سلام

هفته پیش که داشتیم میرفتیم پارک
پشت چراغ قرمز یه راننده موتور خون دماغ شد ما خیلی نزدیکش بودیم و بسته دستمالو دادیم بهش
بنده خدا خیلی اذیت شد تا تونست بند بیاره خونشو
امروز بعد از گذشت تقریباً ۱۱ روز راد بعد از صبحونه کلی دستمال از بسته درآورد
و شروع کرد بینیشو محکم پاک کردن
دیگه بینی بیچاره داشت کبود میشد بهش گفتم چی شده مامان
هی میگفت اوخو داله
منم گفتم نه نداره تمیزه تمیزه
و انگاری یهو یادش بیاد ادامه جریانو دستمال کرد تو بینیش و سرشو گرفت بالا و به راه رفتنش ادامه داد
میخوام اینو بگم که خیلی رفتارا از پدر و مادر نیست ممکنه رهگذری که تو خیابون هست یا فردی که داخل مهمونی میبینینش و … همونطور که شما تأثیرگذارید به عنوان والدین محیط هم تأثیر خودشو بشدت میزاره
پس هیچوقت نگران این نباشید که منو باباش اصلا با صدای بلند حرف نمیزنیم، اصلا تا حالا پرخاشگری ندیده از ما اما میزنه مو میکشه و … اینا میتونه از محیطه بیرون باشه
به جای نگرانی برای رفتار اون بچه عکس العمل درست رو ما انجام بدیم تا یاد بگیره اگر بیرون رفتاری دید چطور برخورد کنه


🤯🤯🤯وااای که چقدر زمان میبره این رفتارا از سرشون بیوفته

تصویر
۸ پاسخ

دقیقا درسته

افرین موافقم
بچه فقط تو خونه نیست ک
دوست اشنا فامیل
پدر بزرگ مادر بزرگ و غیره همه تاثیر گذارند
مثلا منو پدر شاهان خیلی مراقبیم ک چی میگیم
ولی بابای من یبار از دهنش در اومد گفت پشه ی بیشور تو رو نیش زد الان دوهفتس به همه میگه بیشور 😆😬🙄

سلام دقیقا درست و علمی....

بله تربیت و اخلاق فقط از ما یاد نمیگیره بلکه از بیرون و اطرافیان هم تاثیر گذاره

بله درسته، تازه اینها فقط دوسالشونه، اگه بچه مهد بره مدرسه بره کلی چیزا و رفتارای جدید یاد میگیره.
بهتره واقع بین باشیم و فقط نقش خودمونو فارغ از نتیجه به درستی انجام بدیم چون بچه‌ها بالاخره تاثیر میگیرن

بله دیگه دختر من از دیروز تاحالا همه اسباب بازیهاش و وسایل خونه و خوراکی هارو بیمه کرده،چون باخواهرم رفته بود واسه بیمه ماشین...دفتر ومداد میاره میگه عکس گرفتم ان زا ان زا ان زا ،منظورش امضا،

پسر من که فقط از من تقلید میکنه .مثلا موچین برمی‌داره اینه دیت دیگش زیر ابروش میکشه 😄😄😄یا خونه ریخت پاش بلند غر میزنه سر باباش یعنی فقط ازم تقلید میکنه این پسر

یه دستگاه ثبت و‌ضبط تو مغزشون دارن فسقلیا پسر من که شب تا صبح داره خواب میبینه و تو خواب حرف میزنه

سوال های مرتبط

مامان راد مامان راد ۲ سالگی
سلام
چند روزه یه مهمون کوچولو داریم
ایشون از راد ۴ ماه بزرگترن
و برای مامانش یه مشکلی پیش اومده که قرار شده چند روز از ساعت ۷:۳۰ صبح تا ۷:۳۰ شب پیش ما باشه
علاوه بر اینکه خیلی خیلی کم غذاست و در حد یه لیوان آب در طول شبانه روزه و هیچ تنقلاتی مصرف نمی‌کنه
یبوست مزمن هم داره، و داروهای قوی مصرف میکنه
وقتی مامانش داشت هماهنگ باهام میکرد گفت پوشک میارم براش اما چون یبوست داره میدونم لازمت نمیشه
و اینکه فقط و فقط ممکنه چایی بخوره اونم در حده دو سه قاشق
خلاصه که روز اول بدونه صبحونه و ناهار شروع کرد که دیگه ساعتای ۲ بعدازظهر شد داشتم کلافه میشدم که هیچی نمیخوره بردمشون تویه تراس تا ماشیناشونو بشورن و آب بازی کنند یه لحظه به ذهنم رسید ذرت تو مکرو بزارمو حسابی جاتون خالی بهش کره و نمک زدم
باورتون نمیشه که دو تا ذرت کاملو خورد
تا شب که مامانش اومدو بردش
فرداش هم همینطور شروع شد و ساعت یه رب ۱۱ بود که خوابوندمشون و نیم ساعت بعدش از صدای نفخش و دل دردش بیدار شد، بغلش کردم از بوییکه میداد فهمیدم پی‌پی کرده بعد از ۷ روز
بهش تبریک گفتمو شستمشو کلی لالایی خوندم تا خوابید
ناهار براشون خورش مرغ‌آلو پختم

