۲۶ پاسخ

خودووو ناناز طلا

ماشالله

اییی خوووداااا نگااا فرشتههه ی نازوووو🥺😍🦋♥️

ای جونم چقدر نازه ماشاالله بهش😍😍

رووود قلبم خدا حفظش کنه💋😘🫀

اخی عزیزم چ نازه

ای جونمممم،خخداااا😍🥰🥰

وای خوووودا چه نازع 🥰😘
خداحفظش کنه عزیزم 🧿🧿🧿

خدا حفظش کنه قرتی خانم رو🥰😍😘❤️

خدا ببخشه بهت🥰🧿

نااااازییی

وای خدا ناناز
خدا حفظش کنه😘😘😘

عزیزم خداحفظش کنه🥹

چقد شبیه پسر منه گل دخترتون ماشالا 🧿😍

قرتی خانووووم

نمکدون ببین😍
چشم بد ازش دور

این دختر من نیس؟🥹

ماشاءالله خدا حفظش کنه خدا واست نگهش داره🥰😍

ای جونم ماشالله بهش

ماشالله خداحفظش كنه☺️💋💚

ای جانم خدا حفظش کنه

ای خداااا😍😍😍ماشاالله جوجه طلایی قشنگم😘😘😘

ماشالله ب دخترتون خیلی خوشگله🥰😘

درخاست بده

اینو بفرس بیاد من یه دل سیر بخورمش 😘😘😘😘😘

دخترتت کپ دختر منهه

لباسشو چندخریدی

سوال های مرتبط

مامان حامی مامان حامی ۱۱ ماهگی
فرزندم، دلبندم ،عزیزتر از جانم

از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری.
به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی.
این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی.
هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم.
روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...
امشب یک دل سیر گریه کردم.
امشب با همین فکر ها تو را در آغوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...
تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه...
روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد....
روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد.