اینم تجربه زایمان طبیعی من قسمت اول🤱🤰🏼
۱ روز از موعدم رد شده بود که رفتم مطب دکترم و معاینه شدم و ۳ سانت باز بودم بدون درد😑😑
دکترم گفت دردت گرفت بعد معاینه شب برو بیمارستان
منم اومدم خونه کارام کردم ، حمام رفتم ، وسایلم حاضر کردم آخر شب دیدم درد شدیدی میاد زیر دلم و ول میکنه مامانم گفت این درد زایمانه 😃😃😃
منم خوشحال که بالاخره دردم اومد دیگه اون موقع شب به همراه مامان و آبجی و همسرم راهی بیمارستان شدیم🤷🏻‍♀️🤰🏼
ساعت ۲و نیم شب بستری شدم و دردام شدید شد ۴ سانت شده بود 😉😉
من از اول تصمیم داشتم اپیدورال کنم اصلا ب این خاطر میخواستم طبیعی زایمان کنم از سزارین و اداهای بعدش متنفر بودم😅😅
خلاصه متخصص بیهوشی ساعت ۳ و نیم اومد و برام اپیدورال زد به پشت کمرم و انگار یه آب یخی ریختن تو نخاعم😑

تصویر
۱۲ پاسخ

من بخام تجربه زایمانمو بزارم
کسی دیگه نمیره طبیعی زایمان کنه😑🥴😅😅😅🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

به من دکتر اومد گفت میخوای اپیدورال
بشی گفتم نه
چون گفت باید ۵ ۶ سانت باز بشی تا بزنیم اونم نصف درد و کاهش میده
دیگه منم دیدم اون همه درد و تحمل کردم بقیشم روش
دیگه ماما خصوصیم اینقدر همراهیم کرد دو ساعت نشد به دنیا اومد دخترم

خوب بود زایمان با اپیدورال

عزیزم به سلامتی و میارکی زودتر بقیشم بگو

میشه زودی بقیه اش را بگی؟🥺

دردات چطوری بودن میشه کامل بگی چ شکل بودن .

خسته نباشی عزیزم
بقیشم زودتر بزار

خوب بود اپیدورال ؟

ادامش...

قبلش چیکار کردی ک ۳ سانت باز شده بودی ک معاینت کرده بود دردات شرو شد
از چند روز قبل زایمان چه کارایی کردی ؟

چقدر خوبه از،زایمان طبیعی خاطره خوبی داشته باشی
من که وحشت دارم از طبیعی ولی با اینهمه سختی و زجری ک کشیدم بازم طبیعی رو انتخاب میکنم

از اپیدورال راضی نبودی یعنی

مقالات مرتبط

گریه نوزاد در شب
گریه نوزاد در شب | علل و درمان گریه شبانه کودک
درد هنگام مدفوع بعد از زایمان
درد هنگام مدفوع بعد از زایمان و علت آن
حمام کردن بعد از زایمان سزارین
حمام کردن بعد از زایمان سزارین
جاهای دیدنی تهران در شب
جاهای دیدنی تهران در شب برای شبگردی

