و بهم میگفت نترسم و درد نداره واقعا ازش ممنونم همونجا واسم یه سرم بیزاکول زدن و اس ان تی گرفتن .حدود ساعت نه بود که اومدن منو ببرن اتاق عمل ،خوش شانسی زیادی که داشتم این بود که اون شب فقط من بودم که عمل داشتم و دکترم مریض دیگه ای نداشت و کلا دکتر من صبح ها عمل میکنه و اون شب هم به پرسنل اتاق عمل گفته بود که من اورژانسیم 🫢
توی مسیر اتاق عمل خیلی فضا شاد بود و ماما که باهام بود همون بهیاره همش میگفتن الکی بگو درد دارم و انقدر چهرت بشاش و ضایع نباشه و در کل استرس کمی داشتم...دیگه رسیدیم به در اتاق عمل و لحظه دروغ گفتن بود .دوتا خانوم که بعد فهمیدم یکیشون دکتر بیهوشی بود اومدن حالمو پرسیدم و اینکه درد دارم یا ن پرسیدم که من الکی گفتم اره و اینا.خلاصه رفتم توی اتاق عمل و هنوز نشتی سوند رو داشتم ...روی تخت نشستم که واسم بی حسی بزنن..
بارداری زایمان
مامان ویانا مامان ویانا ۵ ماهگی
سلام‌بعد مدتها اومدم تجربه زایمان سزارین بیمارستان نیکان اقدسیه رو بگم بهتون. چیزای مهم رو میگم بهتون
اصلا نترسید و خیلی ریلکس باشید اصلا عمل سختی نیست
نه آمپول بیحسی ترس داره نه سوند البته دکتر روانبخش توی اتاق عمل بعد بیحسی سوند میذارن ولی توی بلوک زایمان هم دیدم خیلی راحت برای خانمها سوند گذاشتن بدون اینکه یه آخ بگن.
اون بلند شدن بعد عمل هم ساعتش بسته به نظر دکترتون داره من تقریبا ۸ ساعت بعد عمل بلند شدم اصلا هم درد نداشت و سخت نبود
بدون شیاف مسکن ولی با پمپ درد که خیلی راضی بودم
رفتار و عملکرد پرسنل بیمارستان که فوق العاده بود هرچی بگم کم گفتم هیچ کاری رو لازم نیست همراه انجام بده حتی تعویض پوشک بچه.
ساک بیمارستان لازم نیست ببرید خودشون میدن برای مادر و نوزاد. من الکی کلی وسیله بردم فقط برس مو و لوازم آرایشمو استفاده کردم 😂😂
هزینه زایمان فکرکنم زیر ۳۵ تومن شد دستمزد دکترم جدا بود
فقط چون من غذای سبک چندروز خورده بودم دسشوییم نمیومد که نهایتا برام شیاف گذاشتن شکمم کار کرد
فقط مراقبت توی خونه و استراحت داشته باشید چند روز
بنظرم سختترین قسمتش روزای اول شیر دادن بود واقعا وحشتناک بود زخمای سینه من با گریه شیر میدادم و خون میومد سینه هام
ولی خب ادم بچشو میبینه همه چیز یادش میره
انشالله همگی بسلامتی زایمان کنید
و اینکه اگه توان مالی دارید حتما بیمارستان خوبی انتخاب کنید جون ارزششو داره
مامان آرمان مامان آرمان ۲ ماهگی
دوستان خواستم تجربه زایمان سزارین خودم تو بیمارستان آرمان رو باهاتون اشتراک بزارم ، اول اینکه روز زایمانم دوساعت جلوتر گفتن بیا رفتم نیم ساعت نشد پزیرش شدم باهمسرم تا بلوک زایمان رفتیم دگ از اونجا تنها بودم تا ان اس تی و کارای اولیه انجام بشه لباس عمل تنم کردم یه رب قبل عمل برام سوند زدن که اصلا نه درد داشت نه ترس بعد اون تا اتاق عمل حتی تو ریکاوری همراهم بود بردنم اتاق عمل به شدت با تصورم فرق داشت خیلی جدید و عالی بود اصلا سرد نبود تختمو جا به جا کردن کادر اتاق عملش انگار خانوادم بودن کلی باهام گفتن و خندیدن از بی حسی بگم واقعا انگار نیش پشه بود یدونه فقط زدن و فوری هم بی حس شدم اما یکم نفس تنگی و سنگینی قفسه سینه داشتم بعد عمل شروع شد حدودا یه ربع بعد بچم بدنیا اومد اما تو این تایم فشار روی بالای شکم و زیر دنده ها میدادن که یکم اون قسمت اذیت شدم اما بعد بچمو دیدم دگ چیزی حس نگردم بعد عمل بردن ریکاوری ریکاوری هم مثل بخش بود اصلا اون تصوری که از ریکاوری داشتم سرد باشه کسی نباشه نبود بچمم کنارم تو تخت گداشتن رسیدگی عالی داشتن تا اینجا بقیرو تو پارت بعد اضاف میکنم
مامان 💙هامین💙 مامان 💙هامین💙 ۴ ماهگی
#پارت اول تجربه سزارین
سلام خانما اومدم از تجربم از سزارین بگم براتون بعد۱۷روز امروز وقت کردم بیام وتجربمو بگم
من خودم ب شخصه از اون دسته آدمایی بودم که کل ۹ماه ب فکر سزارین بودم وب شدت میترسیدم ولی روزی ک روز سزارینم شد ی آرامش خاص داشتم خیلی آروم بودم و همه اینارو از چشم این میدیدم ک کار خداس این حجم از ریلکس بودن ونترس بودن من وتمام ترسام ب یکباره ریخته شده بود جوری ک من ترسو ک سزارین برام مثل کابوس بود اون روز دوس داشتم اولین نفر برم اتاق عمل و اون روز چیزی ک منو قوی کرده بود شوق دیدن بچم بود ک خیلی حس خوبی بود خیلییی اول از همه صبح ۸صبح رفتم بیمارستان شب قبل عمل رفته بودم زایشگاه و تشکیل پرونده داده بودم وقتی رسیدم بیمارستان بهم لباس دادن انژوکت وصل کردن و ساعت ۹برام سوند وصل کردن سوند برای من یکم دردناک بود چون هم عفونت ادراری داشتم هم ۳ساعت طول کشید که منو بردن اتاق عمل دکترم دیر اومد ولی بازم قابل تحمل بود ساعت ۱۲ صدا زدن رفتم توصف انتظار برای عمل اونجا بعدچن دیقه صدام زدن و وارد اتاق عمل شدم اصلن اتاق عمل ترسناک نبود اصلن روی تخت عمل نشستم گفتن خم شو خم شدم آمپول بی حسیو زدن ک اصلن نفهمیدم نترسین فق تکون نخورین وخودتونو شل بگیرین ادامه پارت بعدی ..
مامان ماهلین مامان ماهلین ۹ ماهگی
تجربه زایمان سزارین

