سوال های مرتبط

مامان آروین و آرتین مامان آروین و آرتین ۲ سالگی
تجربه زایمان طبیعی در 39هفته
اول اینکه ماما خصوصی گرفته بودم. تحت نظرش بودم ورزش قرص و معاینه همه چیز خدا رو شکر ب خوبی بود قبل 39هفته دو بار معاینه شده بودم و یکبار ی سانت بودم و بار و دوم دو سانت
2مهر که رفتم برای معاینه سوم همون روز نیم ساعت پیاده روی کرده بودم رسیدم خونه حالت تهوع داشتم ناهار نذاشتم دراز کشیدم خوابیدم همسرم ک اومدم گفتم اصلا صداتون در نیاد حالم بده فقط میخام بخوابم خوابیدم و8شب رفتم دکتر برای معاینه معاینه کرد و گفت همون دو سانته اگه بخایی 4شنبه با آمپول فشاربستری کنم
بعدش منم قبول کردم برگشتیم خونه ساعت 1شب رفتم دستشویی و لخته خون ازم اومد رفتم بیمارستان و دکترم اومد و بستری شدم تا9صبح دردهای ریز خودم بود بعدش دکتر گفت صلاح میدونید سرم فشار بزنم و کیسه آبتو پاره کنم زد و پاره کرد😀خورده خورده دردهام زیاد شد و بعد با 6شکم درد زیاد زایمان کردم خیلی از زایمان اولم راحتر بود خیلی خدا رو شکر میکنم ک مامابود و خیلی کمک کرد نیم ساعت آخر فقط درد کشیدم تجربه زایمان خوبی بود کاش برای اولین هم جور میشد ماما میومد بالا سرم
والبته مامانم تا آخر پیشم بود و فقط20دیقه رفت بیرون ک کارهای عمل تموم شه و بعد اومد
انشالله قسمت همه زایمان راحت و خوب
مامان میران مامان میران ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
دیروز پنجشنبه حدودای ساعت یک بعدظهر بود یه دل درد خفیف داشتم میگرفت ول میکرد گفتم برم بیمارستان ان اس تی بدم خیالم راحت بشه چون دکتر بهم گفته بود اگ تاجمعه زایمان نکردی باید شنبه بستری بشی چون شنبه ۴۱هفته میشدم خلاصه ک دیروز ان اس تی دادم معاینه کردن یک سانت و نیم بودم این یک سانت رو من از هفته ۳۷ بودم تا ۴۰ هفته و پنج روز اصلا دهانه رحمم باز نشده بود بااین ک کلی ورزش و ماساژو اینا انجام میدادم برگشتم خونه تقریبا از بیمارستان تا خونه نیم ساعت راه رفتم خونه حس کردم بازم درد دارم گرفتم خابیدم زیاد توجه نکردم دوباره از دل درد بیدار شدم تا ساعت یک شب حس کردم که طبیعی حدود ساعت دو اینا بود دردم بیشتر شده بود باهمسرم رفتم بیمارستان معاینه کرد بازم گفت تعقیری نکردی 😐همون یک سانته برو دردت گرفت بیا بااین ک من دردام منظم بود و درد زایمان بود ولی خب دهانه رحم باز نبود خلاصه رفتم خونه دوباره حدودای ساعت سه و نیم بود که رسیده بودم خونه دردام انقدری زیاد شده بود ک فقط دور خودم میپیچیدم و گریه میکردم
مامان النا مامان النا ۵ ماهگی
با سلام تجربه زایمان طبیعی من در بیمارستان کسری کرج
من روز ۱۴۰۳/۳/۷ چهل هفته حاملگی ام تموم شد
و دکتری که زیر نظرش بودم با من تماس گرفت و گفت برو بیمارستان پذیرش شو
منم ساعت ۶ عصر رفتم بیمارستان با اینکه هیچ علاعم زایمانی نداشتم
و اصلا امیدوار نبودم که زایمان کنم
ولی دکتر وقتی آخرین سونوگرافی من رو دید و فهمیده بچه رسیده و احتمال پی پی کردن توی شکم من هست
گفت با آمپول فشار یه کاری می کنیم امشب یا فوقش فردا ظهر زایمان کنی
خلاصه من کارای تشکیل پرونده و ... در بیمارستان رو انجام دادم و رفتم زایشگاه
لباس های مخصوص زایمان پوشیدم
اونجا به من سرم وصل کردن
که باعث شد درد هام تسریع پیدا کنه ولی هنوز به من آمپول فشار نزده بودند
بعدش یه توپ بهم دادن و گفتن روی توپ بشین پاشو بکن که همون باعث شد درد های من بدون نیاز به آمپول فشار به صورت طبیعی شروع شود
درد ها واقعا سخت بود
از ساعت ۶ تا ۱۰ شب درد های کوتاه و بلند داشتم
بعد از ساعت ۱۰ جیغ ام بلند شد و عرق سرد زایمان روی بدنم نشست
البته باید بگم که دکتر سه بار واژن ام رو معاینه کرد و با دست خودش رحمم رو باز کرد
و در آخرین مرحله با دست های خودش کیسه آب ام رو پاره کرد که من اوج درد و وحشت زایمان رو اونجا چشیدم
پدرم در اومد و از ته دل و با همه ی وجود گریه کردم
توی این مراحل همسرم پاهای منو ماساژ می داد که خیلی توی تحمل درد ها کمکم کرد
همچنین یه بار هم رفتیم حموم و من زیر دوش آب گرم قرار گرفتم و اونم باعث شد درد ها برام قابل تحمل تر بشه
ادامه در تاپیک بعدی