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۹ ماهگی
زایمان طبیعی پارت دو😐
خلاصه که من زنگ زدم شوهرم اومد با مامانم و شوهرم ساعت 1۲ شب رفتیم بیمارستان همون شب بارون شدید گرفت رفتم بیمارستان مردم تهران معاینه شدم با معاینه ۳ سانت بستری شدم ماما پرسید چند وقته درد میکشی گفتم نمی‌دونم من رحمم درد نمیکنه کمرم ۲ ساعته درد می‌کنه ساعت ۳ شده بود بیمارستان رو گذاشتم روی سرم که گرسنمه😂
می‌گفت همه از درد مینالن تو از گرسنگی اونقد بیمارستان رو خندونده بودم که حد نداشت وسط درد ساعت ۴ صبح خوابم برد تا ساعت ۶😂😂
......!
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر
مامان علی مامان علی ۵ ماهگی
خانوما از زایمان طبیعی واسه شما بگم من از دوروز قبل از زایمانم دردام شروع شده بود درحالیکه دکترم میگفت تو حالا حالا موقع زایمانت نیست دردام مثل پریود بودن بود یعنی یکم درد میگرفت تا اینکه بعداز ۳ روز به ۵ دقیقه ۵ دقیقه یکبار درد میگرفت رفتم بیمارستان گفت ۱ سانت باز شدی و گفت باید بستری بشی منم به گفته ی کلاسهای زایمان طبیعی که میگفتن زود بستری نشین و تا درداتون تند نشده نمیخواد بستری بشین ساعت ۱۲ شب اومدم خونه و خوابیدم تو خواب یه لحظه درحد ۵ ثانیه یه دردشدید گرفتم و کیسه ابم پاره شد ساعت ۳ نصف شب بود سریع رفتم بیمارستان و سرم فشار بهم زدن خییلی درد کشیدم تا اینکه ۲ سانت شدم و از شدت درد میگفتم اپیدورال میخوام گفتن مال بالای ۴ سانت هستش اما داشتم قشنگ میمردم تا اینکه ۳ سانت شدم از بس حالم بد شد اومدن وصل کردم به من ۱۰ تا سرم فشار زدن و قشنگ مرگ را پیش چشمم دیدم و اخر باز نشدم همون ۳ سانت بودم درحالیکه قبلش دکترم میگفت تو لگنت عالیه واسه طبیعی ولی بیستر از ۳ سانت باز نشدم و تا فردای روز بعد ۱۲ ظهر درد میکشیدم اخرش رو خون افتادم و بردن منا برای سزارین
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان mahlin مامان mahlin ۸ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی با اپیدورال
پارت دوم
کم کم دردام داشت شروع میشد ساعت ۴ دکترم اومد باز معاینه شدم و ۴ سانت بودم دردم داشتم از اون به بعد دردام هی بیشتر شد ولی دهانه رحمم باز نمیشد دیگه شب حدود ۸ اصلا نمیتونستم تحمل کنم درد داشتم ولی پیشرفتی اتفاق نمیوفتاد گفتم زنگ دکترم بزنن و بگه اپیدورال میخام.
دکتر خودم و دکتر بیهوشی اومدن و نزدیکای ۱۰ اپیدورال شدم اونموقع دردام کمتر شد بعد نیم ساعت که یکم حالم بهتر شده بود یهو از ۴ سانت شدم ۶ سانت و اوضاع خوب شد.
بهم پوزیشن دادن که سر بچه بیاد پایین و بره تو کانال زایمان سری آخر که معاینه شدم یهو ماما گفت فوله و موهای بچه رو میبینم.
اونموقع دردا خیلی زیاد شده بود و همش حس فشار داشتم😩
دکترم خیلی مهربون بود و کنار تختم نشسته بود بهم آب و خرما میداد که حالم بد نشه اونجا فهمیدم واقعا دکتر خوبی انتخاب کردم.
دیگه رفتیم اتاق زایمان و اونجا حدود ۱۰ دقیقه شد دخترم به دنیا اومد وقتی گذاشتنش روی دلم بهترین حس دنیا بود.
جمعه ۲۵ خرداد ساعت ۱ و ۱۰ دقیقه نیمه شب ماهلین به دنیا اومد.😍
دکترم عاقلی نژاد بود و مجیبیان زایمان کردم.
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان نی نی مامان نی نی ۲ ماهگی
رفتم بیمارستان ، توی راه کمی حس گرفتگی کمر داشتم .به محض رسیدن به زایشگاه معاینه کردن و گفتن ۱ سانت شدی . دیگه بستری شدم و به دکترم هم خبر دادن . به ماما همراه هم خودم پیام دادم . ساعت ۵ ونیم صبح بستری شدم . دوبار دیگه معاینه شدم و ۳ سانت شده بودم اخرین بار . قرص زیر زبونی و امپول داخل سرم هم میزدن بهم که نمیدونم چی بودن . ساعت ۱۱ صبح دکترم اومد و معاینه کرد و گفت ۴ سانت شده و روندش خوبه. اپیدورال بزنین .
قشنگ ترین خاطره از زایمانم همین اپیدورال بود ولی بعدش افتضاح بود
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان پسته💞السانا مامان پسته💞السانا ۶ ماهگی
تجربه زایمان
پارت اول
دیروز ساعت ۱۲ ظهر ترشح ژله ای همراه با خون دیدم ساعت ۲ دردام شروع شد هر یکساعت نیم ساعت می‌گرفت دوش آب گرم گرفتم ورزش کردم وراه رفتم اصلا زمین نشستم ،فاصله دردام کم کمتر شد ساعت ۸ شب رفتم بیمارستان ۳ سانت بودم خلاصه ۹ شب بستری شدم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان فاطمه مامان فاطمه ۳ ماهگی
پارت اول زایمان