بقیه‌اشو تو کامنت میگم
مامان آرتا😍🥰 مامان آرتا😍🥰 ۲ سالگی
مامان یارا مامان یارا ۳ سالگی
سلام مامانا من هم می‌خوام تجربه از پوشک گرفتن پسرمو باهاتون در میون بزارم.. اوایل خیلی تشویقش می‌کردم می‌گفتم مامان داره میره دستشویی چقدر خوبه راحت میشیم وای چقدر خوبه پوشک نمی‌بندیم بابا داره میره دستشویی.... تا مدت‌ها همینجور بود یعنی فقط می‌گفتم بعد از دو یا سه ماه اومدم شورت آموزشی پاش کردم و دیدم براش خیلی فرقی با پوشک نداره و توش جیش می‌کنه.. دیگه قید پاکی دور وبرو زدم و از یک روز صبح که بیدار شد فقط یک شورت پنبه‌ای و یک شلوار پاش کردم و بهش گفتم � دیگه مثل بزرگا پوشکش نمی‌کنم و باید بره روی صندلی جیش کنه و صندلیشو هم گذاشتم داخل آشپزخونه چون بدون فرش بود و برای شستنش راحت‌تر بودم... چون خونه ما کوچیکه هرجا بود خودشو زود می‌رسوند به قصریش و خیلی ذوق داشت کارشو همون جا می‌کرد روز اول ۳ یا ۴ دفعه اشتباه پیش اومد ولی روز دوم کمتر شد روز سوم همینطور کمتر... تا جایی که الان �تی که دستشویی داره خودش کامل میگه یا اگر پیپی داره می‌دونه فرقشو با دستشویی و اگر بیرون باشیم بگه دستشویی دارم اگر بهش بگم خودتو محکم نگه دار تا برسیم دستشویی اینو متوجه می‌شه خدا را شکر از چیزی که فکر می‌کردم راحت‌تر شد
مامان راد مامان راد ۲ سالگی
امروز صبر وحوصله‌ام زیاد بود

و نسبت به رفتارهای عجیبی که راد تویه این دو سه روزه می‌کنه
خیلی تونستم خودمو کنترل کنم

خدا به داد هممون برسه🤯🤯🤯
فقط میشه خواست که خدایا به من صبر بده یه صبر عظیم

امروز چنان زانوش خورد تو چشمم که تا چند دقیقه چشممو باز نکردم گفتم ممکنه خونریزی، پاره‌گی، جابه‌جایی تخم چشمی چیزی داشته باشم

فقط برای چند دقیقه چشممو گرفته بودمو نه صدایی نه حرفی

راد که داشت بازیشو ادامه میدادو از سرو کولم بالا میرفت

آرنجی که میرفت تو سینه‌امو نوک انگشتایه پایی بود که از کشاله پا رد میشد و …
ضربه‌هاییکه به سر و صورت میخورد

تنها چیزیکه اون لحظه به ذهنم رسید

این بود که مامان برو با دستای قشنگت از نردبومت برو بالا

رفت و منم کوبیده و له پاشدم ببینم چه به سرم اومده

که خدارو شکر چیزی نبود
🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
ولی درد داشت حسابی

بماند که بعدش خونه رو تمیز کرده بودمو رفتم برای راد شیر آماده کردم برای خودم شیر قهوه به خودم گفتم آخیش تموم شد و چه حسه خوبی دارم

حالا بعدش میریم با هم نقاشی میکشیمو شیرشو میدم که یهو کله‌پا شدن رادو دیدم و شکسته شدن شیشه عسلی
صدای جیغه منو …
ترسیدن راد و گریه عزیزه دلم

خدایا به همه مادرا صبر بده تا بتونیم تویه آرامش و با شادی بچه‌هامونو بزرگ کنیم
ما که این سختیو داریم به جونو دل میکشیم این سختی رو همراه با آرامشی شیرین کن❤️❤️🙏🏼🙏🏼