۸ پاسخ

ریدم دهن همچین مردایی وحشی شدن مردا اصن زن و بچه حالیشون نیس خرن نمیگن بچه میترسه خیر ندیده ها

بچتون خوب شد؟؟؟

سلام خوبید
لک های سفید بدن کوچولوتون خوب شد،؟

عزیزم از این موضوع زود نگذر با خانواده ات صحبت کن با شوهرت حرف بزنن همچین کاری دیگه نکن اگه می تونی با شوهرت پیش مشاور برو مشکل زندگیتو حل کن الان بچه ات کوچیک یادش نمی مونه چند ماه دیگه بیشتر متوجه میشه تو روح روانش تاثیر می زاره

الهی خیر نبینن اینجور مردا ،هفته ی پیش منو شوهرمم هم دعوای بذی کردیم بچه ترسید بعد ب من گفت حیف اسم مادر ک روی تو باشه

خدا خیر نده همچین مردایی رو

درکت میکنم گلم خیلی سخته؛ هیچ موقع باید پیش بچه همچین اتفاقایی نیفته ولی بحث و دعوا که دست خود آدم نیست اما کنترل کردنش دست خود آدمه
کاش وقتی بچه بغلت بود تو یکم مراعات میکردی کار به اینجاها نمی‌کشید
طفلی بچه ترسیده؛ سعی کن بغلش کنی زود زود بوسش کنی بلکه یادش بره
الکی خودتم ناراحت نکن گلم توهم نمی‌خواستی اینجوری بشه که؛ اتفاقیه که افتاده
ولی یکم با همسرت سرسنگینی کن دیگه تکرار نکنه کارشو

منم امروز ی دعوای بدی کردم تایپک قبلیم نوشتم از ماشین پرتم کرد پایین بچه رو برداشتم رفتم تند تند بچم منو محکم گرفته بود میترسید الهی بمیرم برا بچم 😔

سوال های مرتبط

مامان آدرین♡ مامان آدرین♡ ۱۲ ماهگی
آدرین انقدر این روزا اذیت میکنه گریه میکنه نمیخوابه شیر نمیخوره عصبی شدم
دیشب سرش دادم بعدش بغلش کردم کلی گریه کردم به خودم فوش دادم 😔
وقتی دعواش کردم یاد روزی افتادم که وقتی بدنیا اومده بود چون بالا میاورد،تو بخش نوزادان بود توی تخت با ۳بچه یجا بود من رفتم ببینمش دیدم بچم خوابیده، بچه ای کنارش بود گریه میکرد با دستش میزد تو صورت آدرین منم گریه ام گرفت با پرستار میگفتم این بچه با دستش میزنه تو صورت پسرم😭 اونا میخندیدن میگفتن نترس دردش نمیاد گفتم ن دردش میاد بچم گناه داره 😔یکیشون گفت خب بغلش کن من گریه کردم گفتم میترسم از دستم بیفته اخه خیلی ضعیف بود همش ۲کیلو بود خودمم چون سزارین بودم خم بودم جون نداشتم ،همش حسرت میخورم کاش اون لحظه نمیترسیدم میتونستم بغلش کنم فقط تونستم یکم از اون بچه فاصله بدمش 😭 اونموقع بخاطر اینکه اون بچه میزد تو صورتش کلی غصه خوردم و گریه کردم حالا الان دعواش میکنم😭
نمیدونم چشه فقط از خدا میخوام زودتر خوب بشه و منم صبور تر بشم😔بمیرم برات قشنگم😭