سلام به همگی امروز یکم حالم بهتره خداروشکر اومدم از تجربه زایمان بگم
چهارشنبه شب اخرای شب بود ک کمرم یهو از درد میگرف مثل درد کمردرد پریودی شوهرم هی ماساژ میداد بهتر میشد باز دردش میپیچید زیر دلم خلاصه یه نیم ساعتی همینجوری گذشت که دیدم دردام داره پشت هم میاد، درد داشتم اما با دردم رفتم حموم زیر دوش و اومدم بازم دردم اروم نشد که هیچ ،پشت سرهم شده بود دقیقه گرفتم دیدم هر دو دقیقه انقباض شکمی‌ با درد نسبتا زیاد دارم که به اصرار شوهرم اومدیم بیمارستان اما اگه به من بود که میگفتم بزار درد بکشم تو خونه بعدش بریم بیمارستان از ساعت ۱۲ و نیم بود دردم نسبتا شروع شد تا ساعت نزدیک ۲ و نیم تو خونه بودم دیگه به کمک شوهرم حاضر شدم و رفتیم دنبال خواهرم که قرار بود همراهیم باشه تو بیمارستان
دیگه ۳ و نیم نصف شب بود رسیدیم بیمارستان و اومدم زایشگاه معاینه کرد و گف ۴ سانت بازی و نوار قلب بچه رو گرف دید انقباضاتم ۲ دقیقه ۲ دقیق ست
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان پناه کوچولوم💓 مامان پناه کوچولوم💓 ۱ ماهگی
خب خانوما اومدم تجربه زایمانم رو براتون بگم
من دکترم گفته بود ۹ بیا بیمارستان یه چک بشو معاینه شو می‌فرستم خونه تا ۱۶ وقت داری درد بکشی آقا ما رفتیم بیمارستان معاینه کردن گفتن دوسانت بازی و سر بچم تو لگن ۳۹ هفته بودم دیگه زنگ زد دکترم گفت بستری بشه تا اومدم بستری بشم ۳ سانت باز شدم رفتم زایشگاه و ماما همراهم گفت میخای اپیدورال کنی اگر اپیدورال بخای الان وقتشه یه بار دیگه معاینه کرد و گفت ۴ سانتی من اپیدورال ک کردم واقعا راضی بودم اصلا درد حس نکردم همشم خواب بودم حتی تو این خوابا خیلی پیشرفت خوبی داشتم من ساعت ۱۰ ک بستری شدم ساعت ۳:۳۰ دختر نازم به دنیا اومد یه دوز برام سوزن فشار هم زدن و واقعا اپیدورال باعث میشه ک نه معاینه هارو متوجه بشی و نه انقباض من موقع زایمان یکم اذیت شدم چون زور زدن خوب رو بلد نبودم 🤭 اینم از تجربه زایمان من
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان فندوق مامان فندوق ۹ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مشاهده ۱۹ پاسخ دیگر
مامان محمد امین مامان محمد امین ۲ ماهگی
سلام من اومدم با تجربه زایمان طبیعی
من ۶ زایمان کردم
انگار من از شب ۵ ساعت ۱۲ شب دردم گرفت تا عصری ها روز ۶ رفتم بیمارستان بستری نکردن گفتن برو دردت بیشتر بشه بعد دردام یکم بیشتر شد رفتم تاکارایه بستری کردن شد ساعت ۹ شب و من دردام خیلی بیشتر شده بود نمیتونستم تحمل کن تو زایشگاه بستری شدم اومدن ماینه کردن شده بودم ۶ سانت اومدن کیسه آبم رو زد و دو تا آمپول بعد ۲۰ دقیقه نیم ساعت آمدن بالا سرم چند تا دکتر کمکم کردن دردام خیلی زیاد بود دیگه ۸ سانت بودم بعد رفتم رو تخت زایمان بچه نمیومد منم نمیتونستم زور بزنم خیلی بو بود همونجا خیلی اذیت شدم
