۹ پاسخ

خیلی سخت و وحشتناک😪
تا دو ماه بخیه داشتم و اذیت بودم...

من ۱۸ ساعت درد کشیدم خیلی وحشتناک کیسه ابمم خودشون پاره کردن بدون امپول فشار به طور منظم هر۳۰ ثانیه جیغ میکشیدم از درد بی حسی گرفتم ولی فایده نداشت اخرشم اپیدورال زدن برام یکم بهتر شد ولی بازهم درد رحمی داشتم با اینکه ماما همراه هم دائم ماساژ و ورزشم میداد وای خیلی بد بود ولی لحظه ایی که ماهان و گذاشتن رو سینم همش یادم رفت🥺🫀

خیلی بد بود التماسشون میکردم سزارینم کنن ولی نکردن بعدشم تا دوماه بخیه و لکه بینی داشتم الانم گوشت اضافه آوردم وای بخیه هام هنوز بعضی مواقع درد میگیره

من طبیعی بودم،ولی زایمان راحتی داشتم درد کمی هم داشتم..چون ازهفته۳۴پیاده روی و ورزش های مخصوص بارداری انجام دادم حین دردتکنیک تنفسی انجام دادم بچه اولم بودحدود۴ساعت طول کشید از درد تازایمان

من طبیعی بودم وحشتناک بودمرگمودیدم بعدشم افسردگی گرفتم تایه مدت فقط کارم گریه بودتامرزطلاقم رفتم

من ۷ سانت و نیم باز شدم ۵ ساعته بچه بدنیا اومد. ولی جیغا میکشیدم ک شوهرم پشت در وایساده بود اشکش در اومده بود . هنوزم میگه تو چقد درد داشتی ک اونجوری بیمارستانو گذاشته بودی روو سرت😥

من دو روز سرم فشار بهم وصل بود دهانه رحمم باز نمیشد انقد آرزوی مرگ میکردم که خدا فقط میدونه دیگه وقتی کیسه آبم پاره کردن سه ساعت بعدش زاییدم تو اون سه ساعت هم ازبس قبلش درد کشیده بودم پوستم کلفت شده بود.وقتی زایمان کردم باورم نمیشد بلاخره تموم شده فقط تا یک هفته بعدش ناخودآگاه فقط گریه میکردم تا میخوابیدم کابوس میدیدم شاید کابوسام تا یک ماه طول کشید خیلی برای من سخت تموم شد

😂😂😂منم ۶سانت درحال بیهوشی بودم ک بردنم اورژانسی کامل بیهوشم کردن😂 داشتم میمردم طبیعی

من طبیعی بودم
خیلی درد داره

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق ۷ ماهگی
#خاطره🤭
من تا اخر بارداری همش هی فکر میکردم که زایمانم چجوری باشه خودم سزارین دوست داشتم ولی از حرفای بقیه میترسیدم
یکی میگفت سزارین خیلییی خوبه یکی میگفت طبیعی خوبه خودت از فرداش پا میشی خیلی راحتی کارتو خودت میکنی
چون منم بخاطر دلایلی خونه مادرشوهرم افتاده بوده بعد زایمان مادرشوهرم همش میگفت طبیعی خیلی خوبه و من تا اخر به هیچکس نگفتم قطعی انتخابم چیه ولی به همسرم همش میگفتم من میترسم از زایمان طبیعی حتی بهش فکرم میکردم گریم میگرفتانقد ترس داشتم
بلاخره روز زایمان شد و خوش و خرم رفتم زایمان کردم خداروشکر خیلی زایمان خوبیم داشتم از بیمارستان که اومدم خونه حالمم خوب بود بلند میشدم کارایی ک خودم باید انجام میدادمو راحت انجام میدادم
روز سوم که دخترمو میخواستیم ببریم چکاب برای زردی با مامانم اینا خودمم رفتم دلم طاقت نیاورد حتی تا همسرم کارش تموم شه بیاد دنبالمون من توی خیابون دنبال شیرخشک هم گشتم کلی داروخونه رفتم پرسیدم ک نداشتن🥺 و یه مسیر طولانی رو پیاده روی کردم
الان ک فک میکنم میگم چقد من پوست کلفت بودم 🤣🤣 تو گرماااا با بخیه دنبال شیرخشک بودم
مامان عشق مادر مامان عشق مادر ۷ ماهگی
اومدم بعد ۵ ماه تجربه زایمانم رو بنویسم شاید بدرد یکی خورد🥰

تجربه زایمان طبیعی...پارت یک
من زایمان اولم طبیعی بود و بعد زایمان خوب بودم و خداروشکر مشکلی نداشتم ولی فقط چون بعدش شقاق مقعد برام ایجاد شد و دیگه خوب نشد تصمیم داشتم بعدی رو سزارین کنم.همش میترسیدم با زور توی زایمان طبیعی بدتر بشم و از اینی که هستم داغونتر بشم.خلاصه هفته های آخر که به دکتر زنلنم گفتم جریانو صاف تو چشام نگاه کرد و گفت به هیچ وجه تو رو سزارین نمیکنم 😅😅گفت اولی رو طبیعی اوردی اینم راحت میزایی.خلاصه که تو دلمو خالی کرد.ولی با همین روال و اینکه کدوم زایمانو انتخاب کنم روزامو سپری کردم تا نزدیک ۳۴ هفته بود سونوی آخرم رو که رفتم گفت اوووه ماشالله بچه ام درشته🫠🫠اینو که گفت فکر و خیالای من بیشتر شد.با خودم گفتم وزن زیاد و مشکل مقعدم حتما برام اذیت کننده میشه.با اینحال اینبار رفتم پیش جراح داخلی که اون نامه بده دکترم که عمل کنه و طبیعی نیارم.ایشونم همین که مقعد مبارک رو معاینه کرد گفت پاشو خودتو جمع کن این مشکلی ایجاد نمیکنه برات😅🫠