من امروز روز خیلی مفیدی داشتم
به همه کارام رسیدم و صب ک پسرم خوابید حتی شامم اماده کردم چیزاشو ک راحت باشم. ظرف و لباس و همه رو هم شستم
خونه رو جارو زدم مرتب کردم پسرمو بردم حمام کلی هم باهاش بازی کردم و توی تایم چرت عصرانش حتی کتابم خوندم
انقد راضی بودم از خودم که گفتم هرجوریه باید جمع و جور کنم که فردا هم بتونم مث امروز باشم و برای خودم وقت داشته باشم. کارای ناهار فردا رو کردم و برنجمم خیس کردم و گفتم ایرمان بخوابه میخوام بشینم کتابمو تموم کنم چایی بخورم و چیزایی که توی کتابه یاد گرفتمو بیام اینجا برای شما هم بگم
اما...
این وروجکا کلا غیر قابل پیش بینین و امشب نمیدونم چراااا
برای خوابیدنش به قدری اذیت کرد که خدا میدونه
و بنده همین نیم ساعت پیش فقط داشتم گریه میکردم
حس میکردم هیچکس نمیتونه حال الانمو درک کنه
درضمن سردردم گرفتم
و دیگه اینکه به جای کتاب و چایی هم قرص مسکن خوردم

اینارو گفتم که بدونید برنامه ریزی با بچه خیلی سخته
و اگه هیچی رو روال پیش نمیره به خودتون خورده نگیرید
نباید همیشه از خودمون انتظار نظم داشته باشیم
و درنهایت
بنظرم کلا زندگی به دو قسمت تقسیم میشه
قبل از بچه دار شدن
بعد از بچه دار شدن
!!!
و منی که امشب عمیقا دلم واسه اون قسمت اول تنگ شد...

(:

😢فقط منم که حس غیرمفید بودن وبی ارزشی گرفتتم من باوجود بچم هروز نوددرصداینکارا رومیکنم اماچون نمیتونم برم سرکار برم یه کلاس یاباشگاهی چیزی هرروز افسرده ترازدیروز میشم ازاینک شغلی ندارم توخونه نشستم تموم خرج زندگی باهمسرمه ازخودم بیزارم

سلام عزیزم درخواست دوستی بدید لطفا درخواستم پره ممنونم

من هم باوجود دوتا کوچولو پشت سرهم بی نهایت خسته ام دلم یه آرامش چند ساعته بدون دغدغه بچه ها میخواد ولی متاسفانه امکانش نیست ومن هرروز خسته تر از دیروز میشم حس مادر ناکافی وبد رو بیشتر تجربه میکنم😞😞

خسته نباشی عزیزم
واقعاً که بچه ها غیر قابل پیش بینی هستن
دختر منم امشب برای خوابش واقعا اذیت کرد تا میذاشتم روپام یا زمین گریه میکرد
میگفت بغلم کن راه ببر یا بذار بازی کنم در صورتی که خوابش میومدها نمیدونم چش شده بود
و همه مامانا فکر کنم برای قسمت اول زندگی دلشون تنگ شده باشه از جمله خودم🥹

منم خییلی دللللتنگم😭😭😭😴😴😴

هرروز اینجور تکرار کنی بدنت کم میاره
هفته ای یک یا دوبار

و‌منی ک کمدارو ریختم وسط اتاق همه لباسارو دونه دونه بشورم اتو کنم بذارم سر جاش،قبل بارداری شاغل بودم از اون موقع دلم میخواس سر و سامونی بدم لباسارو ک الان فرصت شده و فک کنم یک هفته زمان ببره با وجود فسقلیم ولی همین ک استارتش زده شده خدارو شکر

دمت گرم و حسابی خسته و درمونده نباشی
من امروز روز میانگینی داشتم نه خیلی پرفکت نه بد البته ک سردرد داشتم ب حدی ک ۳ تا ژلوفن خوردم یه نوافن و فک کنم معده‌م ب فنا رفت اما خب از شدت درد تهوع و تب‌ولرز گرفتم.
از شانس بد آروکو هم افتاد رو مود اذیت، ۱۲ خوابید و ۱۲/۳۰ پاشد و تا الان بیداره هم مجدد درخواست غذا داشت هم پی‌پی کرد. همچنان باهم دست ب یقه‌ایم تا ببینم کی میخوابه😅

اخ گفتی دقیقا همینطوره منم یه روزایی انقد همه چی رو نظم پیش میره ک خوشحال میشم میگم از فردا دیگ همینه بعد میبینم همون شب پسرم دهنمو سرویس میکنه تا بخوابه و ۰۰۰دویاره من فرداش یه ادم خسته بی حوصله ام😏🥺

این عکس چیه 🤔

به به چه روز مفیدی😍🥹خیلی ام عالی