و پارم کردن خیلی بخیه خوردم معقدم درد میکنه نمیتونم بزنیم مردم و زنده شدم موقعه ای که بچه داشت میومد
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان نیکا مامان نیکا ۱۰ ماهگی
خانوما میخوام تجربه ام در رابطه با زایمان طبیعی باهاتون در میون بزارم ، من ۶صبح با آبریزش از خواب بیدار شدم بلند شدم بعد چون یه بار بود دیگه نیومد فکر کردم اشتباه کردم ولی باز همه کارامو کردم حماممو رفتم باز بعد حمام ساعت ۹ و اینا یه بار دیگه یهو اومد منم چون کم بود و درد نداشتم تا ساعت ۲ صبر کردم رفتم بیمارستان که تا رسیدم بیمارستان آبریزشم زیاد شد و بستریم کردن و دعوام کردن که چرا دیر اومدم منم از ترسم که هی درستکاریم نکنن دیر رفتم ولی بازم ۱ سانت بودم و تا ساعت‌های ۸ شب دردام خیلی کم بود که ساعت ۱۰ و نیم دردام انقدر زیاد شد که دیگه نمیتونستم تحمل کنم و با داد و فریاد و التماس اپیدورال کردم یعنی مردم و زنده شدم تا اپیدورال کردم خیلی دردام کمتر شد و روند زایمانم راحت‌تر شد و تو عرض نیم ساعت ساعت ۱۱ و ربع شب زایمان کردم و دختر نازم بدنیا اومد و اون لحظه دنیا را بهم دادن
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان ادوین مامان ادوین ۸ ماهگی
چ عذابی کشیدم بخدا
دیشب درد داشتم و با توجه ب اینکه ۵ سانت بدون درد باز شده بودم رفتم بیمارستان ساعت ۲ تا ۸ شب علافم کزدن و اخر سر با گریه برگشتم خونه گقتن شب درد داشتی یا کیسه ابت پاره شد برگرد بستریت کنیم
والا ۷.۳۰ صبح بیا حتما بستری میشی
صبح دردام کمتر بود اما بستریم ک دن
بماند چقدر معاینه شدم از شب قبلش
۳ ساعت و نیم امپول فشار و سرم و...
اخر سر دکترم اومد گفت بلعکس همه رحمت جمع شده الان باید بازتر میشدی ترخیصی برو خونه تا دو روز دیگه دردت نیومد باید سز بشی
چقدر گریه کردن
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان پناه خانم🩷 مامان پناه خانم🩷 ۹ ماهگی
*تجربه زایمان طبیعی*