من مریض دکتر قلی پور عزیز بودم خیلی ها گفتن زیر میزی میگیره ولی خیر نمیگیرن، سزارین اختیاری بودم، بیمارستان بابل کلینیک


مامانا من قرار بود پنجشنبه زایمان کنم ولی سشنبه صبح دردام شروع شد رفتیم بیمارستان، خانم دکتر رو تو حیاط بیمارستان دیدم و گفتم ک دردم گرفته و با ارامش و مهربونی خنده کنان دست تو دست رفتیم زایشگاه ک کارای بستریم رسیده بشه 😅
ان اس تی انقباض ثبت کرد و منو راهی اتاق عمل کردن، وقتی وارد اتاق عمل شدم خانم دکتر تو اتاق عمل منتظر بودن و سریع کار هارو شروع کردن
از اول عمل تا اخر عمل خانم دکتر و بقیه پرسنل اتاق عمل با شوخی و خنده اصلا نزاشتن من بترسم یا جو اتاق عمل حالمو بد کنه امپول بی حسی مثل امپول معمولی بود و یهو انگار پام یه برق کوچولو گرف و گرم شد
بی حسی جوریه ک تو احساس میکنی لمست میکنن ولی اصلاااا درد نداری
خیلی حس خوبی بود ارامش گرفته بودم البته اولش یکم ترسیدم ولی بعدش ارام بخش زدن بهم
کلا پنج دقیقع بعد دختر گلم بهم نشون دادن خیلیییییی حس خوبیه خیلییییی کل عمل هم 20 دقیقه طول کشید کل دردی ک یکم کشیدم تو ریکاوری بود تا پمپ درد اثر کنه یک ساعت طول میکشه و اصلا درد غیر قابل تحمل نداشت ولی بیمارستان بابل کلینیک اصلا دوست نداشتم اخلاق پرسنل یکم ضعیفه خوب و بد تو همه جا هست البته ولی نسبت به مهرگان از نظر تمیزی هیچه
هزار بار برم عقب سزارین با دکتر قلی پور عزیز انتخابمه🥹❤😍
مامان 🤱🏻نیلماه مامان 🤱🏻نیلماه ۱۰ ماهگی
پارت ۱:
بچه ها من بلاخره اومدم تجربه سزارینمو بگم
اول اینکه حتما حتما حتما تو انتخاب دکتر دقت کنید،دکتر من عالی بود عالی،
همیشه اونایی که پیشش سز کرده بودن میگفتن دستش سبکه ولی من تا خودم تجربه نکردم متوجه نمیشدم که چی میگن،به شدت حرفه ای،جای بخیه هام گوش شیطون کر حتی معلوم نیس و بخیه جذبی هم زد،

صبح زود رفتیم بیمارستان کارای قبل بستری انجام دادیم،یک سری فرم خودمو همسرم پر کردیم،بیمارستانم نیکان غرب بود که خیلی راضی بودیم،اتاق خصوصی گرفتم،از قبل با آتلیه و دکور بیمارستان هماهنگ کردم،خانواده ی خودمو همسرمو اجازه ندادن بیان بالا فقط منو همسر و پرستاری که از لابی بیمارستان مارو برد بلوک زایمان،بقیه فعلا باید پایین منتظر میموندن،رفتم اونجا لباس های مخصوص دادن تنم کردن،همسرم بیرون بلوک و بخش نشست من داخل بودم و زیر دستگاه ان اس تی ،یه نیمساعت ۴۰ دقیقه بعد پرستار ویلچر اورد نشستم روی ویلچر و با همسرمو پرستار رفتیم طبقه ی بالتر که اتاقای عمل بود،همسرم تا داخل اتاق انتظار اناق عمل اومد خداحافظی کردیمو من رفتم داخل،🥹