من ۲۴ اردیبهشت ساعت ۵صبح دردای خفیفی مثل دل درد پریودی داشتم از خواب بیدار شدم رفته رفته دردام بیشتر میشد میگرفت و ول میکرد با فاصله یه زیاد ساعت ۷ صبح رفتم بیمارستان برای معاینه گفتن یک سانت و نیم باز شده دهانه رحمت برو خونه بستریت نمیکنیم منم برگشتم خونه همینجور درد میکشیدم تا ساعت ۹ شب که دیگه خیلی دردام شدید تر شد و فاصلشون کمتر هر سه چهار دیقه یکبار درد میگرفت و ول میکرد تا بیمارستان فاصله داشتیم ساعت ۹حرکت کردم به سمت بیمارستان گفتن بخواب برای معاینه دوباره همون روند و پیش بردن دیدن ۴ سانت شدم گفتن برو کار پذیرش و انجام بده بیا برای بستری خلاصه همه کاراش و کردم و لباس گرفتم رفتم برای بلوک زایمان انقدر استرس داشتم و ترس که خدا میدونه
مامان آوا و هانا مامان آوا و هانا ۱۱ ماهگی
سلام مامانا منم بالاخره زایمان کردم خیلی هم راضی بودم رفتم بیمارستان البرز زایمان اپیدورال کردم خیلی خوب بود وقتی ۴ سانت شدم از کمرم بی حسی زدن و یکی دو ساعت بعد بچه به دنیا اومد اپیدورال خیلی خوبه دردم و خیلی کم و قابل تحمل کرد زود هم زایمان کردم کلا ۳ ساعت درد کشیدم از بیمارستان البرز هم خیلی راضی بودم ماما ها خیلی خوب و مهربون بودن خیلی رسیدگی میکردن
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان ماهورا مامان ماهورا ۶ ماهگی
سلام خانوما اومدم با تجربه زایمان من سه روز پیش روغن کرچک خوردم روز بعدش دردم یکم شرو شد رفتم معاینه گفت ۱و نیم سانتی و برو خونه خلاصه اومدم خونه و ورزش و پیاده روی روز بعدش دردم خوب شد تا دیروز صب ساعت ۶ پاشدم دیدم یه حس فشار رو مثانمه خلاصه دردم شرو شد اولش نامنظم بود تا ساعت ۱ اومدم بیمارستان گفت ۲ سانتی هنوز برو خونه اومدم و دردم بیشتر شد دیگه خیلیی طاقت اوردم تا ساعت ۷ شب دیگه باز اومدم بیمارستان گفت ۴ سانتی برو دیگه بستری شدم و هی میومدن معاینه میکردن
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان مهرسام💙🫂 مامان مهرسام💙🫂 ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
من از ۱۱ درد داشتم محل نزاشتم گفتم اینا طبیعیه شبش ایقد پیاده روی کردم بعدش اومدم خونه خوابیدم صبح پاشدم یهو یه درد شدیدی گرفتم که نمیتونستم نفس بکشم دیگ زنگ زدم شوهرم که از سرکار کار بیاد رفتم دوش آب گرم گرفتم دردام هی داشت شدید میشود بیمارستان هم تا خونمون یک ساعت فاصله داشت همش میگفتم بچه تو راه دنیا نیاد😂
دیگ شوهرم اومد رفتیم بیمارستان معاینه که کردن کیسه آبم کلا پاره شد و دهانه رحمم ۴ سانت باز شده بود بهم گفتن برو یک ساعت دیگ بیا منم دردام شدید بود رفتم یکم پیاده روی کردم زنگ زدم ماما همراه اومد دیگ رفتم بستری شدم دیگ ماما همراه شروع کردیم به ورزش کردن خیلی درد داشتم ولی به زور ورزش میکردم دوتا سوزن فشار زدن ساعت ۲ ظهر بستری شدم ساعت ۱۲ شب دهانه رحمم ۹ سانت باز شد رفتم اتاق زایمان و نیم ساعته پسرمو گذاشتن توی بغلم قشنگ ترین حس دنیا بود🥹♥️
مشاهده ۶ پاسخ دیگر